رحیمپور ازغدی در بخش دیگری از این مجموعه به تفسیر خطبه گرانمایه سیدالشهدا(ع) در منا میپردازد و مستند به بازخوانی این خطبه، نقش علمای دین و خواص جامعه را در عرصه امر به معروف و نهی از منکر تبیین کرده و متذکر میشود: «اگر اصل امر به معروف و نهى از منکر، یعنى نظارت دائمی، انتقاد و اعتراض، تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بىعدالتى و تبعیض اجرا شود، سایر فرایض و تکالیف الهى نیز اجرا مىشود.»
از دیگر مواردی که در این سری گفتوگوها مد نظر قرار گرفته است تبیین مؤلفههای سیاستورزی دیندارانه است. مؤلف ضمن تبیین هویت دولت دینی، این شبهه را بررسی میکند که تشکیل دولتهای دینی و ارزشی در عرصه سیاست، گونهای رویاپردازی و اتوپیاباوری یا رسالت گرانقدر و هدف ممکنی است که باید به وقوع پیوندد؟
وی ضمن نقادی و رد این شبهه، با استناد به روایتهای متعددی که برگزیده است، در نهایت این قضیه را متذکر میشود که فقط افرادى مىتوانند حکومت مورد تایید دین را تشکیل دهند و برقرار کنند که اهل سازشکارى و ریاکارى نباشند؛ افرادى که با گروههاى فاسد در عرصه سیاست و سرمایهداریهای نامشروع معامله نکرده و محافظهکار نباشند.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
«… این تاریخ دردناک اسلام است، روح اسلام، قربانی کالبدش شد و محتوایش پیش پای فرماش شهید گشت و بنابراین، اسلام با سلاح رستم فرخزاد ایرانی یا هراکلیوس روم یا زبان شبهات کافرانه ابن ابیالعوجاء و کفرگویی امثال او و نظریات جاثلیق، زمینگیر نشد؛ اسلام با روایات جعلی ابوهریره و ابودرداء، و با فتوای کعب الاحبار، ابوموسی اشعری و شریح قاضی کشته شد. سیدالشهدا در کربلا قربانی تحریف اسلام شد. این روند مسخ مذهب، تفکیک مذهب از حکومت، تفکیک اخلاق از سیاست، حذف «محتوا» و «حفظ شکل» بود که به مبهم و مجهول الهویه کردن اسلام، هزارقرائتی کردنش، تفسیر به رای قرآن، تحریف دین و منحط کردن اسلام انجامید و همین، هدف آنهاست؛ که از صحنه روزگار برانداختن اسلام، که میدانند ممکن نیست. صفحه۱۶»