نام: دِیو هَکنز (Dave Hakkens)
محل تولد: هلند
تحصیلات: طراحی صنعتی
نام ایده: فون بلاکس (Phonebloks)
وبسایت: phonebloks.com
چون پول نداشت یک دوربین نو بخرد تصمیم گرفت خودش دوربین خراب را تعمیر کند. آن را باز کرد، همه قطعات سالم بود بجز موتور لنز که در اثر ضربه کارایی اش را از دست داده بود. با خوشحالی در حالی که برق در چشمانش موج می زد به سرعت شماره خدمات پس از فروش شرکت سازنده دوربین را گرفت تا همان قطعه خراب را برایش تعویض کنند. جوابی که در پاسخ درخواست اش شنید، برق چشمانش را به سرعت خاموش کرد؛ «قطعه ای که شما می خواهید مربوط به یکی از مدل های قدیمی مان است و دیگر تولید نمی شود. تنها راهی که وجود دارد این است که یک دوربین نو بخرید.»
تولد ایده
دورانداختن دوربینی که همه قطعاتش سالم بود و می توانست سال ها برایش عکاسی کند، سخت بود. تلفن همراه، لپ تاپ، تلویزیون و بسیاری دیگر از وسایل الکترونیکی قدیمی شخصی و خانوادگی در نظرش آمد که هر کدام را به دلیلی خاص، خراب شدن یک قطعه یا از رده خارج شدن خود دستگاه دور انداخته بود.حال به جای فکر کردن به دوربین اش با خود می گفت پس از دور انداخته شدن چه بر سر این همه دستگاه و قطعه الکترونیکی می آید که سالم هستند؟ با کمی گشت و گذار در اینترنت به دنبال این مسأله، فهمید دستگاه های الکترونیکی با سرعت و تیراژ سرسام آوری در حال ساخت است، اما درصد بسیار پایینی از آنها بازیافت می شود. به همین دلیل، تلنبار شدن زباله های الکترونیکی که حجم عمده ای از آن به تلفن های همراه اختصاص دارد به یک معضل جهانی تبدیل شده است.
جواب کارمند بد اخلاق شرکت سازنده دوربین و اطلاعاتی که پس از آن استخراج کرده بود، دست به دست هم داد تا یک ایده ناب در ذهن دیو هکنز شکل گیرد. ایده این بود؛ تلفن همراهی با سخت افزار متن باز بسازد که قطعات آن به صورت منفصل باشد و صاحب دستگاه بتواند به خواست خود قطعات را از تلفنش جدا و تعویض کند، چیزی شبیه آجرهای خانه سازی لِگو. به این دلیل ایده اش را بر مبنای تلفن همراه پایه گذاری کرد که بیشترین درصد زباله های الکترونیکی را تشکیل می دهد، از قطعات مختلفی ساخته شده است هرکدام به تنهایی وظیفه ای مستقل دارد و در صورت خارج شدن از مدار تاثیری بر عملکرد کلی دستگاه ندارد. برای مثال، اگر مدار قطعه گیرنده وای فای، بلوتوث یا حتی دوربین یک تلفن همراه از آن جدا شود باز هم می تواند به کار خود ادامه دهد. در حقیقت، او می خواست مانند سیستم عامل متن باز، سخت افزار نیز دیگر در انحصار شرکت سازنده نباشد و هر کاربری بتواند تلفن همراهش را بنا به نیاز خود دلخواه سازی کند. اسم ایده اش را هم فون بلاکس Phonebloks گذاشت تا به خوبی موید آنچه در سر داشت، باشد.
چالش ها
چون به طراحی وارد بود، شروع کرد به کشیدن طرح های مختلف از آن چیزی که داشت ذهنش را قلقلک می داد. اما نه الکترونیک می دانست و نه پول چندانی که بخواهد حتی یک نمونه آزمایشی بسازد. ایده اش را با چند مهندس الکترونیک دوست و غریبه در میان گذاشت، اما همگی یک نظر مشترک با این مضمون به وی دادند: «چنین ایده ای بسیار جذاب است، اما ساخت قطعه ها به صورت جداگانه برای یک موبایل به طوری که محکم در کنار هم قرار بگیرند و کار کنند از لحاظ فنی خیلی دشوار است. اگر هم چنین تلفنی ساخته شود، هیچ کدام از شرکت های موبایل ساز فعلی نمی گذارند به سرانجام برسد.»
این نظر ها برای ایده دیو که از علم الکترونیک سررشته نداشت نابود کننده بود. به این ترتیب او پرونده ایده اش را بست و سراغ یافتن یک کار مرتبط با رشته اش رفت. خیلی زود توانست کار پیدا کند و با طرح هایش تحسین کارفرمایش را برانگیزد، اما بخوبی می دانست طراحی هایی را که می کشد هیچ کدام مشکلی را حل نمی کند. او با ایده ناب خود هدفی بزرگ در سر داشت؛ تا قفل انحصار سخت افزار را بشکند و از تولید زباله های روی هم انباشته شده الکترونیکی بکاهد. لااقل هدف دوم می توانست یکی از معضل های بزرگ جهانی را رفع کند.
