به گزارش حوزه سینمای جهان
باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ ام نایت شیامالان یکی از کارگردانان شناخته شده اما با سابقه سینوسی در کارگردانی است که اینروزها حال و روز خوشی را تجربه نمی کند. شیمالان 1در سال 1999 اثری ماندگار به نام " حس ششم " را با بازی بروس ویلیس کارگردانی کرد که حتی می توان آن را جزو بهترین فیلمهای تاریخ سینما نیز محسوب کرد. " حس ششم " قدرت تعلیق بالایی داشت و تماشاگر تا لحظه آخر گرفتار داستان پیچیده و خاص فیلم بود.
شیامالان در سال 2002 نیز اثری تخیلی به نام "نشانهها" را با بازی مل گیبسون کارگردانی کرد که این یکی علی رغم اینکه شاهکار نبود، اما ایده های خوبی داشت که به شکل قابل قبولی به تصویر کشیده شده بود. " دهکده " در سال 2004 را می توان آغاز سقوط شیامالان در عرصه فیلمسازی به حساب آورد. " دهکده " اثری متوسط از کارگردانی بود که بیشتر تماشاگران عادت کرده بودند وی را با داستانها و ایده های ناب فیلمسازی اش ببینند.
اوضاع شیامالان در سال 2006 با ساخت " بانویی در آب " بدتر هم شد! این فیلم که داستانی فانتزی و پریانی داشت، تبدیل به یکی از غیرمنتظره ترین و البته بدترین فیلمهای شیامالان شد و هیچکس هم از آن استقبالی نکرد. " رویداد " در سال 2008 و " آخرین هواشکن " در سال 2010، نتوانست روند نزولی فیلمسازی شیامالان را نجات دهد و حتی آخرین ساخته وی 2به نام " آخرین هواشکن " نیز یک شکست کامل هنری و مالی محسوب می شد. حالا شیامالان با ساخت یک اثر پر هزینه به نام " پس از زمین " ، به دنبال بازخوانی موفقیت های گذشته خودش است که تقریباً می توان گفت طرفدارانش مدتهاست از یاد بردهاند.
هزاران سال از زمانی که کره زمین بر اثر تغییرات آب و هوایی و سوانح طبیعی ، تبدیل به مکانی غیرقابل سکونت شده می گذرد. انسانها پس از اینکه زمین با شرایط بحرانی مواجه شد، این سیاره را ترک کرده و در حال حاضر در خانه جدیدشان به نام Nova Prime اقامت دارند. کیتایی (جیدن اسمیت)، پسر 13 ساله ژنرال سایفر ریج ( ویل اسمیت ) است که علاقه دارد تا همانند پدرش تبدیل به یک رنجر ماهر شود و از هیچ تمرینی در این راه سرباز نمی زند. سایفر اما در محیط خانواده کمبودهای فراوانی دارد. همسر وی به نام فیا ( سوفی اکوندو ) از وضعیت زندگی فعلی اش راضی نیست و از سایفر می خواهد تا وقت بیشتری را با خانواده و فرزندانش بگذراند. سایفر هم که حالا بیشتر به بازنشستگی فکر میکند، تصمیم می گیرد تا کیتای را در آخرین ماموریتش قبل از بازنشستگی به همراه ببرد. اما در حین ماموریت به دلیل یک سانحه فضایی، سفینه سایفر دچار مشکل شده و به سیاره زمین سقوط می کند و تمامی خدمه آن به جز خودِ شخص سایفر که به شدت مجروح شده و فرزندش کیتای ، از بین می روند.
در این شرایط که سایفر امکان مدیریت اوضاع را به دلیل وضعیتش ندارد، کیتای می بایستی به تنهایی مسیری نزدیک به 100 کیلومتر را طی کند و با انواع و اقسام اتفاقات غیرقابل پیش بینی مواجه شود تا سرانجام بتواند سیگنالی برای کمک به مرکز بفرستد و...
" پس از زمین " خوش رنگ و لعاب است، شروعی طوفانی و هیجان انگیز دارد، به خوبی تماشاگر را درگیر می کند و جلوه های ویژه فیلم به حدی چشم نواز استند که بتوانند تا انتها تماشاگر را راضی نگه دارند اما متاسفانه شیامالان نتوانسته از هیچکدام از این امتیازات ویژه استفاده مفیدی به عمل آورد.
" پس از زمین " براساس داستانی از ویل اسمیت ( بله ویل اسمیت! ) نوشته و ساخته شده است و خودش هم پیشنهاد حضور خودش و پسرش را در فیلم داده است. خوشبختانه ایده اولیه ویل اسمیت به اندازه کافی پرستیژ یک اثر سینمایی را به همراه دارد که بتواند تبدیل به یک اثر خوش ساخت گردد اما اینکه این ایده در ادامه به چه شکل بسط و گسترش پیدا می کند، کلید موفقیت فیلم است که احتمالاً نه خودِ اسمیت و نه نویسندگان فیلم ( که شیامالان هم یکی از آنهاست ) نتوانسته اند به یک جمع بندی مشخص درباره آن دست پیدا کنند و به همین جهت در یک م4سیر مستقیم و بی دردسر قدم برداشته اند که حوصله هر تماشاگری را سلب میکند.
