يازدهم فروردين ماه امسال در حاليكه اكثر مردم در عيش روزهاي پاياني تعطيلات نوروز غرق بودند، 6 نفر از اهالي قصر شيرين با انفجار مين تكه تكه شدند. آنهم درست چهار روز قبل از روز جهاني روشنگری درباره خطرات مین! صبر كنيد، اين تنها تلفات نبود؛ اوايل اسفند هم در مرز مهران 5 دانش آموز كه سرخوشانه در حال بازگشت از مدرسه بودند روي ميني رفتند كه يكي از كودكان آسيب ديده آن انفجار بعد از چند روز تحمل زجر و قطع شدن يكي از پاهايش ديگر نتوانست درد را تحمل كند و از دنيا رفت. چند روز بعد از اين اتفاق، درست در بيست و دوم اسفند، در قصر شيرين هم يك چوپان كه براي چراي دامش به صحرا رفته بود روي مين ميرود و هم خودش دچار سانحه ميشود، هم چند راس از دامش هلاك ميشوند. در كمتر از يك ماه 12 نفر بر اثر انفجار مين دچار خسارت جاني ميشوند. بياييد بشماريم، از سال 68 كه جنگ ايران و عراق تمام شد تا امروز، 26 سال ميگذرد. اصلا عقلاني و منطقي نيست كه اينهمه انسان در يك ماه آنهم بعد از اينهمه سال، هنوز قرباني سلاحي شوند كه بايد تا حداكثر 10 سال بعد از پايان جنگ نسلش از روي زمين مناطق مرزي صاف ميشد. اما انگار اين مينها قطار قطار و سفت و سخت زیر زمین، نفس میکشند و انگار منتظرند نسل بشر را از آن مناطق جنگزده صاف كنند!
چند نفر از قربانيان حادثه درباره آنچه به آنها گذشته با «قانون »گفتوگو كردند.
روز تلخ محمدهادي
دهم اسفند 93 است. تنها چند روز تا پايان سال مانده. اين روزها مخصوصا براي دانش آموزان روزهاي سرخوشانه اي است. آنقدر كه دلشان ميخواهد روزها يك در ميان به مدرسه بروند تا زودتر تعطيل شود. آن روز اما روز بهخصوصي براي «محمدهادي» و چهار دوست ديگرش بود كه در منطقه کنجان چم شهرستان مرزی مهران زندگي ميكنند. پسر بچه 12 سالهاي كه وقتي دوان دوان با دوستانش از مدرسه به سمت خانه ميدويدند شايد اصلا در فكرشان هم نميگنجيد كه بازيگوشيشان، خانوادههايشان را داغدار كند. محمد و چهار دوستش آن روز به مين ناخواندهاي برخورد كردند كه محمدهادي را راهي ديار باقي كرد. آن روز پاي محمدهادي را قطع كردند. پزشكان مجبور شدند يك پاي او را بعداز انفجار قطع كنند ولي پيچيده و وخيم شدن شرايط جسمي او باعث شد پاي ديگرش نيز همزمان كه تركشهاي مين و سنگريزهها از تن نحيفش بيرون كشيده ميشد، قطع شود. تركشها تقريبا در تمام اعضاي بدنش رخنه كرده بود؛ چشمها، دستها، پاها، كمر. تركشها انگار قسم خورده بودند كه محمدهادي را به سال جديد نرسانند. درست يك روز قبل از سال تحويل، محمد هادي نتوانست آن همه درد را تحمل كندو از دنيا رفت. ديگر دوستانش هم وضعيت چندان خوبي ندارند. اما ديگر هادي در كنارشان نيست. خانواده محمدهادي از مسئولان خواسته بودند كه براي درمان، او را به تهران كه تجهيزات بيشتري دارد منتقل كنند اما چنين نشد و اين سهل انگاري به قيمت جان اين كودك تمام شد.
۵ شهر مرزی آلوده به مین
طبق نظر کارشناسان بینالمللی از سازمان ملل متحد، در زمان جنگ، ۱۶ میلیون مین در نزدیک به ۴/۲ میلیون هکتار از زمینهای مرزی کشور توسط دشمن کاشته شده است. بعد از جنگ و امضای قطعنامه ۵۹۸، پاکسازی مناطق آلوده شروع شده. رئیس مرکز مینزدایی کشور فروردین ماه امسال در مراسم ویژه روز آگاهی از خطر مین گفت: «درحال حاضر ۲۸ هزار هکتار از زمینهای آلوده به مین پاکسازی نشده در مناطق مرزی وجود دارد که تراکم مین در این زمینها بسیار بالاست.» درحالیکه وزیر دفاع دولت دهم گفته بود تمام زمینهای آلوده به مین در استانهای مرزی، تا پایان سال ۹۱، بهطور کامل پاکسازی خواهند شد. ایلام، خوزستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کردستان، پنج شهر مرزیای هستند که مین در آنها وجود دارد. طبق آمار؛ یک سوم زمینهای آلوده به مین در خوزستان قرار دارد. در مناطق نزدیک به مرز آنقدر مین وجود دارد که نمیدانی در حین راه رفتن وقتی پایت را از زمین برمیداری آیا در قدم بعدی، آن را سالم خواهی دید یا نه.
