به گزارش
حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در تحلیل سیاسی هفته خود، مسئله کمک سه میلیارد دلاری عربستان به ارتش لبنان را مورد بررسی قرار داد.
مقدمه
لبنان بهدلیل ماهیت و ساختار قومی ـ مذهبی خود، محل رقابتهای منطقهای و بینالمللی کشورهای مختلف است. این کشور کوچک با توجه به موقعیت جغرافیایی خود ـ همسایگی با فلسطین اشغالی و سوریه ـ یکی از کانونهای مهم و ملتهب سیاسی در منطقه به شمار میرود. لبنان که بیش از 6 ماه است از نبود دولت رنج میبرد و بهدلیل اختلافات شدید سیاسی میان جریانهای موسوم به 14 و 8 مارس همچنان تحت نظر «دولت پیشبرد امور» به نخستوزیری نجیب میقاتی است، شاهد درگیریها، ترورها، انفجارها و زدوخوردهای قومی ـ مذهبی در سراسر خاک خود است. ورود لبنان به بحران سوریه ـ با باز شدن مرزهای این کشور برای کمک به گروههای مسلح ـ و همچنین حضور بیش از 800 هزار آواره سوری، آن را با چالشهای عمدهای مواجه کرده است. در این میان انتشار اخباری در مورد کمک سه میلیارد دلاری عربستان به لبنان، باعث بروز اختلافنظر جدی میان لبنانیها شده و جایگاه اول را در مباحث سیاسی این کشور به خود اختصاص داده است.
نگاهی به ارتش لبنان
ارتش لبنان، یک نیروی ملی، فراجناحی و حزبی است که از آن بهعنوان وزنه تعادل لبنان یاد میشود. این ارتش که تنها در نیروی زمینی خلاصه میشود و توان هوایی آن به چند بالگرد و توان دریایی آن نیز شامل چند قایق کوچک دریایی برای گشتزنی ساحلی است، فاقد توان پدافندی بوده و سنگینترین سلاحی که در این زمینه در اختیار دارد، توپ ضدهوایی 23 م است.
از نظر تجهیزات، ارتش لبنان صرفاً در حد یک نیروی پلیس مجهز است تا یک ارتش حرفهای، لبنان پس از دو دوره جنگ داخلی در دهههای 1970 و 1990 قرن گذشته، تلاش بسیاری کرد تا توان نظامی خود را بازسازی کند، اما سه عامل مهم مانع از این امر شد:
1. مخالفت رژیم صهیونیستی،
2. رقابت برخی گروههای داخلی،
3. حضور نظامی سوریه در لبنان تا سال 2005.
این سه عامل باعث شد تا هیچ کشوری بهدلیل مخالفت رژیم صهیونیستی حاضر به فروش سلاح به لبنان نشود، نیروهای داخلی بهدلیل رقابت و بهخصوص رابطهای که با این رژیم و برخی طرفهای منطقهای داشتند تقویت ارتش را مانع قدرتطلبی خود میدانستند، بنابراین برای ارتش دردسرهای بسیاری مانند ماجرای اردوگاه نهرالبارد در سال 2007 بهوجود آوردند. حضور ارتش سوریه در لبنان نیز این کشور را از تمایل به داشتن یک نیروی نظامی قدرتمند بینیاز کرده بود. ارتش سوریه خود را موظف به حمایت از لبنان میدانست، برای مثال در تجاوز سال 1982 ارتش رژیم اسرائیل، به دفاع از لبنان پرداخت.
بزرگترین مشکلات ارتش لبنان در طول دو دهه گذشته را میتوان به شکل ذیل مورد اشاره قرار داد:
الف) تسلیحات اندک، قدیمی و ضعیف،
ب) ضعف آموزش،
ج) درگیری با گروههای مسلح سلفی و تکفیری،
د) ضعف در توان مخابراتی و پشتیبانی اطلاعاتی،
هـ) بهرهبرداری برخی جریانهای سیاسی از آن،
و) تلاش برای رودررو قرار دادن ارتش با مقاومت اسلامی،
ز) ایفای نقش پلیس در بحرانهای داخلی این کشور.
این مشکلات متعدد، دست به دست هم داده تا فرماندهان ارتش لبنان تلاش بیوقفهای را جهت سامان دادن به ساختار نظامی کشور خود آغاز کنند. سنگاندازی رژیم اسرائیل در فروش سلاح به ارتش لبنان پس از جنگ 33 روزه در سال 1385 اندکی کاهش یافت، زیرا این رژیم دریافت که در برابر نیروی نظامی ورزیده حزبا... هیچ کاری نمیتواند از پیش ببرد و تا زمانی که ارتش ضعیف باشد، به زعم خود، حزبا... این توجیه را دارد تا برای مقابله با تجاوزات این رژیم به تقویت خود بپردازد.
رابطه حزبا... و ارتش لبنان
در لبنان تعبیری در مورد رابطه ارتش و مقاومت اسلامی این کشور وجود دارد که «چاقو هیچوقت دسته خودش را نمیبرد» و مراد از این مسئله، رابطه بسیار خوب و حسنه افسران ارتش و افسران مقاومت است. با تأکید بر این موضوع که ارتش لبنان در طول چند دهه گذشته موفق به دریافت تسلیحات پیشرفته و حتی آموزش مناسب نیروهای خود نشده، (اما حزبا... به این موفقیت دست یافته است) به نوعی میان دو طرف تقسیم کار نانوشتهای صورت گرفته است. این تقسیم کار را میتوان در چند مورد خلاصه کرد:
1. حزبا... وظیفه مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی را برعهده دارد.
2. ارتش وظیفه دارد بهعنوان یک نیروی ملی در برابر چالشهای داخلی بهخصوص گروههای مسلح تکفیری وارد عمل شود.
3. حزبا... و ارتش در واحد اطلاعات خود همکاری را به صورت مشترک ادامه میدهند، هر شبکه جاسوسی که توسط حزبا... کشف شود، با همکاری واحد اطلاعات ارتش پیگیری میشود و واحد اطلاعات مقاومت نیز در جریان کشفیات ارتش قرار میگیرد.
4. مقاومت اسلامی با توجه به دامنه آموزش و امکانات خود به خصوص در حوزه پهپادی و مخابراتی به ارتش لبنان کمک بسیاری میکند.
5. حزبا... تلاش میکند تا برخی از کمبودهای ارتش را از طریق روابط خاص منطقهای خود تأمین کند برای مثال در جنگ نهرالبارد در سال 2007 حزبا... از دولت سوریه خواست تا لولههای توپ 135 م و همچنین مهمات این توپ را در اختیار ارتش لبنان قرار دهد.
این نوع همکاری باعث شده تا در همه تحولات روی داده در لبنان، حزبا... و ارتش با یکدیگر همکاری کنند. اوج این همکاری را میتوان در تحولات ماه می سال 2008 ملاحظه کرد که در آن مقاومت اسلامی لبنان پس از پایان دادن به حضور مسلحانه جریانهای وابسته به گروه 14 مارس، همه اماکن و تسلیحات آنها را به ارتش تحویل داد و ارتش نیز علیرغم تلاش فؤاد سنیوره نخستوزیر وقت دخالت مستقیم در روند درگیریها نکرد.
در طول سه سال اخیر که درگیریها در سوریه افزایش یافته است، همکاری واحد اطلاعات حزبا... با ارتش برای کشف و خنثیسازی عملیاتهای تروریستی ارتقای چشمگیری داشته است تا جایی که تاکنون چندین خودروی بمبگذاری شده در مناطق مختلف بیروت و شمال این کشور کشف و خنثی شده است. همچنین ارتش لبنان با همکاری حزبا... در مناطق مرزی با سوریه که خطر ورود گروههای مسلح از آنجا میرود، مستقر شد تا نسبت به انسداد مرزها اقدام کند و این برخلاف تمایل جریانهای سیاسی وابسته به عربستان بود.
