به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ جزیره "العرب" منطقه غرب آسیا، بزرگترین کشور تولیدکننده نفت، بازیگر اصلی شورای همکاری خلیج فارس، تعیین کننده سیاستهای اکثر کشورهای عرب منطقه و دیگر عناوین و القابی که میتوان برای این کشور برشمارد، جملگی عربستان سعودی را تعریف میکنند.
میتوان در خصوص این کشور و سیاستهای منطقهای آن طی سالهای اخیر مطالب بسیاری را عنوان کرد، اما آن چه بیشتر در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت، رویکرد ریاض در قبال قدرتهای منطقهای و تحولات سریع در منطقه است. سیر تغییر و تحولات در کشورهای تأثیرگذاری همچون سوریه، یمن و عراق سبب شده است تا بازیگران منطقهای و بینالمللی با حساسیت بیشتری نسبت به آنها موضعگیری کرده و در جهت تأمین منافع و اهداف خود در راستای حفظ و یا تغییر شرایط موجود گام بردارند.
مقامات ریاض به ناچار بایستی در تصمیمات خود محاسبات دیگر کشورها و به طور خاص قدرتهای منطقهای را لحاظ کرده و به اقتضای زمان و میزان نفوذ و قدرت خود در مورد مسائل و پروندههای مختلف منطقهای تصمیماتی را جهت تأمین حداکثر منافع خود اتخاذ کنند.
سیاستهای عربستان در منطقه را میتوان بدین ترتیب تقسیمبندی کرد که از طرفی آنها خواهان افزایش قدرت خود از طرق مختلف هستند و از طرف دیگر با اقدامات آشکار و پنهان بسیاری در صدد کاهش قدرت و نفوذ رقبای اصلی خود در منطقه یعنی تهران و آنکارا برآمده اند. مقامات ریاض به خوبی میدانند که امارات و قطر نیز در سالهای اخیر اقداماتی داشتند که نشان از علاقه آنها جهت مطرح کردن خودشان به عنوان بازیگرانی مؤثر در منطقه دارد و بایستی در قبال آنها نیز سیاستهای خاض خود را پیش گیرند.
آلسعود به خوبی میداند که دچار افول قدرت در منطقه شده و درک این مسئله راحت است، چرا که افزایش نفوذ دیگر قدرتها سبب کاهش قدرت ریاض میشود. تهران و آنکارا دو رقیب جدی و قدرتمند برای سعودیها در منطقه محسوب میشوند و توانسته اند موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهند.
ترکیه در سالهای اخیر نشان داده که رویکرد خود را نسبت به کشورهای منطقه تغییر داده و قصد آن دارد تا حوزه نفوذ و قدرت خود را گسترش دهد، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که عربستان آنها را به نوعی دنبالهروهای خود میپندارد و این کشورها حوزه نفوذ سنتی ریاض محسوب میشوند نیز در نقشه راهبردی آنکارا مبنی بر توسعه حوزه نفوذ خود در آنها قرار دارند.
ریاض بایستی درصدد کنترل قدرت دو رقیب خود در منطقه باشد که این امر به این سادگیها قابل حصول نیست. آلسعود به این مهم رسیده است که در بسیاری از صحنههایی که حضوری کمرنگ داشته است، رقبای آن توانستهاند کمال بهرهبرداری را از موقعیت به وجود آمده داشته و حوزه نفوذ خود را گسترش دهند. عراق و سوریه دو نمونه از کشورهایی هستند که ارتباط ریاض با آنها بنا به دلایلی یا کاملاً قطع شده بود و یا بسیار کاهش یافته بود و این در حالی است که تهران و آنکارا از این فضا به سود خود بهره بردهاند.
