بعد از بازی در «ماهی و گربه» که این روزها بر پرده سینماست، گویا باز می خواهید در فیلمی بازی کنید که عنوان ماهی را در خود دارد.
بله، آماده میشوم در فیلم جدید روحالله حجازی به اسم «مرگ ماهی» بازی کنم. فعلا مراحل تمرین و دورخوانی را سپری میکنیم.
حجازی را چطور کارگردانی دیدید؟
باید با او کار کنم تا کشفش کنم.
فیلم «مرگ ماهی» به ایدهآل مدنظرتان نزدیک است؟
باید ایدهآل را بسازیم. به نظر من هیچ پیشنهادی ایدهآل نیست. یکی به خواستههای ما نزدیک و دیگری از ایدهآل ما دور است. فیلمسازی نتیجه یک کار گروهی است و این نتیجه کار است که ایدهآل را میسازد. باید صبر کنیم ببینیم نتیجه چه میشود.
در مدت اخیر درگیر پروژههای متفاوتی بودید.
بله، با شهرام شاهحسینی در فیلم «خانه دختر» همکاری داشتم که با حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادیور همبازی بودم. همچنین در فیلمهای «داره صبح میشه» به کارگردانی یلدا جبلی و «موقت» ساخته کارگردان جوانی به نام امیر عزیزی حضور داشتم.
پس در جشنواره امسال جزو پرکارترینها هستید؟
(میخندد). شاید بازیگران دیگری پرکارتر از من باشند.
از اسم فیلمها و ترکیب بازیگران آنها به نظر میرسد در پی کسب تجربه هستید. انگار دنبال نگاهی نو و ریسکپذیر هستید.
هر تجربهای خواه ناخواه درصد ریسکپذیری را در خود دارد. وقتی در شروع مسیر کاری قرار میگیرید باید کمی محتاط عمل کنید. درست مثل کودکی که تازه شروع به راه رفتن میکند، باید آرام و محتاط گام برداشت.
دیدگاه شما نسبت به قبل تغییر پیدا کرده؟
برایم مهم نیست در چه ژانری بازی میکنم، اما اینکه در چه نوع فیلمی حضور داشته باشم برایم مهم است. شیوه زبان مهم نیست، بلکه اینکه چه میگویی مهم است. هر فیلمی باید خاصیت حضور داشته باشد. خیلی فیلمها روی کاغذ خوب جواب میدهد، اما در عمل به خواسته من جواب نمیدهد. نمیخواهم در فیلمی که قبلا دیدم بازی داشته باشم. علاقهمندم در فیلمی با شخصیتهای جدید که حرف خاص یا سبک خاص داشته باشد، حضور داشته باشم که کمی با دیگر کارهایی که در سینما ساخته شده متفاوت باشد. متاسفانه اغلب فیلمها در سینما تکرار صد باره فیلمهایی است که دیدهایم. دوست دارم در فیلمی بازی کنم که پایم را روی اجرای مطمئنی بگذارم.
وقتی فیلمنامه ماهی و گربه را خواندید چه حسی در شما ایجاد شد؟
بگذارید اول کمی از شهرام مکری (کارگردان این فیلم) و ذهنیت او بگویم. وقتی فیلمهای کوتاه او را دیدم شیفته ذهنیت این آدم شدم. به او گفتم حتی شده نقش تیر چراغ برق را در فیلمش بازی میکنم. (میخندد)
مکری را چگونه کارگردانی دیدید که حاضر شدید با او همکاری داشته باشید؟
او بسیار بااستعداد و خلاق است. برایم مهم بود سر صحنه میزانسن و ذهنیت کاریاش را ببینم. ما در هر فیلمی که کار میکنیم دنبال کسب تجربه هستیم. اما در فیلم مکری دوست داشتم کمی تبادل تجربه هم داشته باشیم. کمی او به من از دانستههایش بدهد و کمی من به او از تجربیاتم بگویم.
فیلمنامه ماهی و گربه چطور بود؟
همان سبک و نگاه جدید که میخواستم و مد نظرم بود، داشت. البته از قبل هم با اتمسفر ذهنی شهرام آشنا بودم. وقتی شهرام برای همکاری زنگ زد، من درگیر بازی فیلم «گذشته» بودم. اتفاقا مراحل دریافت مجوز ساخت ماهی و گربه هم طول کشید. تا اینکه بازی من در «گذشته» تمام شد و انگار شانس با من بود تا در فیلم مکری حضور داشته باشم.
وقتی فیلمنامه را خواندید، میدانستید قرار است در فیلم مشکلی بازی داشته باشید؟
کار در همه فیلمها سخت است و هر فیلم بنا به محوریت قصه با مشکلات خاصی همراه است. یک فیلم به لحاظ فیلمبرداری، فیلم دیگر به لحاظ لوکیشن و فیلم دیگری از نظر بازی دشوار است. ویم وندرس، کارگردان مشهور آلمانی جمله جالبی دارد؛ اینکه سینما مثل کوه شیشهای میماند که نمیخواهد از آن بالا بروی، ولی اگر تصمیم به این کار گرفتی باید مشکلات آن را هم قبول کنی. به نظر من هر فیلمی مثل کوهی میماند که بالا رفتن از آن مشکلات خاص خود را دارد.
چند وقت درگیر همکاری با این پروژه بودید؟
دو هفته در تهران دور خوانی داشتیم و بعد رفتیم شمال و یک ماه صبح و بعد از ظهر تمرین میکردیم.
مثل تئاتر؟
دقیقا. در این یک ماه هر روز گوشهای از این مسیر را تمرین میکردیم و آرامآرام صحنهها را به هم پیوند دادیم. بعد از دو هفته آقای محمود کلاری (فیلمبردار) با گروهش آمد و با او وارد تمرین شدیم. اینجا بود که استخوانبندی کار شکل گرفت.
