* اولین کسی بودم که تصاویر راه پیمایی 9 دی را دیدم/ با دیدن تصاویر بریده بودم
طبعا چون فیلمبردار هوایی راهپیمایی 9 دی بودم، اولین کسی هم بودم که تصاویر این مراسم را دیدم. وقتی تمام شد، خودم بریده بودم. من دهها سال تصویرهای راهپیمایی 22 بهمن را گرفته بودم، مراسمهای مختلف را پوشش داده بودم ولی 9 دی چیزی متفاوت از همه اینها بود. بدون اغراق می گویم که جمعیت بسیار بیشتر از همه سالهایی بود که من کار کرده بودم. این راهپیمایی از نظر حجم و حضور و تراکم آدمها و ... بینظیر بود.
*دخترم با تعجب پرسید این همه جمعیت آمده بود؟!
بعد از راه پیمایی به خانه برگشتم، دخترم وقتی صحنه ها را از تلویزیون دیده بود با تعجب از من پرسید: بابا! واقعا این همه جمعیت آمده بود؟ گفتم این چیزی که تو دیدی نبود بلکه خیلی بیشتر بود.
زن و مرد و پیر و جوان ... همه خودشان آمده بودند. همه بیریا آمده بودند و همین آدم را وادار میکرد تا هرچه در توان داشت برای بهتر شدن کار انجام دهد.
*بیش از نیمی از بدنم بیرون هلی کوپتر بود
من برای این که بتوانم بهتر تصویر بگیرم مجبور بودم بیش از نیمی از بدنم از هلیکوپتر بیرون باشد. باد ملخ هلیکوپتر و سرمای هوا کار را بسیار سخت می کرد. ضمن اینکه لرزشهای هلیکوپتر را بدن تصویربردار باید جبران کند. من 40 دقیقه کاملا و پشت سر هم بیرون بودم. این ها فقط برای یک نما بود.
*آنقدر جمعیت باشکوه بود که مجبور شدم تا 8 دقیقه تصویر را قطع نکنم/ هوای سرد و باد ملخ هلیکوپتر خشکم کرد
من همان جا به خودم گفتم اگر این تصویر یک کات بخورد، مفهوم خود را از دست داده است. این پیوستگی تصویر باید در یک نما باشد. در دو نما و سه نما امکانپذیر نیست. وقتی یک نما بود خودش را نشان میدهد. وقتی این تصاویر را نگاه میکنید می بینید دوربین از بعد از خیابان نواب ضبط میکند و نزدیک فردوسی و پل روشندلان کات میخورد. یعنی یک نمای 8 قیقه ای پیوسته. اینقدر جمعیت عظیم و پرشکوه بود که نمی شد قطع کرد. خدا کمک کرد که در طول این نمای بلند لرزش و تصویر مات و یا اتفاقی که کارمان را خراب کند نداشتیم که این هم خودش اتفاق فوق العاده ای بود.
وقتی این کار تمام شد، سرما، دستها و تمام سیستم عصبی صورتم را خشک کرده بود.
* جمعیت 10 برابر چیزی بود که در تصویر دیدیم
افسوس میخورم که نشد جمعیت را بطور کامل و واقعی نشان دهیم. امکانش نبود. چون جمعیت به تدریج جمع می شود و وقتی بخواهد در یک جا متمرکز شود زمان می برد و مدتی که جمعیت متمرکز می ماند ما می توانیم فیلم بگیریم که این زمان هم زیاد نیست. من می دیدم که از خیابان آیتالله سعیدی و قبل از فرودگاه جمعیت پراکنده میآمد. از سمت فلکه صادقیه جمعیت میآمد. متاسفانه این تصاویر در کار قابل استفاده نیست. آنجایی که جمعیت پشت سر هم ایستادهاند و کیپ تا کیپ آدم است، خیابان نواب است تا دانشگاه. اگر جمعیت پراکنده به جمعیت متمرکز در اطراف خیابان انقلاب میرسید و متصل میشد، جمعیت 10 برابر آن چیزی میشد که دیدیم.
* این شکل فیلمبرداری نتیجه سالها تجربه و آرمون و خطا است
فیلمبردار هوایی راه پیمایی 9 دی فقط من بودم. گاهی می گویند چرا از دو دوربین یا بیشتر استفاده نمی شود. باید بگویم که دو هلیکوپتر جواب نمیدهد چون ضریب ایمنی پرواز هم باید رعایت شود. ما تلاشمان را کردیم تا بتوانیم هرآنچه بود را بگیریم. ما قبلا تجربه این کارها را داشتهایم. ما با پاراموتور، پاراگلایدر ، لاین رنجر و ... پریده ایم و انواع و اقسام اینها را تجربه کرده ایم. ولی در نهایت تجربه نشان داد که با یک هلیکوپتر بهتر است.
* گاهی کار ما با خدمه پرواز به داد و بیداد می کشد/در ماجرای 9 دی گروه پروازی واقعا خوب عمل کردند
بالاخره وقتی آن بالا هستی میدانی که این ماجرا فقط یکبار اتفاق میافتد و من گروه پروازی را با خود همراه میکنم. حتی گاهی کار با خلبان و خدمه پرواز به دعوا و داد و بیداد میرسد. اصلا شوخی ندارد. یکسریچیزها را من باید رعایت کنم و آنها هم یکسری موارد را. ما در کار به یک تعامل نانوشته میرسیم که اگر قرار باشد بنویسیم هیچکدام قابل اجرا نیست.
البته کار این تیم الان خیلی سخت تر شده است. شما اگر تصاویر 20 سال قبل را که ببینید مشاهده می کنید که ساختمانها در تهران یک ارتفاع مشخص دارند اما حالا ترکیب ساختمانها کاملا متفاوت شده است و روی هرکدام هم یک دکل کار گذاشته اند و هلیکوپتر ناگزیر است که ارتفاع ایمن را لحاظ کند. در ماجرای 9 دی هم گروه پروازی واقعا خوب عمل کردند و از لابلای این دکلها به خوبی عبور کردند.
*در همه جای دنیا برای تصاویر هوایی از وسیله ای بنام هلی مانت استفاده می کنند
در همه دنیا از وسیلهای به نام هلی مانت استفاده میکنند که هم یک نوع نگهدارنده است و هم لرزه گیر است که متاسفانه ما داخل کشور نداریم. خیلی هم تلاش کردیم که داشته باشیم ولی موفق نشدیم. این وسیله یک دوربین معلق و یک صندلی است که روی هلیکوپتر نصب میشود و همه چیز به طور کامل در اختیار تصویربردار است. هرقدر تصویربردار مسلطتر بنشیند و آزادی بیشتری داشته باشد؛ کارش بهتر خواهد بود. وقتی شما با پای خود روی اسکی هلیکوپتر ایستادهاید، کمی لرزه ایجاد میکند، نفس هم میکشی، دوربین هم روی دوش است و سنگین. همه اینها کار را سخت تر می کند.
*خاطره ای از راه پیمایی 22 بهمن دهه 60
22 بهمن سال 62 یا 63 بود که من در میدان آزادی بودم. زمانی بود که هواپیماهای عراقی میآمدند و تهران را میزدند. دقیقا 9 صبح بود که من ضلع جنوبی میدان ایستاده بودم و هنوز خلوت بود. صدام هم اعلام کرده بود که راهپیمایی را میزنیم. نمیدانم کجا بود که ضدهوایی ها شروع به زدن کردند. جمعیت پراکنده شد ولی ساعت 11 آنچنان جمعیتی آمد که ما با 6 الی 7 گروه به سختی آن را پوشش دادیم. آن روز، روز عجیبی بود.
یا یک خاطره خوب دیگر من است که یکبار 22 بهمن برف سختی آمد که ما میترسیدیم روی بلندی برویم. آن هم از ترس اینکه دوربینها از دستمان نیافتند. روی ماشینها 15 تا 20 سانتیمتر برف فشرده آمده بود. بعد از آن هم همواره آرزو میکنم که ای کاش یک برف جانانه بیاید و ماهم پوشش جانانه تصویری داشته باشیم. چون جلوه بصری فوقالعادهای خواهد داشت.
*غیرواقعی نشان دادن تصاویر راه پیمایی به لحاظ فنی غیر ممکن است
گاهی برخی ها در شبکه های ماهواره ای می گویند که مثلا صدا و سیما در فلان راه پیمایی کلک زد و از این حرف ها... اصلا از لحاظ تکنیکی این کار غیر ممکن است که شما یک تصویر دیگری را جای تصویر دیگری قالب کنید. مخصوصا در تصاویر هوایی. حال و هوا و نوع پرواز و بنرهای خیابان و تزئین خیابانها همه مشخص است و چنین امکانی وجود ندارد.