به این ترتیب، دوباره سراغ ایده فون بلاکس رفت. گرچه می توانست ایده اش را روی سایت های جمع آوری اعانه برای طرح های نو به نمایش بگذارد، اما این کار را نکرد، زیرا با خود فکر کرد اگر بر فرض پول لازم برای ساخت فون بلاکس را هم جمع کند به تنهایی نمی تواند چنین تلفنی را بسازد. فرضیه دیگری را هم مرور کرد؛ اگر در نهایت با پول های جمع شده موفق به ساخت ایده اش می شد نمی توانست با سازنده های تلفن همراه فعلی که تا دندان مسلح اند وارد رقابت شود، زیرا تا آن روز هیچ کس ایده اش را نمی دانست و طبعا نیازی به داشتن یک فون بلاکس در بین مردم وجود نداشت تا بازاری برای آن به وجود بیاید. از همین رو به جای جمع کردن پول، وقت خود را صرف جمع کردن طرفدار کرد. او به این فکر می کرد اگر بتواند طرفداران زیادی جمع کند آن وقت یک نیاز جدید برای ایده اش به وجود می آید که در آن صورت بی شک بزرگان این صنعت راهی جز توجه به آن پیدا نخواهند کرد.
تلاش
از آنجا که ذاتا طراح بود، یک کلیپ سه دقیقه ای خوش رنگ و لعاب برای معرفی کامل ایده اش و اثرات مثبت ناشی از آن ساخت و در یوتیوب قرار داد. به دنبال کلیپ، طرحش را در سایتی گذاشت که با استفاده از شبکه های اجتماعی یک پیام را سخن پراکنی می کند. ساز و کار این سایت به گونه ای است که یک پیام مهم را در صفحه اصلی خود می گذارد و از کاربرانش می خواهد آن را توسط حساب شبکه های اجتماعی خود از قبیل توئیتر و فیسبوک با دوستان شان به اشتراک گذارند.
به این ترتیب با توجه به میزان جذابیت یک پیام این پتانسیل وجود دارد که هر کدام از دوستان افراد به اشتراک گذارده اصلی، پیام را دوباره با دوستان خود به اشتراک گذارند؛ چیزی شبیه به طرز کار شرکت های هرمی. به کمک این روش کمتر از ۲۴ ساعت بیش از یک میلیون نفر پیام دیو را دریافتند و کلیپ فون بلاکس را تماشا کردند و پس از گذشت کمتر از یک ماه در مجموع۳۷۰ میلیون نفر از سراسر جهان پیامی واحد را یکصدا عنوان کردند: ما فون بلاکس می خواهیم!
دیو هکنز هیچ گاه فکرش را هم نمی کرد که ایده اش به چنین محبوبیتی برسد. شرکت های کوچک و بزرگ مرتبط و غیرمرتبط یکی پس از دیگری سراغ وی آمدند تا طرحش را عملی کنند. در میان این پیشنهاد ها، وی موتورولا را برگزید که دیگر متعلق به گوگل است. حال، موتورولا در قالب پروژه ای به نام آرا (Ara) به عنوان بازوی سخت افزاری گوگل مامور توسعه پروژه دیو است. دیو قصد دارد تلفنی بسازد که همه مردم در سراسر جهان بتوانند از آن استفاده کنند، عمر آن طولانی باشد و زباله های الکترونیکی کاهش یابد.
آینده
اما دیو قصد دارد بیش از همه با ایده اش به مشکل آلودگی زیست محیطی کمک کند تا از انبوه این زباله ها کاسته شود. او در نظر دارد در آینده نزدیک یک فروشگاه سخت افزاری شبیه اَپ استور سیستم عامل ها راه اندازی کند تا سازندگان قطعه های مختلف محصولاتشان را در آن قرار دهند. اگر استقبالی که در مرحله پیش تولید از ایده دیو شده همین طور تا تولید نهایی آن ادامه پیدا کند،غول های سازنده تلفن همراه امروزی باید کم کم به فکر تولید قطعه های قوی تر بیفتند تا یک تلفن.
فون بلاکس چیست؟
در طرح فون بلاکس هر قطعه ای جداگانه و مستقل روی یک بورد اصلی شبیه مادربورد رایانه های رومیزی قرار می گیرد. کاربر می تواند هر قطعه را که به شکل یک مکعب کوچک است از برد جدا کند و قطعه دیگری به جای آن بچسباند. اتصال قطعه ها با برد به گونه ای است که نیاز به لحیم کاری یا سیم کشی نیست. برای مثال، اگر سایز نمایشگر برایتان کوچک باشد می توانید آن را با نمایشگری بزرگ تر با وضوح بالاتر تعویض کنید. اگر بلوتوث و جی.پی.اس تلفن کاربردی برایتان ندارد، می توانید از جایی که قطعه هرکدام اشغال کرده استفاده کنید و یک باتری بزرگ تر با توان بیشتر نصب کنید. در نهایت اگر می خواهید فون بلاکسی برای پدربزرگ خود بسازید، می توانید به جای استفاده از قطعات مورد نیاز یک تلفن هوشمند، یک بلندگوی بزرگ روی بورد قرار دهید تا صدای بلند آن هیچ گاه از گوش سنگین وی دور نماند. در واقع این کاربر است که تصمیم می گیرد تلفن همراهش چه شکلی باشد و به چه امکاناتی مجهز گردد، نه شرکت سازنده. هر کاربری می تواند بنا بر نیاز و بودجه اش تلفنی را بخرد که بیش از همه به کارش می آید و بی جهت بهای امکانات غیرضروری را نپردازد.