سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

كارگردان "اولين انتخاب" در نشست نقد بررسي سريال خود مطرح كرد

علاقه بسياري به خلق اثري متفاوت دارم

هميشه علاقه دارم كه فضايي متفاوت براي اثارم خلق كنم به خاطر همین موضوع، تن به این ریسک دادم.

به گزارش خبرنگار حوزه راديو تلويزون باشگاه خبرنگاران، نمایش و نشست نقد و بررسی سريال «اولين انتخاب » در غالب چهل و ششمين برنامه خانه فیلم فردوس با حضور مهدي صباغ زاده(كارگردان)،مسعود ردائي(تهيه كننده)،سعيد پيردوست و سحر آربين(بازيگر) و محمدرضا لطفی مجری و منتقد در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.



در ابتداي اين نشست مهدي صباغ زاده درباره ساخت اين مجموعه توضيح داد: طرحي آماده بود كه قرار بود براي ماه مبارك رمضان در 26 قسمت ساخته شود،زماني كه ما كار را شروع كرديم تنها ده قسمت نوشته شده بود و بقيه متن به تناوب در حال نگارش و شكل گيري بود.من در اواخر كار احساس كردم كه اين مجموعه براي پخش در ماه رمضان حيف است و بهتر است كه در زمان بهتري ديده شود،چراكه در اين چند ساله به دليل طولاني بودن روز در اين ماه مجموعه ها برخلاف گذشته كمتر فرصت ديده شدن پيدا مي كنند و به همين جهت اين پيشنهاد را با مديران مطرح كردم،ضمن اينكه اساسا اعلام هم كرده بودم كه اين كار به ماه رمضان نخواهد رسيد و انها نيز پس از چند جلسه اعلام موافقت كردند و قرار بر اين شد كه سريال را از لحاظ تعداد قسمت اضافه كنيم و قبل از محرم پخش نماييم.



وي ادامه داد: اين مجموعه در ابتدا با نام "دروازه بهشت" كليد خورد كه من معتقد بودم اين اسم به هيچ عنوان متناسب با اين كار نيست و به همين جهت نام "غريبه آشنا" را پيشنهاد دادم كه متاسفانه دوستان گفتند به دليل شباهت با نام يك ترانه لس آنجلسي آن را نپذيرفتند و همچنان اصرار بر نام "دروازه بهشت" داشتند،اما من كه سرسختانه معتقد بودم آن نام مناسب اين كار نيست پنجاه اسم به آنها دادم و گفتم هركدام را كه مي خواهيد انتخاب كنيد،اما دروازه بهشت را فراموش كنيد و در نهايت اين نام انتخاب شد.

صباغ زاده در خصوص شتاب در توليد اين سريال عنوان كرد: متاسفانه يكي از ايرادات در اين كار تعجيل و شتابزدگي بسياري بود كه براي تحويل آن دوستان شبكه مدنظر داشتند و با وجود مشخص نبودن پايان قصه مي خواستند تا كار را سريع برسانيم كه اين شيوه به زعم من به شدت غلط و اشتباه است.به راستي چرا شبكه نبايد زمان درست و مناسبي را براي ساخت يك كار در نظر بگيرد؟شيوه صحيح اين است كه نگارش كامل صورت بگيرد و بعد كارگردان تمام متن را بخواند و بداند كه قرار است چه كسي به كجا برود و بر اساس آن دست به انتخاب بازيگران بزند.اينكه يك نويسنده مثلا عباس نعمتي به دليل تجربه اش مورد اعتماد شبكه است و آنها به قلمش اعتماد دارند و متن همزمان با تصويربرداري نوشته مي شود شيوه مطلوبي نيست و بايد اصلاح شود.

وي همچنين در مورد تيپ يا شخصيت بودن كاركترها و فضاي طنز سريال توضيح داد: برخلاف نظر منتقد جلسه من بر اين باورم كه تمام كاركترهاي سريال شخصيت هستند و ما از تيپ استفاده نكرده ايم. من  بر این باور بودم که ساخت سریال آن هم از نوع طنز در فضای متفاوت کار دشواری است. چرا که سلیقه مخاطبان به گونه‌ای خاص از طنز عادت کرده اما من همواره دوست داشتم کاری متفاوت در فضایی جدید ارائه دهم و به خاطر همین موضوع، تن به این ریسک دادم اگر به کارنامه کاری من نگاه کنید متوجه خواهید شد که همواره در تلاش بودم تا آثاری متفاوت از یک‌دیگر را ارائه دهم.

صباغ زاده ادامه داد: حتی در کارهایی مانند «دزدان مادر بزرگ» و ... به سراغ طنز متفاوتی رفتم به همین خاطر بعد از خواندن فیلمنامه و صحبت‌هایی که با تهیه کننده و نویسنده این فیلم داشتم تصمیم گرفتم این نوع روایت را برای اولین انتخاب در نظر بگیرم. از طرفی یکی از شانس‌هایی که در طول این کار آوردم این بود که با تهیه کننده باتدبیر و توانمند مانند مسعود ردایی همکار بودم و این موضوع به ما این امکان را می داد تا با دغدغه کمتری کار ساخت این سریال را پیش ببریم. خوشبختانه در روز اول فیلمبرداری هم تمام استرس های من رنگ باخت چرا که عواملی که در این کار همکاری می کردند بسیار حرفه ای بودند و همه به خوبی می دانستند که در طول کار چطور عمل کنند.

صباغ زاده در بخش ديگري از صحبت هاي خود به اين نكته اشاره و افزود : اتفاقي در تلويزيون در حال شكل گيري است كه به زعم من رويه غلطي است.معتقدم كه تلويزيون يك رسانه ملي است و بايد بودجه اش به موقع پرداخت شود و برايش به درستي رديف بودجه در نظر گرفته شود،اينكه به تازگي تهيه كنندگان موظف به تامين كردن هزينه هاي ساخت كار توسط حاميان مالي و يا اصطلاحا اسپانسر هستند چيزي است كه در آينده مي تواند مخرب باشد و ديگر اين توقع بوجود مي آيد كه وظيفه تهيه كننده در تلويزيون آوردن اسپانسر است و بعد هم دوستان سياستگذار مي بينند كه خب تهيه كنندگان كه خودشان باني مالي مي آوردند،پس براي چه رديف بودجه در نظر بگيريم و همين تبديل به زنگ خطر مي شود و در نهايت هم فاجعه به بار مي آورد.
 
در اين جلسه مسعود ردائي نيز صحبت هايش را با اين توضيح آغاز كرد : در هر حال جای بسی خوشحالی دارد که سریال «اولین انتخاب» در روزهای ابتدایی پخشش توانست در جذب مخاطب موفق عمل کند و به نوعی مخاطب تلویزیون را که این روزها بیشتر جذب برنامه‌ها ماهواره‌ای شدند بار دیگر به این رسانه بازگردانند. اما به طور خاص در مورد سوال‌تان باید بگویم همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید مقوله تهیه‌کنندگی در تلویزیون مدتی است که به محلی برای بحث بدل شده است این در حالی است که به نظرم ما باید نقش تهیه کننده را فرای یک دلال و واسطه‌گر در تلویزیون ببینیم و نباید این نگاه را نسبت به جایگاه تهیه کننده داشته باشیم که او باید صرفا پولی را از صداوسیما بگیرد و بین عوامل تقسیم کند .

وي ادامه داد: تهیه کننده بیشتر نقش یک مدیر را بازی می‌کند که باید با تدبیر خاصی که در پیش می‌گیرد مباحث مالی را پیش ببرد در هر حال خوشبختانه ما با وجود مشکلاتی که بر سر راه داشتیم سعی کردیم دستمزد اکثر عوامل را پرداخت کنیم و مشکلی بابت این موضوع نداشتیم در هر حال به لطف اسپانسر اين مجموعه يعني همراه اول كه شصت درصد هزينه توليد اين كار را تقبل كرد و کمک‌های سازمان ما توانستیم به تعهدات‌مان در مسائل مالی تا حد زیادی عمل کنیم.

وي همچنين در خصوص حمايت هاي فيلم توضيح داد: ابتدا يك موسسه مالي قرار بود حامي مالي اين مجموعه باشد كه آنها پس كشيدند و بعد همراه اول وارد ماجرا شد. ما در «سریال تهران پلاک1 » هم همین شیوه را در پیش گرفتیم و سعی کردیم به همدیگر اعتماد کنیم و اتاق فکری در این باره تشکیل داده بودیم به نوعی در انجام این مهم ما را یاری کرد. اما خب در این مورد من نگاهی دیگری هم دارم و آن این است که برندهای که در کشور فعالیت می کنند در مقابل کارهای که انجام می‌دهند یک سری رسالت‌های فرهنگی و اجتماعی دارند اپراتوری مانند همراه اول رسالت‌های را علاوه بر منافع مالی‌اش دارد و باید یک سری کارهای فرهنگی را هم انجام دهد این نگاه در تمام دنیا هم وجود دارد و ما شاهد هستیم برندهای مطرح به عنوان حامی در کنار کارهای فرهنگی و ورزشی قرار دارند و از این طریق به نوعی به مسئولیت اجتماعی و هنری‌شان تن می‌دهند.

