زير چشمي نگاهي بهش انداختم. با کت و شلوار موقرتر از هميشه به نظر مي رسيد. دستي به لباس سفيدم کشيدم و مرتبش کردم؛ سعي کردم تو آينه سر سفره سر و صورتم رو چک کنم، همه چي عالي بود. خيلي وقت بود که آرزو داشتم با لباس سفيد بشينم رو صندلي کناريش. عاقد رسيد به "... آيا وکيلم؟!" قند توي دلم آب شد و گفتم ب... اما ادامه کلمه تو " کات" کارگردان گم شد.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید