قبل از آن به چند نكته بايد توجه داشت. در عظمت و ارزش علم و تعليم، همين بس كه خداوند متعال در قرآن، علم و دانش را يكي از اهداف و علل اساسي آفرينش همه پديده هاي هستي، معرفي كرده است، آنجا كه مي فرمايد: خدايي كه هفت آسمان را آفريد و زمين را همسان با آن خلق كرد، هدف اين است كه از علم و بصيرت برخوردار گرديد، بصيرتي كه شما را به قدرت و توانائي همه گير و گسترده خداوند رهنمون باشد.»(1)
با دقت در مضامين اين آيه متوجه مي شويم كه خداوند متعال، آن علم و دانش
را يكي از اهداف خلقت معرفي مي كند كه در آن آگاهي و بصيرتي حقيقي باشد و
آدمي را به اين مطلب رهنمون سازد كه خدائي قادر و توانا دارد كه بر همه چيز
محيط است. پس علومي داراي شرافت و فضيلت خاص هستند كه مستقيم، مثل علم
توحيد و علم اخلاق و ... و يا غير مستقيم(2) انسان را در رسيدن به سعادت و
كمال حقيقي، كه همان قرب الهي است، رهنمون سازند.
لذا خداوند در جايي ديگر، از علم، به حكمت، كه به معناي استواري در انديشه و سنجيدگي در گفتار و رفتار و كردار است تعبير آورده و آن را داراي خير و بركت فراوان دانسته تا آنجا كه مي فرمايد: و من يؤت الحكمه فقد اوتي خيرا كثيرا(3) و كسي كه از حكمت و دانش برخوردار باشد بايد بداند تحقيقاً به خير و بركت فراواني دست يافته است.
در برخي ديگر از آيات، برخي از مصاديق اين خير و بركت را بر ميشمارد و
علماء را با چند امتياز و ويژگي از ساير گروه ها مشخص مي سازد:
1. ايمان حقيقي و واقعي: والراسخون في العلم يقولون آمنا(4) آنان كه
گامهاي راسخ و نافذي را در پهنه علم برداشتند و به درون محيط دانش راه
يافتند، مي گويند: ما ايمان آورديم.
2. اعتقاد به توحيد و يگانگي خداوند: شهد الله انه لا اله الا هو و
الملائكه و اولو العلم(5) خدا بر وحدانيت و يگانگي خود گواهي مي دهد و نيز
فرشتگان و دانشمندان گواهند كه جز خداوند معبودي ديگر نيست.
3. خشوع و تواضع و سجود در برابر خداوند متعال: «حقا مردمي كه پيش از آن،
از علم بهره مند گشتند، آن گاه كه آيات خداوند بر آنها خوانده شود، با چانه
هاي خويش بر زمين فرو افتند و گريستن را آغاز مي كنند و خواندن قرآن كريم
بر خشوع و زاري و خشوع و فروتني آنها بيفزايد.
4. ترس و بيم از خدا: انما يخشي الله من عباده العلماء(6) در بين بندگان
الهي فقط علماء هستند كه خدا شناس اند، و ترس و بيم از او در دل آنها راه
دارد.
از مجموع آنچه تا كنون از آيات ذكر شد، معلوم مي شود كه از نظر دين، علمي
مورد تاييد و سفارش خاص قرار گرفته و داراي فضيلت و ارزش است كه در جهت
سعادت ابدي و كمالات معنوي انسان قرار گيرد و در عمل، آدمي را به خدا نزديك
تر سازد. پس ملاك در فضيلت هر علم و عالمي، همين است و بس. گرچه بعضي علوم
مثل علم كلام(اصول اعتقادات و ..) و علم اخلاق اسلامي و علم فقه و احكام
شرعي في ذاته ممدوح و داراي ارزش هستند. لكن اگر همين علوم گرچه، علم توحيد
و خداشناسي باشد، در جهت كسب مقام و شهرت دنيوي باشد و فرد به علم خود عمل
نكند، چنين علمي، شيطاني و مضر است و هرچه انسان بيشتر بداند همچون
نردباني است در چاه كه بيشتر پايين مي رود و همچون بلعم باعورا(7) خواهد
بود كه خداوند به بدترين وجه، او راسرزنش مي كند و وي را به سگي كه زبانش
بيرون است و پارس مي كند تشبيه كرده است.(8) در مقابل اگر تعليم و تعلم، در
علوم معمولي امروزي باشد، گرچه في نفسه، داراي فضيلتهاي خاصي نيست، اما
اگر اين علوم هم باز در جهت رضاي حق قرار گيرند، مثلا براي خدمت به خلق
الله و رفع مشكلات مردم مومن باشد، باز هم مورد تاييد اسلام و داراي ارزش و
ثواب اخروي قرار خواهد گرفت.
با توجه به اين مطالب به چند روايت نوراني ائمه عليهم السلام در باب ثواب اخروي علم اشاره مي كنيم:
1. امام باقر ـ عليه السّلام ـ : دانشمندي كه از دانش خويش بهره مند است
از هفتاد هزار عابد(فاقد بينش ديني) برتر و ارجمندتر است».(9)
2. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله: دانشجوئي كه هدف او از علم آموختن،
احياء دين و آئين الهي اسلام است، اگر به هنگام تحصيل علم مرگش فرا رسد،
فاصله ميان او و ميان پيامبران از لحاظ مقام و منزلت بهشتي در حد يك پايه و
يك درجه است»(10)
3. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله: دانش جو و شاگرد دوستدار علم، همانند
كسي است كه روزها روزه دار و شبها بيدار و سرگرم عبادت بوده و هر بابي از
علم كه دانشجو بدان دست مي يابد و آن را فرا مي گيرد، از كوه ابو قبيس كه
اگر سراسر آن طلا باشد و آن را در راه خدا انفاق كند بهتر و سودمندتر
است.(11)
4. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند: آنگاه كه عالم و دانشمند گام بر مي
دارد و به طرف آموختن علم و دانش حركت مي كند، خداوند متعال او را در راهي
كه مقصد آن بهشت است سوق مي دهد. و فرشتگان به منظور اعلام شادماني خود
نسبت به طالب علم، پرو بال خويش را فرو مي نهند و همه آنچه كه در آسمان و
زمين است حتي ماهيان دريا، از خداوند متعال براي چنين فردي طلب استغفار و
آمرزش گناهان مي كنند. امتياز و برتري عالم و دانشمند بر عابد همانند
امتياز و برتري بدر و ماه تمام بر ساير ستارگان آسمان است. علماء و
دانشمندان وارثان پيامبران الهي هستند، چون انبياء هيچ دينار و درهمي پس از
خود به ارث نگذارد و ميراث آنها عبارت از علم و دانش است ...»(12)
5. در يك حديث نسبتاً طولاني امام حسين عليه السلام در مورد فضيلت و برتري
عالم و معلم ديني، مطالبي مي فرمايد سپس در آخر به ثواب اخروي آن اشاره مي
كند و مي فرمايد: اي فرشتگان برابر هر حرف و سخني كه اين بندة من به
ديگران تعليم داده است، هزار هزار كاخ و منزلگاههاي متنوع و آرام بخش را
در بوستانهاي بهشت براي او فراهم و مقرر سازيد و هر گونه نعمتهايي را كه در
خور اين كاخها و پناهگاههاي آسايش بخش مي باشد، بدانها ضميمه نمائيد.(13)
6. امير المومنين ـ عليه السلام ـ در روايتي در وصف دانشمند ديني كه خود و
ديگران از علمش بهره مي برند مي فرمايد: «... در روز رستاخيز با جلال و
شكوه زايد الوصفي در ميان مردم مي آيد، در حالي كه تاجي نوراني و درخشان بر
سر دارد، تاجي كه بر تمام مردم پهنه قيامت پرتو افكن مي باشد و آن را روشن
مي كند، و لباس و پوششي در برابر او قرار گيرد كه يك رشته ناچيز از تار و
پود آن را نمي توان به بهاي تمام دنيا و آنچه كه در آن است تقديم و ارزيابي
كرد. سپس منادي بانگ و ندائي بگوش مردم مي رساند و به آن ها چنين اعلام مي
كند كه اين شخص، عالم و دانشمندي است كه بايد او را يكي از شاگردان خاندان
محمد ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ بر شمرد.»(14)
سپس در ادامه مي افزايد كه هر كس از علم اين عالم نفعي برده، در روز قيامت از نور اين علم عالم، بهره برده و همراه او به بهشت مي روند. البته در برخي از روايات مقام علماء را بالاتر از شهداء در راه خدا مي دانند و در برخي از احاديث، به مقام بلند شفاعت علماء اشاره مي كند.(15) كه هر كه را بخواهند به اذن الهي مورد شفاعت قرار مي دهند و با خود به بهشت مي برند.
پی نوشت ها:
1. طلاق: 12.
2. علومي كه مقدمه يا واسطه براي رسيدن به علوم برتر هستند مثل علم منطق و
فلسفه براي فهم مسائل اعتقادي عقلي و يا علم اصول فقه براي فهم و استنباط و
احكام شرعي و ... .
3. بقره: 269.
4. آل عمران: 7.
5. آل عمران: 18.
6. فاطر: 9.
7. از دانشمندان خيلي معروف زمان حضرت موسي كه در وصف آن گفته اند در محضر
درس او دوازده هزار نفر قلم به دست براي نگارش سخنانش فراهم بود.
8. اعراف: 175.
9. كليني، اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي و سيد هاشم رسولي، طبع تهران، 1387 هـ.ق، ج 1، ص 40.
10. مجلسي، بحارالانوار، كتابخانه اسلاميه، چاپ 1376 ه.ق، ج 2، ص 184.
11. بحارالانوار، ج 2، ص 184.
12. اصول كافي، ج 1، ص 42.
13. كتاب تفسير العسكري ـ عليه السلام ـ ، طبع تهران، چاپ سنگي، 1268، هـ.ق، ص 342.
14. همان، ص 339.
15. همان، ص 344.