ردايي عنوان كرد:  به نظرم اگر اسپانسری که جذب یک کار می‌شود به نوعی نگاه هنری به مقوله ساخت یک اثر داشته باشد و به محتوای کار لطمه ای وارد نکند و سعی‌اش بر این نباشد که نظرش را به گروه تحمیل کند به نوعی باعث ارتقا کار به لحاظ بار کیفی آن می‌شود چرا که شرایط مالی را تا حدی برای آن‌ها فراهم می‌کند و این امکان در اختیار عوامل قرار می‌گیرد که در فضای مناسب‌تری کار کنند. به همین خاطر باید از اسپانسرهایي بهره برد که به نوعی همسو هم نگاه با جامعه هنری باشند و یا اینکه از درک بالایی نسبت به هنر برخودار باشند و سعی بر ارتقا کار داشته باشند. در هر حال کارهای مشارکتی در اکثر نهاد و وزارت خانه ها انجام می شود و مختص به تلویزیون نیست اما خب این رسانه به دلیل نوع تولیداتش همواره بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و در نتیجه باید در انتخاب‌هایش در این زمینه هم هوشیارتر عمل کند.

وي اظهار داشت: خوشبختانه کار ما بعد از پیدا کردن اسپانسر به لحاظ محتوایی کوچگترین تغییری نکرد و این طور نبود که ما بخواهیم سکانسی را با اعمال نظر آنها کم یا زیاد بکنیم. در هر حال نگاه درست و هنری افرادی که در همراه اول بودند باعث شد ما ارتباط خوب و دوجانبه درستی با یکدیگر برقرار کنیم و بتوانیم به نوعی در هدفی که داریم به یکدیگر کمک کنیم.

همچنين سعيد پيردوست بازيگر سريال نيز در مورد حضور خود در اين مجموعه توضيح داد: من بايد در همان ابتدا عرض كنم كه همواره براي انتخاب هايم فيلتر و سخت گيري هايي را در وجود وضع كردم و دوست دارم كه تابع آن باشم.اما در طول مسير كاري پيشنهادهايي مي شود كه جلوي معيارهاي آن گرفته مي شود.اينكه من نسبت به بعضي از كارگردانان ارادت دارم و درخواست آنها را نمي توانم زمين بزنم و به همين جهت روي خيلي از مسايل چشم پوشي مي كنم و سركار حاضر مي شود.

وي ادامه داد: به عنوان مثال همين سريال اولين انتخاب من فقط و فقط به اعتبار و ارادت مهدي صباغ زاده حضور پيدا كردم بدون آنكه متني داشته باشم و بدانم كه نقشم قرار است چه بشود.به همين جهت چشم بسته روي حرف صباغ زاده قبول كردم و سركار رفتم،اما وضعيت به شكلي بود كه وقتي جلوي دوربين رفتم  ديگر انتخاب از من گرفته شده بود و نمي توانستم نه بگويم.

اين نقش در اين سريال براي من نبود و مال من نبود.خيلي دوست داشتم هميشه از نويسنده كار مي پرسيدم كه بر اساس چه چيز نقش مرا ادامه داد و شكل داد؟جالب بود كه وقتي در كار حضور پيدا كردم خود نويسنده هم نمي دانست كه در انتها اين شخصيت چه وضعيتي پيدا مي كند و اين حركات لطمه بدي از لحاظ كاري و مالي به بازيگر مي زند و شائبه اين بوجود مي آيد كه فلاني يا به خاطر پول و گذران زندگي حاضر به ايفاي هر نقش و كاري است و يا اينكه شعور تحليل و انتخاب ندارد.حالا آنها كه اينگونه فكر مي كنند ديگر نمي دانند كه بازيگر كه متن ندارد هيچ،نويسنده هم خودش نمي داند شخصيت را مي خواهد به چه سرانجامي برساند.

همچنين سحر آربين نيز در اين جلسه و نشست اذعان داشت: من پيش از اين تجربه همكاري با آقاي صباغ زاده را در فيلم سينمايي راه بهشت و دو تله فيلم ديگر داشتم و با شيوه ايشان آشنا بودم و خوشبختانه ايشان هم احتمالا به خاطر شناختي كه از من داشتند به بنده لطف كردند و مرا به اين كار دعوت كردند.