با دوربین هم تمرین میکردید؟
بله. دوربین یکی از شخصیتهای فیلم بود. باید با دوربین هماهنگ میشدیم.
به نظر شما ماهی و گربه در چه دستهای از فیلمهای سینمایی قرار میگیرد؟
شکل و شمایل ماهی و گربه بازی با ژانر فیلم ترسناک است. داستان فیلم مشکوک است، به طوری که بیننده هر لحظه در انتظار خطر است و میخواهد اتفاقی را ببیند. ماهی و گربه نشانههای کلاسیک فیلم ترسناک را داراست، اما آقای مکری زیرکانه و شوخیوار از این نشانهها استفاده میکند. یکسری نشانههای فیلم ترسناک را در فیلم داریم، اما به هیچ عنوان در فیلم سری بریده نمیشود یا خونی ریخته نمیشود. دو شخصیت مشکوک (بابک کریمی و سعید ابراهیمیفر) هم در فیلم هستند که بیننده با آنها احساس راحتی نمیکند.
در فیلم تعریفی از دو شخصیت اصلی ماجرا به معنای واقعی نمیبینیم. شما چه دیدگاهی دارید؟
بابک و سعید هر دو ریشه شهری دارند. هر جامعه شهری یکسری آدمهای رانده شده در خود دارد. این آدمهای با ذهن بیمار یا از شهر بیرون انداخته میشوند یا خودشان از شهر بیرون میآیند؛ آدمهایی که از تمدن دور هستند. قصه فیلم تعریف روانشناسانه ندارد.
فرم روایتی این فیلم خیلی برجستهتر از قصه است. چنین سبک کارگردانی برای شما که مدتها در خارج از ایران بودید، آشنا بود؟
آنجا فیلمی که دارای کات بود و با زمان بازی میکرد، دیده بودم. همینطور فیلم تک پلانی که داستان خطی داشت و بدون بازی با زمان بود هم دیدهام، اما فیلمی را که هم بازی با زمان داشته باشد و هم در تکپلان روایت شود، ندیده بودم. اصلا جایزه جشنواره ونیز را برای همین نوآوری به این فیلم دادند.
در ماهی و گربه انگار قرار نیست بیننده با داستان و قصه مواجه شود.
هر فیلمی مثل هر سبک نقاشی ذهنیت کارگردان را ارائه میدهد. شما وقتی با تابلوی نقاشی رستم و سهراب مواجه میشوید، میدانید این نقاشی داستان این شخصیتهاست. اما وقتی تابلویی از موریس اشر (نقاش هلندی) میبینید، دیگر با داستان مواجه نیستید. تابلوی اشر یک شعبدهبازی تصویری است که نیاز به داستان ندارد.
پس میتوانیم از این دیدگاه هم ببینیم که خود فیلم و نوع کارگردانی آن داستانی جذاب برای مخاطب است.
سهبعدی دقیقا. این فیلم همانند بینشی است که در داخل آن بینش داستان را برای مخاطبش روایت میکند. این فیلم تماشاگر را در جایگاهی قرار میدهد که تا به حال قرار نگرفته است. درست مثل زمانی که تازه فیلمهای سهبعدی آمده بود و مخاطب از دیدن این فیلمها حیرت میکرد. مثل میکروسکوپی که اجسام را از زوایای دیگر نشان میدهد. ماهی و گربه هم همینطور است. فیلم قصد داستانگویی ندارد، بلکه مرز را رد میکند و با زمان بازی میکند.
واکنش مخاطبان در جشنواره فیلم ونیز نسبت به دیدن این اثر چه بود؟
بسیاری از مخاطبان وقتی به تماشای فیلم نشستند، میگفتند میارزید چنین فیلمی را ببینیم. همینطور وقتی فیلم در استانبول نمایش داشت مخاطبان از فیلم استقبال کردند و میگفتند سبک جدیدی است. وقتی فیلم بازی با زمان را آغاز میکرد مخاطب خودش را گم میکرد. میتوانستی این گم شدن در لحظه را در قیافه تماشاگران ببینی. اتفاقا کسی در ترکیه به ما پیشنهاد داد که میتوانید از واکنش مخاطبان هنگام دیدن فیلم تصویر بگیرید که چگونه معماری ذهنی آنها در لحظات فیلم به هم میریزد.
ولی لازمه چنین واکنشی ریتم تند فیلم نیست؟
من بتازگی برای چهارمین بار به تماشای فیلم نشستم و اتفاقا بیشتر از زمانهای دیگر از روال فیلمبرداری و اتمسفر موجود در فیلم لذت بردم. با اینکه نمیخواستم تا انتها بنشینم و فیلم را ببینم، اما تا پایان نشستم و از دیدن فیلم لذت بردم.
واکنش مخاطبان در سالن چگونه بود؟
خیلی خوب بود و گفتوگوهای خوبی بعد از فیلم با آنها داشتم.
انصافا در این فیلم هم مثل دیگر نقش آفرینیهایتان خوب بازی کردید، با این تفاوت که این بار دیگر نمیتوانیم بگوییم خودتان بودید. چون با یک نقش منفی طرف هستیم.
شما لطف دارید. وقتی در فیلم «جدایی نادر از
سیمین» بازی کردم، به من میگفتند انگار خودت قاضی بودی. به نظرم بازیگر
باید نقش را مال خود و به عبارتی خودش را بیمار نقش کند. به این فکر کند که
اگر من دیوانه میشدم چه میشد. آن وقت جنون خودش را در نقش نشان میدهد و
بیرون میریزد./جام جم