سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یاددداشت/

گذر از علوم سیاسی غربی به علوم سیاسی اسلامی

دکترای علوم سياسی و مطالعات منطقه‌ای طی یادداشتی نوشت: اگر ما بتوانیم آرا و نظریات مختلفی را که برای رشد افراد تاثیرگذار در جامعه‌ اسلامی مورد نیاز است عرضه کنیم می‌توانیم به همان چیزهایی که در حلقه‌های نظری مفقوده جا مانده است، برسیم.

به گزارش خبرنگار احزاب و تشکل‌های باشگاه خبرنگاران،‌ متن پیش رو یادداشتی از حبیب شیرازی، دکترای علوم سياسی و مطالعات منطقه‌ای از دانشگاه سيدنی، استرالیا 1377 و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با عنوان مطالعه‌ تطبیقی برای تدوین علوم سیاسی اسلامی است. این یادداشت در آستانه همایش" گذر از علوم سیاسی غربی به علوم سیاسی اسلامی" که بهمن ماه سال جاری به همت مرکز تحقیقات بسیج دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) برگزار می‌شود بیان شده است.

 نظریه‌ سیاسی اسلام

ما دین را مجموعه عقاید و برنامه‌هایی می‌دانیم که از طرف خداوند متعال برای خوشبختی و هدایت انسان آمده است، تعریف می‌کنیم و عقیده داریم کامل‌ترین دین، اسلام است. یعنی خداوند 124 هزار پیامبر فرستاد برای هدایت انسان‌ها که آخرین آن‌ها پیامبر اسلام بود که آخرین کتاب آسمانی، قرآن کریم معجزه‌ی رسالت او بود. بنابراین خداوند دین اسلام، یعنی کامل‌ترین دین را برای خوشبختی انسان‌ها فرستاد. ما عقیده داریم طبق همان آیه‌ای که در روز غدیر نازل شد «الیومَ أکملتُ لکم دینی و أتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ عنکُمُ الإسلامَ دینًا»، کامل‌ترین دین در مقایسه با ادیان قبلی و رسالت پیامبران قبلی برای مسلمانان فرستاده شده است. پس این دین اسلام که آن را کامل‌ترین می‌دانیم، باید در تمام جوانب حیات بشری، چه فردی و چه اجتماعی، در همه‌ی ساختارهای مختلف، حرف برای گفتن داشته باشد.

نمی‌توان تصور کرد اسلام در خصوص فرهنگ، اقتصاد و سایر ساختارها صحبت کرده باشد ولی در مورد سیاست سخنی به میان نیاورده باشد. در همین قرآن کریم که گفتیم کامل‌ترین کتاب است، در آیات زیادی به مسائل سیاسی بر می‌خوریم. یکی از ساده‌ترین مواردی که وجود دارد، همان آیه‌ای است که در آیت الکرسی آمده است: «اللهُ ولیُّ الذین آمنوا یخرجُهُم من الظلماتِ إلی النور و الذین کفرُوا أولیاءُهمُ الطاغوت یخرِجونَهُم من النورِ إلی الظلُماتِ».

سیاست مثبت، سیاست منفی

سیاست یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی دارد. از لحاظ لغوی می‌توان گفت معنایش همان حکمرانی، زمامداری، علم به دولت و اعمال آن، خط مشی‌ها و تدابیر اداره‌ جامعه، اصول تنبیه و مجازات از سوی حاکم و از این دست مسائل است. از نظر اصطلاحی بهترین تعبیر را فارابی ارائه کرده است، می‌گوید سیاست یعنی تدبیر مُدُن، یعنی علم اداره کردن شهرها و کشورها. پس اگر هنر اداره کردن کشور را سیاست بنامیم، به دولت نیاز داریم که بر اساس عناصری که با آن شکل گرفته است، اعم از قلمرو، حاکمیت و ملت، امور را اداره کند. بدین ترتیب اگر سیاستمداران یک کشور شرایط را برای رشد فضائل اخلاقی فراهم کنند، با مفهوم مثبت سیاست مواجهیم و اگر شرایط را در جهت رشد رذایل اخلاقی پیش ببرند با مفهوم منفی آن برخورد می‌کنیم. شبیه آن چیزی که ماکیاول می‌گوید: برای رسیدن به هدف از هر وسیله ای، حتی اگر کشتار مردم بی‌گناه باشد، استفاده کن. اما اگر مثلا زمام‌داران در جهت رشد فضائل اخلاقی و تقوا تلاش کنند، طوری که در جامعه «إنّ أکرمکُم أتقی‍‍‍‍کم» حاکم شود، سیاست اسلامی حاصل می‌شود.