اهداف کمک مالی عربستان به ارتش لبنان
عربستان سعودی از طریق ارائه کمکهای اقتصادی، مالی و نظامی به ارتش لبنان اهداف گوناگونی را پیگیری میکند. این کشور عموماً تلاش دارد تا با استفاده از ثروت هنگفت نفتی خود، متحدانی در مناطق مختلف جهان بهخصوص خاورمیانه تدارک ببیند و ازاینرو به سادگی میتوان ردپای دلارهای سعودی را در مناطق بحران زده مشاهده کرد.
اما آنچه بهعنوان اهداف نهایی ریاض از کمک سه میلیارد دلاری به ارتش لبنان قابل ذکر است، در این موارد خلاصه میشود:
الف) تضعیف حزبا... لبنان: همانگونه که اشاره شد، حزبا... به واسطه توان نظامی خود در طول سالهای گذشته نقش مهمی در خنثی کردن طرحهای ریاض برای کنترل بر لبنان داشته است. سرکوب شورش مسلحانه سال 2008 جریان 14 مارس که با هدایت مستقیم عربستان صورت گرفت و آشکار شدن توانایی نظامی مقاومت در نبردهای سوریه، باعث نگرانی آلسعود، تلآویو و واشنگتن شد. درخواست عبدا... بن عبدالعزیز از میشل سلیمان در دیدار ماه نوامبر برای فراخواندن ارتش جهت مقابله با حزبا... و ممانعت از حضور رزمندگان آن برای جنگ با جریانهای تکفیری مورد حمایت ریاض در سوریه، یکی از مهمترین دلایل کمک این کشور به ارتش لبنان میباشد.
ب) به دست آوردن جایگاه و حوزه نفوذ در لبنان: با توجه به محبوبیت ارتش لبنان میان مردم این کشور و فراجناحی بودن آن، عربستان تلاش میکند با کمک به این نیروی نظامی ملی، خود را بهعنوان حامی آن معرفی کرده و با این رویکرد، به کسب موقعیت و جایگاه در لبنان اقدام کند. ریاض بهدلیل حمایت از گروههای تکفیری در لبنان که دست به انفجارهای خونین میزنند محبوبیت چندانی میان لبنانیها ندارد و جریان 14 مارس نیز تنها به واسطه رقابت سیاسی و برای دریافت حمایت سیاسی و کمک مالی، ارتباط خود با ریاض را حفظ کرده است.
ج) تغییر در رویکرد منطقهای عربستان: ریاض در حال تغییر استراتژی خود در منطقه خاورمیانه و تبدیل شدن به یک بازیگر مستقل است. این تغییر نقش، نیاز به حضور بیپرده و فعال در عرصههای مختلف دارد. لبنان در افق تعریف شده در سیاست خارجی عربستان وضعیت بسیار خاص و حساسی دارد و ورود به آن نیازمند سرمایهگذاری بیشتر بر نهادهای ملی است.
د) مقابله با جمهوری اسلامی ایران: در سفر سال 1387 میشل سلیمان به تهران، ایران اعلام آمادگی کرد که ارتش لبنان را با تسلیحات ساخت خود تجهیز کند. سلیمان حتی دیداری نیز از نمایشگاه دستاوردهای نظامی کشور داشت، این مسئله باعث دخالت آمریکا و کمک یک میلیارد دلاری واشنگتن به بیروت در قالب حمایتهای لجستیک از ارتش شد. در حال حاضر نیز عربستان تلاش دارد در همین حوزه، با پیشنهاد ایران مقابله کرده و در جنگ تبلیغاتی صورت گرفته، خود را حامی ارتش لبنان قلمداد کند.