سعودیها جهت مهار نفوذ ایران در سالهای اخیر هر آن چه در آستین داشته را رو کردهاند و اقدامات تخریبی بسیاری را علیه تهران به کار گرفتند. یکی از اقدامات خصمانه ریاض علیه جمهوری اسلامی ایران بحرانسازی در سوریه به عنوان یکی از متحدان استراتژیک تهران است. بر همگان روشن است که موضوع سوریه منشأ خارجی داشته که از آن تحت عنوان محور غربی_عربی یاد میشود. در منطقه عربستان را میتوان یکی از حامیان براندازی "بشار اسد" و حکومت مشروع سوریه دانست که در این راه میلیاردها دلار نیز هزینه کرده تا تروریستهایی را از اطراف و اکناف جهان گرد هم آورد و صحنه سوریه را ناآرام کنند، هر چند که تلاش جبهه مخالفان سوریه ناکام ماند و آنها پس از گذشت 4 سال شکست سنگینی را متحمل شدند.
سعودیها در یمن نیز با مشکلات عدیدهای مواجه شدهاند، آنها نسبت به همسایه جنوبی و فقیرنشین خود از دیرباز حساسیت داشته و همواره سعی کردند یمن را در یوغ خود نگه دارند. ریاض به عنوان حیاط خلوت خود به یمن مینگرد، در حالی که دیگر چنین امری با توجه به تحولات اخیر این کشور شدنی نیست. قدرت گرفتن گروههای شیعه در یمن که به ایران سمپاتی دارند همچون انصار الله سبب شده تا عربستان خود را در این صحنه نیز در مقابل تهران بازنده ببیند. ریاض در موضوع یمن البته آرام نبوده و در جهت تغییر شرایط آن کشور گامهایی را برداشته و اقداماتی را ترتیب داده که یکی از آنها تلاش برای ایجاد جنگ داخلی در یمن با همکاری امریکا است.
اما اینها همه برای عربستان تمام ماجرا نیست، سوریه، عراق، لبنان و سرزمینهای اشغالی را نیز بایستی به لیست دغدغههای مقامات سعودی در منطقه در راستای کنترل نفوذ ایران اضافه کرد.
دو کشور سوریه و عراق در چند سال اخیر درگیریهای جدی و سختی را با تروریستها داشتهاند که در این میان آن کشوری که پیشتر از دیگران و با عزمی راسخ به یاری دولت و ملت سوریه و عراق شتافته جمهوری اسلامی ایران است. این موضوع خود سبب گسترش بیشتر نفوذ معنوی ایران و ارتقای هرچه بیشتر جایگاه آن در عرصه معادلات منطقهای و به تبع آن بینالمللی گردیده است.
چنین چیزی خشم بیشتر ریاض را در پی دارد. آنها نمیتوانند این موضوع را تحمل کنند که تهران این توانایی را دارد که علیرغم فشارها و تحریمهای ظالمانه غرب علیه اقتصاد آن کشور، باز هم به عنوان متحد و تکیهگاه اصلی دمشق _ بغداد و گروههای مقاومت در منطقه محسوب میشود.
تمام آن چه که بیان گردید موید این مطلب است ریاض در سرازیری افول قدرت قرار گرفته و بازی قدرت را در منطقه به رقبای خود به طور خاص ایران باخته است. برگهای برنده آلسعود در منطقه چندان توانایی آن را ندارند که این کشور پادشاهی را از قهقرایی که در آن به سر میبرد، نجات دهند. اقدامات منفعلانه آلسعود در خصوص تحولات جاری در منطقه این موضوع را به خوبی روشن کرده که آنها از روی استیصال در صحنه بازی قدرت در منطقه گام برمیدارند.
رویکرد کلی سیاست خارجی ریاض با تغییر پادشاه این کشور دگرگون نمیشود. این موضوع را میتوان از اولین سخنرانی رسمی "ملک سلمان" که گفته بود راه من همان راه "ملک عبدالله" ، پادشاه سابق است، متوجه شد. همچنان به عنوان یکی از مخالفان جدی جبهه مقاومت در منطقه و یار وفادار غرب محسوب میشود.
انتهای پیام/