علم برتر

علوم سیاسی علم مدیریت است، علم اداره‌ امور است. اداره‌ امور فقط در حکومت و زمام‌داری نیست، بلکه در رشته‌های دیگر هم وجود دارد، بنابراین ما باید جایگاه علوم سیاسی را به عنوان «اُم العلوم» بدانیم. یک جامعه‌شناس، یک اقتصاددان یا کسی که در حوزه‌ مدیریت مطالعه می‌کند، با اداره‌ امور سر و کار دارد. حتی در یک خانواده که یکی از ارکان کوچک جامعه است، پدر و مادر باید اداره‌ امور را بر عهده داشته باشند. یعنی با هم دیگر بودجه‌ای دارند و با هم توافق می‌کنند که مثلا پدر در خارج از خانه کار کند و مادر در داخل خانه تربیت فرزندان را بر عهده گیرد. پدر و مادر بر اساس تمام شرایط تصمیم می‌گیرند فرزندان خود را راهی مدرسه کنند، برای خوراک و پوشاک خود و فرزندان هزینه کنند... این نمونه‌ای از اداره‌ی امور است. تمامی خانواده‌ها با هم جامعه را تشکیل می‌دهند که توسط یک دولت اداره می‌شود.

علوم سیاسی، هم به صورت آکادمیک و هم به صورت کاربردی، جایگاه بسیار مهمی دارد، هم در اجتماع و هم در کشور که یک دولت در راس آن قرار دارد. علوم سیاسی رشته‌ی بسیار برجسته‌ای است که بحث‌های نظری در این حوزه آثار بسیاری را می‌تواند در زیرمجموعه‌های آن به جا بگذارد. بنابراین مسلم است که باید در این رشته برای پیش‌برد اهداف خود تغییراتی اعمال کنیم. در غیر این صورت دچار عقب‌گرد کرده‌ایم و به جایی نخواهیم رسید.

علم سیاست اسلامی و علم سیاست غربی

غربیان بر اساس نظرات و دیدگاه‌های خود به علوم سیاسی نگاه کرده‌اند و مثلا منافع ملی را بر اساس آن چه در غرب وجود دارد دسته‌بندی و طبقه‌بندی کرده‌اند. انقلاب ما یک انقلاب آغازین نیست، بلکه یک انقلاب اصالتی است، بازگشت به انقلاب پیامبر در صدر اسلام است. ما مطابق الگویی که از پیامبر و از ائمه اطهار(ع) گرفته‌ایم به این مسأله ورود پیدا می‌کنیم. بنابراین ما خودمان مبانی داریم. وقتی کسی مثل فارابی در تعریف سیاست گفته است «تدبیر مُدُن»، باید ما بررسی کنیم که در حوزه‌ی این تعریف چه ویژگی‌هایی را باید قائل باشیم و اداره‌ی امور را به چه صورت به پیش ببریم.

لزوم دیدگاه تطبیقی

به نظر من دسته‌بندی علوم سیاسی به غربی و اسلامی کار درستی نیست. به نظر من در این حوزه باید باید نگاه تطبیقی داشته باشیم. باید دیدگاه غربی و شرقی و اسلامی و... را مقایسه کنیم و مطابق آیه‌ «فیتبعونَ أحسَنَه» بهترین نظر را انتخاب کنیم. به هر حال ما باید از اطلاعات دیگرات استفاده کنیم. وقتی آن‌ها به برخی یافته‌ها رسیده‌اند، چرا ما از صفر شروع کنیم؟! پیامبر می‌فرماید «اطلِبوا العلمَ وَلو بالصینِ»، یک کشور دوردست مثل چین را مثال می‌زند به خاطر این که یاد بگیریم علم دیگران را از آن‌ها بگیریم. البته باید توجه داشته باشیم که خودمان هم در این مباحث حرف‌هایی برای گفتن داریم و نباید خود را از آن‌ها عقب بدانیم. باید با نگاه تطبیقی به سراغ علوم دیگران برویم و کمبودها و نقایص خودمان را جبران کنیم.

نگاه ایدئولوژیک داشته باشیم

مرزبندی‌ها و وجوه افتراق بین علوم سیاسی غربی و علوم سیاسی اسلامی وجود دارد. وقتی دیدگاه‌های افرادی مثل ماکیاول، مارکس، انگلس و دیگران مطرح می‌شود، وجوه افتراق ما و غربیان مشخص می‌شود. در غرب کاپیتالیسم و خصوصی سازی‌های حاصل از آن مطرح است، ولی در اسلام سه دسته مالکیت، مالکیت خصوصی، عمومی و تعاونی را می‌پذیریم. ما در مقابل آن‌ها همان چیزهایی را باید مطرح کنیم که در اختیار داریم و برای این کار باید مولفه‌ها و شاخص‌هایی را که در علوم سیاسی اسلامی هست با توجه به ایدئولوژی قوی اسلامی خودمان مدنظر قرار دهیم و از دریچه‌ی مادی آن‌ها به قضایا ننگریم بلکه نگاه‌های ایدئولوژیک هم داشته باشیم. ما باید بررسی کنیم که آن طور که آن‌ها می‌گویند، از بین رئالیسم و ایده‌آلیسم باید یکی را انتخاب کنیم یا تلفیق بین این دو هم ممکن است... این کار زمان می‌خواهد و عده‌ای باید مطالعه کنند و این شاخص‌ها را در کنار هم به صورت تطبیقی مقایسه کنند.