هـ) تأثیرگذاری بر روند تحولات سوریه: عربستان پس از قطر مأمور پیگیری پرونده سوریه و کمک به جریانهای مسلح در این کشور بهمنظور براندازی حکومت آن شد. ناکامی ریاض در این مأموریت، باعث شده تا متحدان این کشور در لبنان به شدت احساس خطر کنند زیرا با پیروزی ارتش سوریه بر گروههای مسلح، دمشق به جایگاه پیشین خود برای تأثیرگذاری بر تحولات لبنان بازخواهد گشت، بنابراین ریاض برای تقویت روحیه جریان 14 مارس باید چنین کمک هنگفتی را به ارتش لبنان صورت دهد.
و) نشان دادن پیوند تنگاتنگ میان ریاض و پاریس: براساس توافق صورت گرفته، فرانسه طرف تأمینکننده نیازهای ارتش لبنان خواهد بود. این اقدام علاوهبر آنکه نوعی دهنکجی به آمریکا به خاطر مواضعش در سوریه است، باعث خواهد شد تا فرانسه علاوهبر آنکه به بهره اقتصادی قابل ملاحظهای برسد، ارتش لبنان را از نظر ساختاری به خود وابسته کند و در نهایت با توجه به معامله هنگفت 20 میلیارد یورویی با عربستان برای فروش تجهیزات نظامی شامل زیردریایی، رزمناو، بالگرد و سیستمهای الکترونیک، به همکاریهای عمیق با این کشور ادامه دهد.
نتیجهگیری
با توجه به موارد مطرح شده در بالا، بهنظر نمیرسد که ریاض از بذل و بخشش سه میلیارد دلاری به ارتش لبنان، نیت خیر داشته باشد. همانگونه که گفته شد، ریاض و پاریس به دنبال اهداف و منافع تعریف شده خود در لبنان بوده و ارتش به دلیل ماهیت خود مهمترین آوردگاه طرفین برای نفوذ در ساختار سیاسی لبنان به شمار میرود. نوع کمکهایی هم که قرار است به ارتش لبنان شود، کمکهای رزمی نیست و بیشتر در محدوده کمکهای زیربنایی و لجستیک صورت میگیرد تا نگرانیهای احتمالی تلآویو نیز مرتفع شود.
مخالفت با کمک عربستان سعودی به ارتش لبنان از طرف هر یک از جریانهای این کشور ممکن نیست و هرگونه مخالفت، توسط جریانهای رقیب بهعنوان مخالفت با قدرت گرفتن ارتش تفسیر خواهد شد. از آنجایی که جریان 14 مارس و شخص سعدالحریری رئیس حزبالمستقبل طراح چنین سناریویی محسوب میشود، هدف اصلی و غایی آن، تحت فشار قرار دادن جریان 8 مارس و بهخصوص حزبا... و سلاح مقاومت است.
در این مورد باید به سخنان، مواضع و دیدگاههای هر یک از دو طرف اصلی سیاسی در لبنان اشاره کرد. در حالی که سران حزبا... هنوز موضع رسمی در این مورد اتخاذ نکردهاند، برخی از اعضای 14 مارس که از این سکوت و احتمالاً رضایت حزبا... از تقویت بنیه ارتش عصبانی هستند، به بیان دیدگاههای خود پرداخته و مدعی شدهاند که حزبا... از تقویت ارتش واهمه دارد.
مقاومت اسلامی لبنان به همان دلایلی که گفته شد، از تقویت بنیه ارتش نگران نخواهد بود، اما با توجه به مأموریت ارتش که در طول یک دهه گذشته مبارزه با جریانهای تکفیری وابسته به وهابیت عربستان بوده است، این نگرانی برای ریاض باقی خواهد ماند که آیا در صورت چنین هزینه هنگفتی، ارتش لبنان با آن وجهه ملی خود به تبعیت از آلسعود و مبارزه با سلاح مقاومت اقدام خواهد کرد یا خیر؟ این در حالی است که نوع تسلیحاتی که در اختیار مقاومت اسلامی است، در این معامله هنگفت در اختیار ارتش قرار نخواهد گرفت.
انتهای پیام/