به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،آخرین کاری هم که از او در تلویزیون دیدیم بازی در مجموعه «زخم» بود که در هفته نیروی انتظامی پخش شد، به همین بهانه به سراغ لیلا خانم اوتادی رفتیم و چند پرسشی که سالها دوست داشتیم از او بپرسیم، اما فرصت آن پیش نمیآمد را پرسیدیم...
*شنیدیم خیلی ماشین دوست داری، الان چه ماشینی سوار میشوی؟
من اصولا ماشین شاسی بلند دوست دارم، قبلا هم یک لندکروز سفید داشتم، دوستانم میگفتند آمبولانس گرفتی لیلا.... بعد به من بر خورد و به خودم میگفتم واقعا به من نمیآید، فروختمش یک ماشین کوچکتر گرفتم، اما رانندگی با آن اصلا به من لذت نمیداد، اونم فروختم و دوباره لندکروز مشکی گرفتم.
*لیلا خانم، آن چیزی که پس ذهنتان است و همیشه شما را قلقلک میدهد و دلتان میخواهد کاری برای آن موضوع انجام دهید چیست؟
دغدغه من از بچگی این بود که بتوانم کاری کنم که جنگ تو دنیا کمتر اتفاق بیفتد، دلم برای آنانی که جنگزده بودند، همیشه میسوخت برای این که همه ما، درصد کمی از آن را تجربه کردهایم. سالهای اول کودکیام، در زمان جنگ ایران- عراق بود، شاید چیزی به تهران نرسید جز بمب و موشک، یعنی میخواهم بگویم جنگ در تهران هر روز نبود، اما آن استرسها و آژیرهای سفید و قرمز، همه را اذیت میکرد. من همیشه تو فکرم هست که چقدر آن روزها اذیت شدیم، حالا حساب کنید آن بندهخداهایی که همیشه درگیر جنگ هستند، آنبچههای بیگناه که خانه و زندگیشان را از دست دادهاند، تصور کنید که چگونه زندگی میکنند. بد نیست اشاره داشته باشیم که دو تا فیلمنامه هم خودم نوشتم که موضوع اصلیاش جنگ است.
*شنیدیم که به روانشناسی هم علاقهمند هستید؟
بله، در حقیقت دو تا موضوعی که بیشترین کتابها را دربارهشان خواندم یکی کتابهای تاریخی است و دیگر روانشناسی...
*خیلیها به بحث روانشناسی آنچنان اعتقادی نداند، شما باور شخصیتان چیست؟ فکر میکنید در رفتار و زندگیتان بحث روانشناسی تاثیرگذار است.
این که میگویند در قرن بیستویکم، روانشناسی تاثیری بر زندگی افراد ندارد، اعتقاد درستی نیست. به نظر من اگر بخواهی رفتار افراد را بشناسی، به روانشناسی احتیاج داری، هر کاری که بخواهی انجام بدهی، چه ورزشی، چه تجاری و هر چی که فکرش را بکنید، لازمهاش این است که روانشناس خوبی باشی، هر چه بهتر این بحث را بلد باشی، موفق تر خواهی بود. در کار ما که بازیگری است، من خودم به شخصه به آن احتیاج دارم، به این خاطر، که بتوانم بهتر در نقشهایم بهتر بازی کنم. اگر بخواهم نقشی را بازی کنم، به روانشناسی احتیاج دارم. به هیچ عنوان نمیشود گفت که بیتاثیر است.
*تو زندگیات بازیگری را حذف نمیکنی؟
اصلا، اگر هم فیلم بازی نکنم، باید فیلم ببینم. فیلم دیدن اصلیترین رکن زندگیام است. چرا که به آن انس گرفتم و نمیتوانم کنارش بگذارم. با دیدن فیلم میخوابم و بیدار میشوم. در خانه که هستم دائما فیلم میبینم و اصلا چیزی نیست که از زندگیام حذفش کنم.
*آرایشگاه رفتن هم، جزو همان چیزهایی است که نمیتوانی از زندگیات حذف کنی!
(میخندد) آره، حتما، اگر بیکار باشم و اما این تازگیها، آشپزی هم اضافه شده است. قبلا فکر میکردم که شاید آشپزی بیهودهترین کار دنیا باشد، چرا باید دو، سه ساعت بروم توی آشپزخانه و از آن سو، وقتی میتوانم فیلمنامه بنویسم یا کتاب بخوانم چرا باید بروم چند ساعت غذا درست کنم که حداکثر در نیم ساعت خورده شود. در واقع فکر میکردم وقتم تلف میشود... اما الان یک سالی است که جدی آشپزی میکنم و خوشبختانه دستپخت من هم به مادرم رفته است خودم هم برایم غیرقابل باور است که دستپختم، آنقدر خوب باشد، خلاصه، این آشپزی را در این یک سال ادامه دادم تا حالا که انواع و اقسام کیک، شیرینی و دسر را حرفه ای درست میکنم.
این شیرینیپزی تا آنجا پیش رفته که اگر خسته بروم خانه و حال و حوصله هیچکاری را نداشته باشم، اما با این حال کیک درست کردن را دوست دارم. خیلی از دوستان و اقوام هم مشتری پروپا قرص کیکهای من شدهاند.
*من فکر میکنم شما دوست دارید تو هر کاری انرژی زیادی داشته باشید و آن را منتقل کنید.
لطف دارید، ولی آشپزی چیزی است که به آدم خیلی انرژی میدهد.
*تحصیلات شما در رشته معماری بود، درست است؟ گویا نقاشی هم میکنید.
بله، رشته تحصیلی من معماری است و از آنجا که طی این سالها وقت نداشتم، در این رشته فعالیت داشته باشم. اما برای خودم نقشی میزنم، آبرنگ، سبکهای مختلف نقاشی و البته رنگ روغن... چند تابلوی خوب هم کشیدم. ضمن این که اگر حال و حوصله داشته باشم، برای منزل دوستان، معماری داخلی هم انجام میدهم.
*شما ازدواج کردید؟
نه.
*البته با این دستپختی که شما دارید، من مطمئن هستم که به زودی به تعداد خواستگارهایتان اضافه میشود، راستی با خرید میانهتان چهطور است؟
(میخندد) عالی، کدام خانوم را میشناسید که میانهاش بد باشد، من خیلیخیلی، خرید را دوست دارم، یک زمانهایی که از کار خستهام، سر راه بازگشت به خانه، حتی شده به سوپرمارکت باید بروم و یک چیزی بخرم. این خرید، حال من رو خوب میکند، در واقع خرید عادت من شده است.
*ورزش هم دوست دارید دیگر، نه؟
ورزش مورد علاقهام تنیس است، اما به باشگاه بدنسازی میروم و هر هفته این ورزش را ادامه میدهم. گاهی اوقات هم که فرصت داشته باشم به سراغ اسبسواری میروم. پدرم خیلی دوست داشت که اسبسواری را ادامه بدهم و من هم به حرف او گوش میدهم.
/ انتهای پیام