"پس از زمین" روندی به شدت یکنواخت و تکراری دارد. در واقع پس از اینکه سایفر به کیتای اعلام میکند که باید به تنهایی برای ارسال سیگنال کمک و از این نوع حرفها(!) مسیری را طی کرده و به نقطه مشخصی برسد، مشکلات فیلم تازه آغاز می گردد. مشخصاً تماشاگر انتظار دارد تا زمین پس از هزاران سال از ترک انسانها ، بستر رویداد اتفاقات خاصی باشد و کیتای با موقعیت های عجیب و هیجان انگیزی مواجه شود، اما شیامالان به هیچوجه چنین موقعیت هایی را در فیلم بکار نگرفته و هر آنچه که بر روی آن تاکید داشته، معنویات و سکانس های متعدد خودشناسی ، با یک دوجین دیالوگ فلسفی است که نه تماشاگر عمومی سینما را راضی می کند و نه تماشاگر سخت پسند سینما را تحت تاثیر قرار میدهد.
متاسفانه " پس از زمین " به حدی مشکلات ریز و درشت در خود دارد که لذت بردن از آن به هر نحوی، به سختی امکان پذیر است. "پس از زمین" شخصیت های چندانی ندارد که بخواهیم درباره روابط آنها صحبت کنیم اما همین تعداد معدود (2 نفر!) هم کم و کاستی های فراوانی دارد که به راحتی میتوان به احمقانه بودن آن پی برد. یکی از این مشکلات، دیالوگ های عجیب و غریبی است که میان کیتای و پدرش سایفر رد و بدل میشود و تقریباً همگی آنها به جز جملات قصاری که بعدها پتانسیل تبدیل شدن به دیالوگ های ماندگار هم دارند، نکته ارزشمند دیگری به همراه ندارد که به محتوای داستان و درک متقابل شخصیت ها کمک کند. رابطه میان کیتای و سایفر به حدی ساده ترسیم شده که حتی بدترین بازی های کامپیوتری این روزهای جهان نیز چنین رابطه ای را در میان شخصیت هایشان ترسیم نمی کنند! به نظر می رسد شیامالان قصد داشته5 هرچه سریعتر با کیتای به دل زمین زده و او را از شر پدرش راحت کند!
در این میان، نکته ای که فیلم ( و مشخصاً شیامالان ) روی آن تاکید بسیار داشته ، مقابله با ترس بوده که این اتفاق در جای جای فیلم رخ می دهد. کیتای در جریان فیلم علاوه بر مواجه با انواع و اقسام حیوانات نسبتاً طبیعی نظیر میمون ها و پرنده ها و پلنگ ها و... با موجودی به نام اورسا نیز مواجه است که سخت به دنبال کیتای و سایفر می گردد و چون قادر به دیدن نیست، تنها با توجه به ترسیدن اشخاص قادر است تا آنان را پیدا کرده و از میان بردارد! این ایده عجیب و غریب، یکی از غیرمنتظره ترین و بدترین ایده هایی بود که می توانست در یک اثر علمی و تخیلی ( البته ذکر اکشن – تخیلی مناسب تر است ) بکار گرفته شود و متاسفانه علی رغم اینکه این ایده به خودی خود، احمقانه است، شیامالان هم با اضافه کردن بارِ معنوی به آن، کمکی اساسی به سقوط این ایده کرده است.
با اینحال در مورد جلوه های ویژه " پس از زمین " می توان ملایم تر بود چراکه به اندازه کافی چشم نواز است که بتوان از آن لذت برد. محیط زمین پس از هزاران سال، اگرچه پتانسیل به تصویر کشیدن تغییرات بیشتری را هم در خود داشت اما با اینحال قانع کننده است. حضور ویل اسمیت و پسرش جیدن اسمیت در کنار هم ، شاید تا پیش از اکران فیلم نوید لحظات جالبی را می داد اما حالا با اکران شدن فیلم باید گفت که ویل اسمیت در نقش سایفر به هیچوجه روند موفق چند ساله اش را تکرار نکرده ( آن هم با دیالوگ های قصاری که مدام تکرار می کند! ) و این فیلم را باید یک شکست6 کامل برای او به حساب آورد. جیدن اسمیت هم که به واسطه نفوذ بسیار بالای پدرش توانسته در نقش اصلی این فیلم ظاهر شود، بسیار بی تجربه تر از آن است که بتواند کاری از پیش ببرد و تحسین تماشاگر را برانگیزد. زوج میان این پدر و پسر که در فیلم " در جستجوی خوشبختی " بسیار موفق ظاهر شده بودند، اینبار در " پس از زمین " جواب نداده و می توان از آن به عنوان یک شکست کامل هم نام برد.
در مجموع به نظر می رسد که شیامالان نیاز به یک خانه تکانی اساسی در شیوه کارگردانی و پرداختن به موضوعات دارد تا از بی رحمی های هالیوود مصون باقی بماند. شیامالان مدتهاست که علی رغم ضعف در کارگردانی آثار پر خرج، مورد اطمینان هالیوود بوده اما هیچکس به خاطر ندارد که هالیوود همواره از کارگردانی که بطور متوالی در حال ساخت آثار پر هزینه شکست خورده است، حمایت کرده باشد. شیامالان نیاز دارد تا به جای تاکید بر معنویات بی حسابی که در اکثر فیلمهایش آن را بکار میگیرد، کمی به محتوا و روند داستان توجه نشان دهد و با توجه به موقعیت فیلمش، به پایه گذاری ستون های مختلف داستان اقدام کند. " پس از زمین " می توانست باعث احیای شیامالان شود اما احتمالاً باید چند سال دیگر صبر کرد تا شیامالان با یک اثر پر خرج دیگر، به همه اثبات کند که او هم می تواند همانند گذشته ، فیلم خوب بسازد!
انتهای پیام/ص