هر ۲۲ دقیقه یک نفر روی مین میرود
«براساس گزارشهای موجود مینهای کاشته شده در جهان در هر ۲۲ دقیقه جان یک نفر، در هر روز جان ۳۲ نفر و هر ماه جان ۲ هزار نفر را در سراسر جهان میگیرد.» این گفته رئیس مرکز مینزدایی کشور، تکاندهنده است. اما تکاندهندهتر از آن این است که عراقیها حاضر نیستند نقشههای مناطق مینگذاری شده را در اختیار ایران قرار دهند و این باعث افزایش مصدومان می شود. به گفته امیراحمدی تا به حال ۲ تفاهمنامه با عراقیها برای دریافت نقشههای مناطق آلوده امضا شده اما تا به حال نقشهای دریافت نکردهایم. براساس گفتههاي وكيل حادثهديدگان مين، بعد از هر جنگی طرفین موظفند نقشههای مناطق مینگذاری و آلوده را در اختیار طرف مقابل قرار دهند. اما عراق از دادن نقشهها بعد از جنگ سر باز زد و شد آنچه كه نبايد. بر اثر بارش باران و نزولات آسمانی، گل و لای در منطقه تشکیل شده و بعضی از این مینها با همین گل و لای جابهجا شده و وارد محل سکونت مردم شدهاند. مخصوصا که خیلی از این مناطق کوهستانی بودند و موقعیت جغرافیایی آنها طوری بود که این جابهجاییها سریعتر اتفاق میافتاد. بررسیهای مركز تحقیقاتی ترومای بیمارستان سینا و پژوهشكده مهندسی و علومپزشكی جانبازان در سال ۸۶ نشان داد که از سال ۶۸ و بعد از پایان جنگ، حدود ۴ هزار نفر به علت انفجار مین دچار حادثه شدند. جالب اینکه در این میان بیش از ۹۰ درصد، افراد غیرنظامی بودند و ۱۰ درصد باقیمانده مامورانی بودند که برای گشتزنی، پاکسازی و یا ماموریت به این مناطق رفته بودند. براساس این آمارها درصد بسیار پایینی یعنی حدود ۵/۱ درصد بهبود یافتهاند. بیشترین قربانیان مینها، افراد محلی هستند كه یا برای چرای دام و یا عبور از مناطق یا کشاورزی و یا کودکانی بودند که به بازی و شیطنت رفته بودند. در سال ۹۱ معاون مهندسی وزارت دفاع آمار دیگری از تعداد کشتهها و زخمیها منتشر کرد: «از زمان شروع عملیات پاکسازی در مناطق مرزی کشور تاکنون ۱۰ هزار نفر از هموطنان و اعضای گروههای پاکسازی براثر برخورد با مین و مواد منفجره شهید یا مجروح شدهاند.» طبق آماری که بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس منتشر کرده، آمار شهدای جنگ تحمیلی ۱۹۰ هزار نفر است. یعنی تعداد کشتهها و زخمیهای بعد از جنگ، یک نوزدهم جنگ است که اگر پاکسازیها زودتر تمام نشود، این آمار بیشتر هم خواهد شد.
بدون کمک دولتی
به استناد منابع حقوق بشري بیشتر قربانیان مین که بر اثر برخورد با مین دچار حادثه می شوند، شهروندان غیرنظامی هستند. به استناد ماده واحده قانون برقراری حقوق وظیفه یا مستمری بازماندگان، آن دسته از مهاجران و کسانی که به مناطق جنگی مراجعت میکنند و بهعلت برخورد با مین یا مواد منفجره معلول یا فوت میشوند، در حکم جانباز یا شهید تلقی و طبق ضوابط بنیاد شهید و امور ایثارگران از حقوق و مزایای شهیدان و جانبازان جنگ تحمیلی برخوردار میشوند. اما در اكثر موارد، مصدومان مشمول اين قانون نميشوند و كمتر كمكي به اين افراد ميشود. در سال ۶۲ قانونی وجود داشت با عنوان نحوه جبران خسارت وارده به مصدومان مین که در سال ۸۹ اصلاح شد. طبق ماده ۲ این قانون باید در هر فرمانداری پروندهای برای مصدومان مین تشکیل شود و در کمیسیونی متشکل از بنیاد شهید، بنیاد جانبازان، فرمانداریها و نهادهای نظامی، به این پرونده رسیدگی شود. اما مشکل اینجاست كه این کمیسیون نه تنها به موقع تشکیل نمیشود بلکه وقتی تشکیل میشود آنقدر کاغذبازی دارد که مصدوم را خسته میکند. همین باعث شده بسیاری از مصدومان کمک دولتی دریافت نکنند.