وي ادامه داد: من تقريبا آخرين بازيگري بودم كه به كار اضافه شدم و در اين ميان همگي انتخاب شده بودند.روزي كه من براي آشنايي با گروه توليد به دفتر رفتم سه قسمت از متن آماده بود و حتي نمي داستم كه كار كمدي است. اما به قدري به مهدي صباغ زاده اعتماد داشتم كه كوچكترين ترديدي نكردم و قرارداد بستم.

وي همچنين در مورد شيوه كارگرداني صباغ زاده عنوان كرد: صباغ زاده فوق العاده انرژي خوبي به گروه مي دادند و حس و حال را خوب منتقل مي كردند.ما در اين كار دورخواني نداشتيم،اما سر صحنه و قبل از ضبط ساعتها تمرين مي كرديم و كارگردان هم دست ما را در ارائه ايده و حتي اضافه يا كم كردن ديالوگ باز گذاشته بودند و ما هرانچه در ذهن داشتيم مي گفتيم و بعد از نهايي شدن ضبط مي كرديم.
اربين اظهار داشت: يكي از نكات جالب براي من در طول اين كار حساسيت و مراقبت شخص كارگردان از كشيده نشدن كار به ورطه لودگي بود .من سابقه همكاري در يك اثر سينمايي با همين كارگردان را هم داشته ام،اما برايم جالب است كه ايشان كوچكترين تفاوتي از لحاظ انرژي و نگاه و كار بين يك اثر سينمايي و تلويزيوني قائل نبودند و در هر دو با انگيزه  و انرژي كار مي كردند."اولين انتخاب" براي من فارغ از نظر منتقدان،متن،بازي هاي بازيگران،كارگرداني و غيره اتفاق بسيار خوبي بود و از اين بابت بسيار خوشحال هستم.

محمدرضا لطفي منتقد برنامه درباره اين سريال گفت: "اولين انتخاب" يك شاهكار نيست.اتفاقا در موارد مختلفي خصوصا متن ضعف دارد.اما يك امتياز بسيار بزرگ و قوي دارد.آن هم اينكه به معناي كلمه سريال تلويزيوني است و خوشبختانه كارگردان مديوم خود را مي شناسد.اينكه در يك سريال خصوصا اگر طنز باشد هدف سرگرم ساختن مخاطب و پركردن اوقات فراغت اوست،نه پيام و نصيحت و شعار و حرف.تلويزيون و سريال يعني جذب مخاطب انبوه و اين مديوم كاملا با سينما و تاتر فرق دارد و اولين انتخاب در حد و اندازه هاي خود درست و موفق عمل كرده و همين باعث جذب مخاطب شده است.

وي ادامه داد: اما مشكل عمده اين كار در فيلمنامه سريال است كه يكدست و مشخص پيش نمي رود و سكته هاي فراوان در اين اثر باعث مي شود تا كار به شدت دچار نوسان و تغيير فاز بشود.ضمن آنكه شخصيت پردازي ها و علت و معلول ها و كنش و واكنش ها خصوصا در مورد شخصيت هاي فرعي به شدت ضعيف و گاها غلط هستند.چيزي كه مجموعه را به دهه هفتاد مي كشاند و باعث مي شود تا كمي بوي كهنگي بگيرد.شايد اگر ايرادات متن و نوشته بر طرف مي شد "اولين انتخاب" مي توانست بيشتر با استقبال و اقبال مواجه گردد.هرچند كه بالا رفتن سن در كارگردانان يك حسن بزرگ و يك عيب بزرگ تر دارد كه نمود آن دقيقا در اين مجموعه و شخص مهدي صباغ زاده به چشم مي خورد.

لطفي عنوان كرد: اتفاق مثبت ماجرا در اين است كه باعث بيشتر شدن تجربه فيلمساز و بسيط گشتن نگاه وي مي گردد كه بسيار با ارزش و كليدي و در موارد زيادي هم راه گشاست،اما از آن سو با بالا رفتن سن انگيزه و هيجان و شور و شوق كم مي شود و فيلمساز كمي محتاطمي شود. همين دو موضوع كاملا در اولين انتخاب مشهود است.مجموعه اي كه مشخصا پشت آن تجربه نشسته است،اما عدم انگيزه كافي بعضا منجر به ضعف هايي هم شده است.اما اولين انتخاب به عنوان يك سريال تلويزيوني يك برگ برنده دارد و آن هم اينكه اين سريال با تمام ضعف هايش پربيننده شد و اين براي يك مجموعه يعني كسب موفقيت و عبور از يك مرحله مهم،چراكه تلويزيون در وهله اول و نخست يعني توان جذب مخاطب.

انتهاي پيام/ص
 
 
 
 
 

برچسب ها: ن ، ن ، ن
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.