البته حتی تمام این موارد هم باعث نشده بود که اسم او ذرهای بر سر زبانها بیافتد و در جایی به جز تعدادی از محافل خاص و روشنفکری کسی نام او را شنیده باشد.
حالا چند سالی می شود که جعفرپناهی مثلاً ستارهی فستیوالهای آن طرف آبی شده و حتی از محافل غیر سینمایی و به اصطلاح حقوق بشری هم جایزههای نقدی و غیر نقدی میگیرد.
کاش همه فیلم "تاکسی" را میدیدند تا معلوم شود که آیا اساساً امکان دارد روی این تصاویر به هم چسبیده اسم فیلم را گذاشت یا نه، و آنوقت بود که معلوم می شد جایزه خرس طلایی جشنواره برلین برای چنین فیلمی چقدر وجاهت هنری و فنی دارد؟!پناهی اخیراً با یکی از رسانههای داخلی مصاحبهای انجام داده و گفته است که اگر فیلمش در ایران نمایش داده می شد، حاضر به خارج کردن آن از بخش رقابتی جشنواره برلین بوده، اما در رابطه با همین اظهارنظر باید چند سوال از ایشان پرسید.
اول اینکه؛ آقای پناهی! آیا غیر از این است که اساساً این فیلم برای مجوز نگرفتن و از این طریق جنجال به پا کردن ساخته شده است و به عبارت دیگر حتی اگر نام شما که به محرومیت از فیلمسازی رسمی محکوم شدهاید در میان نبود، آیا باز هم به نظر می رسید که این فیلم بتواند امکان اکران عمومی در ایران را پیدا کند؟
آیا شما در تاکسی خودتان به نقد ظریف و موشکافانه و دلسوزانهی جامعه پرداختهاید یا اینکه یک بیانیهی تند و تحریک آمیز را در دهان شخصیتهای فیلمتان گذاشته و در میان دیالوگ هایشان خورد کردهاید؟
جناب آقای پناهی؛ به نظر می رسد که شما این فیلم را برای مجوز نگرفتن و جنجال به پا کردن ساختهاید.
ثانیاً؛ اگر تمام موانع سیاسی از سر راه اکران فیلم شما برداشته شود، آنگاه چنین اثری چقدر مخاطب خواهد داشت؟
چند نفر از مردم حاضرند که بلیت خریده و برای تماشای چنین فیلمی به سالنهای سینما بروند؟ شما اگر همین ممنوعیتها و محذورات برایتان امکان جنجال سازی را ایجاد نکرده بود، حتی نام خود را هم از یاد برده بودید اما با اکران "تاکسی" یا هر اثر دیگری از جنابعالی، بعد از هجوم عده ای آدم کنجکاو به سمت سالنها و ریخته شدن آبی سرد روی هیجانات آنها ( با دیدن یک فیلم یخ زده و بی سر و ته)، دوباره برای همه کاملاً عادی خواهید شد و از آن به بعد نخواهید توانست با چند تصویر به هم چسبیده که از تمرینهای کلاسی دانشجویان سینما در ترمهای اولیه هم ضعیف تر است، این همه خبرساز شوید.
آنگاه جعفر پناهی هم دوباره برای همه معمولی می شود و محل کسب او از دکه ی جنجال سازیها رو به کسادی خواهد گذاشت.
آیا آمادهی از دست دادن شهرتی که به دست آوردهاید هستید؟
آقای پناهی سؤال سوم اینکه این همه آدم طی چند سال اخیر بارها و بارها نام شما را شنیده اند و لابد حسابی معروف شدهاید، اما واقعاً چند نفر از آنها حتی یک فیلم از جنابعالی دیدهاند؟
حالا از شما می پرسیم؛ آیا این نشان نمیدهد که نامآوری جعفر پناهی در سالهای اخیر اساساً بر مبنای معیارهای هنری نبوده و دلایل سیاسی در آن نقش اصلی را داشته اند؟
در پایان بد نیست این احتمال را هم مطرح کنیم که شاید قصد شما از ساخت این فیلم و فرستادنش به فستیوال برلین، رسوا کردن جشنوارههای غربی بوده! چون هیچ چیز مثل جایزه گرفتن تاکسی از برلینانه، جشنوارههای غربی را رسوا نمیکرد.
البته غیر از جناب "حجت الله ایوبی" ، هم خود جنابعالی در مصاحبهی اخیرتان به سیاسی بودن معیارهای این فستیوال اعتراف داشتهاید و هم رئیس جشنواره برلین در اعترافات غافلگیرکنندهاش این را گفت.
اما ظاهراً برای تکمیل این باور، فقط نیاز به یک سند تازه و ملموس بود که خرس طلای تاکسی فراهمش کرد.
یادداشت از: میلاد جلیل زاده/
انتهای پیام/