سازمانهای مردم نهاد به کمک بیایند
تا به امروز تنها وزارت دفاع در زمینه پاکسازی مین کارهایی انجام داده است. اما به گفته وكيلان مصدومان مين مشکل اصلی؛ نبود آموزش برخورد با مین به مردم ساکن منطقه است. آنها معتقدند در زمین پاکسازی از توان نهادهاي مدنی استفاده نمیشود و آموزشهای لازم هم به شهروندان داده نمیشود. در خبرها آمده بود بي اطلاعي مردم از مينها آنقدر زياد است كه حتي در جايي کودکان مینی پیدا کردهاند که خیلی براق و زیبا بوده و چون نمیدانستند این شیء براق چیست، با آن بازی کردهاند و منفجر شده. در کشورهای دیگر برای آموزش درباره برخورد با مین از مینهاي پلاستیکی استفاده میشود اما در کشور ما اینطور نیست. اما علاوه بر دولت و وزارت دفاع، نهاد دیگری هم برای آموزش به مردم وجود دارد. در بهزیستی معاونتی وجود دارد با نام معاونت پیشگیری که وظیفه دارد در زمینه آموزش و پیشگيری فعالیت کند. اما در خبرها كمتر كسي درباره اين نهاد چيزي شنيده. مشكل ديگري كه در اين ميان وجود دارد نداشتن عضويت در پيمان اتاوا است. پیمان اتاوا در سال ۱۹۹۷ میلادی در اتاوای کانادا نوشته شد و در آن آمده است: «کشورهای عضو بر منع به کارگیری مینهای ضدنفر، انهدام ذخایر مینهای ضدنفر، جلوگیری از گسترش، تولید، فروش یا انتقال بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تاکید دارند.» به گفته رئیس مینزدایی وزارت دفاع، عضویت در این کنوانسیون بسته به نظر مجلس دارد: «هرزمان که مجلس تصمیم گرفت ما عضو این کنوانسیون بینالمللی خواهیم شد و هیچ محدودیتی در این رابطه نداریم، با اینکه ایران عضو کنوانسیون اتاوا نیست اما به برخی مفاد این کنوانسیون پایبند است. یعنی در حال حاضر ما کار بشردوستانه انجام میدهیم، نه مینی کار میگذاریم و نه مینی مسلح میکنیم. فقط جان انسانهای بیگناه را نجات میدهیم.»
از زبان قربانیان
سال 92 اوایل مهرماه بود که در اثر انفجار مینی در یکی از روستاهای مرزی مریوان، ۶ کودک دچار نقص عضو شدند. پدر گشین کریمی، دختر یازده سالهای که قربانی اصلی این حادثه بود، به« قانون»میگوید: «درمان در مریوان رایگان بود. اما برای جراحی اصلی، گشین را به تهران آوردیم که خرج عمل را خیرین دادند. فعلا هم مشکل مالی داریم و کسی هم کمکی نمیکند. کفشهای گشین هنوز درست نشده برای همین مجبورم هرجا که میخواهد برود، کولش کنم. فقط تنها کمکی که به ما کردند این بود که از طرف آموزش و پرورش یک معلم خصوصی برای تدریس به خانه میآید و به بچه درس میدهد.» او میگوید به گشین جانبازی ۲۵ درصد دادهاند ولی مستمریای هنوز برایش در نظر نگرفتهاند: «گفتهاند جانباز ۲۵ درصد است و مستمریاش را وقتی به سن ۱۵ سال رسید تقبل میکنیم. علاوه بر آن، دفترچه درمانی و کارت طلایی درمان هم به او دادهاند.» اما طبق گفتههای پدر آلاء ربینا، دختر ۷ سالهای که جزو یکی از این ۶ نفر بود و بینایی یک چشمش را از دست داد، آن کمکهایی که به گشین شده، به آلاء نشده: «تا به حال که دولت کمکی به ما نکرده. همه هزینههای درمانش را خودمان میدهیم. من یک کارگر ۲۸ ساله هستم که تا به حال ۶-۷ میلیون هزینه درمان این بچه کردهایم.» اما داستان برای حامد راستبین طور دیگری رقم خورد. او که سال 92 دچار حادثه شده میگوید پاسگاه منطقه حتی حادثهاش روی مین را هم قبول ندارد! «وقتی انفجار رخ داد من را به سلیمانیه بردند. آنجا غیر از مسکن چیزی دیگری به من ندادند. بعدش به سفارت رفتم و از آنجا من را به سنندج فرستادند. چند بار به پاسگاه منطقه رفتم تا اتفاق را شرح دهم ولی آنها اصلا تایید نکردند که انفجاری رخ داده. کسی هم نبود که کمکم کند. هیچ هزینهای هم برای درمان دریافت نمیکنم. خیلی جاها رفتم ولی هیچکس حتی سر سوزنی هم کمک نکرد. الان تازگیها دو، سه ماهی میشود که کمیته امداد ماهی ۴۰-۵۰ هزار تومان به من میدهد.» او مستاجر است و میگوید به خاطر از کار افتادگیاش همیشه شرمنده زن و بچهاش است. تا به حال هم به کمک خیرین زندگی کرده. اما بچهها هنوز در میان گلولای اطراف محل زندگیشان بازی میکنند.