تلاش غرب برای سلطه‌ فکری

غربی‌ها همیشه تلاش کرده‌اند که آسیب‌های خود را از طریق استعمار، امپریالیسم و استحاله‌های فرهنگی بر ما وارد کنند. آن‌ها در تمام مباحث تئوریک خود طوری عمل می‌کنند که ما را به عنوان یک کشور جهان سومی قلمداد کنند که توسعه‌نیافته هستیم و اگر بخواهیم به پیشرفتی که غرب به آن دست یافته است برسیم باید تقلید کورکورانه کنیم و آن چنان که تقی‌زاده گفته است، از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. ما در دیدگاه اسلامی تقلید محض را نمی پذیریم. ما در واقع باید از علوم و فناوری آن‌ها استفاده کنیم تا به اهداف و ایده‌آل‌هایی که در اسلام مشخص شده است برسیم. ما همه چیز را به خاطر مادیات فدا نمی کنیم.

راهکار برای گذار

راهکاری که من می‌توانم برای گذار از علوم سیاسی غربی به علوم سیاسی اسلامی مطرح کنم این است که سبک و سیاق آموزش خودمان را، که روش‌هایی غربی است، اصلاح کنیم. در این زمینه ما چقدر تلاش کرده‌ایم که تغییر ایجاد کنیم؟ در عناوین دروس، از غربی‌ها کپی‌برداری کرده‌ایم، کتاب‌های ما همه ترجمه‌ی آثار غربی‌ها و شرقی‌هاست... ما در مباحث اسلامی چقدر ورود پیدا کرده‌ایم و چقدر روی اندیشه‌های سیاسی اسلامی تحقیق انجام شده است؟ البته چنین کارهایی انجام شده، ولی سرعت آن بسیار کم بوده است. بعد از حدود سه و نیم دهه که از انقلاب می‌گذرد، ما به تدریج جلو رفته‌ایم. ما چقدر برای این که فقط علوم سیاسی اسلامی داشته باشیم زحمت کشیده‌ایم؟ من که حدود بیست سال سابقه‌ی تدریس در دانشگاه دارم، هنوز تغییری اساسی در سرفصل‌ها نمی بینم.

یک مورد که به صورت عملی مدنظر من هست این است که تاریخ تحولات اجتماعی ایران، یا روابط خارجی ایران را، هر کدام در چهار واحد تدریس می‌کنیم. یعنی هشت واحد درسی خود را تماما در زمان قاجاریه و پهلوی سپری می‌کنیم. چرا بعد از این سال‌هایی که از انقلاب گذشته است، چرا تحولات سیاسی اجتماعی دهه‌ی اول آن را بررسی نمی کنیم، اصلا در این حوزه چند کتاب نوشته شده است؟ در دوره دکترا درسی هست با عنوان سیاست خارجی ایران در قرن 19 و 20، سیاست خارجی بعد از انقلاب را چه کسی باید بررسی کند؟

بگذارید حرف‌های ما شنیده شود

نسل ما در مسائل مربوط به انقلاب و بعد از آن در شرایط جنگ حاضر بوده و تمام آن را درک کرده است. این نسل در دانشگاه تلاش کرده است چیزهایی را که به چشم دیده است بنویسد، ولی چون کسی آن را طلب نکرده است، موفق نبوده‌اند. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید اسناد راهبردی مثل نقشه‌ جامع علمی کشور را عملیاتی کند. سی و چند سال از انقلاب گذشته است، کی می‌خواهیم وارد این مسائل شویم؟ یک استاد باید امکان تاثیرگذار بودن را داشته باشد، باید بتواند آن چه را که می‌داند در اختیار دیگران قرار دهد، «زکاۀ العلمِ نَشرُهُ». نسل جوان باید با چیزهایی که از نظر تاریخی تجربه کرده‌ایم و ارزشی‌هایی که آن‌ها را با خود داریم رشد پیدا کند. باید اتاق فکر داشته باشیم و به کرسی‌های نظریه‌پردازی اهمیت بدهیم. الان نه از نظر مادی و نه از نظر معنوی حمایتی از این کرسی‌ها به عمل می‌آید. البته همگان از این کارها حمایت‌های لفظی انجام می‌دهند، ولی یک نفر، چقدر می‌تواند تنها جلو برود؟ ما باید سرمایه‌گذاری کنیم و اگر این کار را انجام ندهیم، به نظر من موفق نخواهیم شد که مرزبندی‌ها و شاخص‌هایی را که در علوم سیاسی اسلامی باید ایجاد شود، عملیاتی کنیم.

سیاست عملی انقلاب اسلامی و علوم سیاسی اسلامی

برای این که میزان انطباق عمل سیاسی در جمهوری اسلامی با علوم سیاسی اسلامی را اندازه‌گیری کنیم، باید دهه‌های انقلاب را به تفکیک بررسی کنیم. دهه‌ی اول انقلاب، یک دهه‌ی ارزشی است و از دریچه‌ی ایدئولوژیک و با نگاه آرمان‌گرایانه به مسائل نگاه می‌کنیم؛ مسئولان ما چنین نگاهی دارند. بعد از جنگ و در دهه‌ی دوم انقلاب واقع‌گرایی وارد سیاست عملی می‌شود و در دهه‌ی سوم این دو با هم تلفیق می‌شود. در دوران آقای خاتمی فرهنگ‌گرایی و در دوران آقای احمدی‌نژاد اصول‌گرایی مطرح بود و در حال حاضر تلفیقی از این‌ها توسط آقای روحانی شروع شده است.

ولایت فقیه برای همه‌ ما پذیرفته شده است و شالوده‌ اصلی نظام را تشکیل می‌دهد، در این مسأله اختلافی وجود ندارد. ولی در عرصه‌ عملی سیاست خارجی، جایی که می‌خواهیم با غرب تعامل پیدا کنیم، نظرات متفاوت می‌شود. عده‌ای با سیاست‌هایی که از آرمان‌گرایی ناشی شده است معتقدند چون آن‌ها می‌خواهند با نگاه از بالا با ما برخورد کنند، با آن‌ها باید با اقتدار برخورد کرد. ولی عده‌ای در مقابل این جهت‌گیری بحث منافع ملی را مطرح می‌کنند. اندیشمندان اسلامی ما، کسانی که در عرصه‌ دولت فعالیت می‌کنند، منافع ملی ما را تجزیه و تحلیل می‌کنند. گاهی هم به این نتیجه می‌رسند که چیزی مثل سلاح هسته‌ای برای آن که ما را به اهداف خودمان می‌رساند، مانعی ندارد. هر چند حضرت امام می‌فرمودند نباید روی سر مردم بی‌گناه بمب انداخت و ما باید با نظامیان بجنگیم...

نگاه جهان به خودمان را اصلاح کنیم

غربیان تصور بدی از ما و اسلام را در جهان اشاعه داده‌اند. معمولا خارجی‌ها وقتی با ما ایرانی‌ها گفتگو و رفت و آمد می‌کنند، می‌بینند ما آن چیزی نیستیم که رسانه‌های غربی از ما نشان می‌دهد. ما چقدر برای تغییر این ذهنیت آن‌ها تلاش کرده‌ایم؟ اگر غربیان ما را درست بشناسند، متوجه می‌شوند که ما هیچ خطری برای منافع ملی آن‌ها نداریم و راحت‌تر با ما تعامل می‌کنند. تا زمانی که نتوانیم دیدگاه خود را به آن‌ها تفهیم کنیم موفق نخواهیم بود.

یک روش خوب

من فکر می‌کنم برای برقراری پیوند میان اندیشمندان اسلامی و اندیشمندان علوم سیاسی، روشی که مطابق آن دانشگاه امام صادق(ع) تاسیس شد، روش خوبی بود. درس خواندن در آن جا سبکی بین حوزه و دانشگاه بود، دانشجویان با هم مباحثه می‌کردند، سر کلاس هم حاضر می‌شدند. معمولا کسانی که از آن جا فارغ‌التحصیل می‌شدند، افراد متشخصی بودند و هر دو طیف اصول‌گرا و اصلاح‌طلب در بین آن‌ها بود و افرادی از هر دو طیف در دولت‌های مختلف حضور داشتند. همین امر نشان می‌دهد که به صورت دگماتیستی عمل نشده بود، بلکه دانشجویان آموزش دیدند و بعد برای نظام موثر واقع شدند. اگر ما بتوانیم آرا و نظریات مختلفی را که برای رشد افراد تاثیرگذار در جامعه‌ اسلامی مورد نیاز است عرضه کنیم می‌توانیم به همان چیزهایی که در حلقه‌های نظری مفقوده جا مانده است، برسیم. اگر ما یک خط فکری را دنبال کنیم، راه غلط را پیموده‌ایم. 

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.