به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، هوا ابری است و خورشید مانند یک گلوله آتش سرخ رو به خاموشی پشت برگهای زرد و نارنجی و تنههای بلند و باریک درختان ناتوان زبانه میکشد. آسمان لحاف مخملی سرمهایاش را نرم نرمک به سر میکشد و آواز جیرجیرکها به اوج میرسد. روی چند تکه سنگ نشستهایم و صورتمان با اندک سرمای ملایم پائیزی کاملاً خنک و بیحرارت است.
صدای جرق جرق سوختن ذغالهای خاکستری و قرمز در منقلی که وسط گذاشتهایم و بوی مطبوع ذرتهای کباب شده، حس خوب و دلنشینی است در این آغاز شبانگاه پائیزی در طبیعت دلنشین روستای شهرستانک تهران.
دوستان از موجودات فرازمینی میگویند و قصههای جن و پری که شنیدهاند. انگار این دلهره مطبوع! در سکوت شبانه طبیعت زیبای پائیزی برایشان عجیب لذت بخش است. چشم میگردانم و به وهم خواستنی و متفاوت طبیعت در آن دوردستها، پشت درختها و لکههای سیاهی که دقیقاً نمیدانم چیست نگاه میکنم! ذرتهای داغ را در ظرف پر از آب نمک شور فرو میبرم. یکی از دوستان پیشنهاد میکند بلالها را با لیموی تازه و نمک و کمی فلفل سیاه بخوریم و بلافاصله از کولهاش تمام این مخلفات را در میآورد...
صدای خنده دوستان و هیاهوی شان به حاشیه میرود و کوه خاکستری از پشت آن همه شاخ و برگ در نظرم جان میگیرد. به عظمت طبیعت فکر میکنم به فضایی که در آن نشسته ام و باد بیهیچ مانعی در لابه لای آن پیچ و تاب میخورد. به دوری از تمام احجام مصنوعی و کدر شهر و نزدیکی به تمام هندسیهای نامنظم و شفاف طبیعت. اینجا صمیمیتی دارد که تو را به باستانیترین احساسهای بشری میرساند...
وقتی به خودم میآیم میبینم همه ساکت شدهاند و زانو به بغل آسمان و درختان را در لفافهای از حریر بنفش شب تماشا میکنند. نمیدانم هرکدام به چه چیز فکر میکنند اما برای من صحنههایی از کارتونهای زمان بچگیام زنده میشود و دوستانی که در دل طبیعت شب گرداگرد یک آتش نشستهاند!
حس فوقالعاده و سرشاری است. اسباب درست کردن یک چای زغالی را هم فراهم میکنم. دود مه آلودی از زغالها در هوا میخزد، خطی درخشان آسمان را میشکافد و لحظاتی بعد صدای غرش ابرها بچهها را از جا میپراند. اتفاق خاصی رخ نمیدهد جز قطرههای ملایم بارانی که تصمیم داریم جدیاش نگیریم و در همین فضای بینظیر استکانی چای داغ با هم بنوشیم.
مسیر شهرستانک از جاده کرج ـ چالوس شروع میشود که بهترین راه، نرسیده به گچسر از یک مسیر آسفالته است که 8 کیلومتر بعد از طی مسیر به این روستا میرسیم. اینجا پر از درختان رنگارنگ پائیزی است انگار که خدا بوم و سه پایه اش را بر این نقطه از زمین گذاشته باشد و بیمحابا رنگ و زیبایی خلق کند.
راه شهرستانک در نهایت به بنبست میرسد، اما کوهنوردان راه بلد از قله توچال میتوانند بعد از طی مسافتی به قله شاهنشین شهرستانک برسند و دمی بیاسایند و از همان جا راه خانه را پیش گیرند.
اگر به شهرستانک رفتید حتماً سری هم به کاخ ناصری بزنید. در این کاخ تکه سنگی وجود دارد با نوشتههایی که خیلی مفهوم نیست. گویا زمانی که شاه در فضای آزاد کاخش مشغول استراحت بوده است این تکه سنگ از جایی نامعلوم میغلتد و میآید درست جلوی پای اعلی حضرت متوقف میشود. این که شاه با چه تصور و ذوقی توجهش به این تکه سنگ جلب میشود را نمیدانم اما پس از این اتفاق او دستور میدهد که بر تکه سنگ چیزهایی حکاکی کنند و به یادگار بگذارند.
پس از قدم زدن در خزان این کاخ زیبا و تاریخی راهی چشمه گلهگیله میشویم. آب زلال چشمه وقتی با نسیم خنک پائیزی همراه میشود دیگر دلکندن از دیدن آن سخت میشود. کمی کنار آب مینشینیم و تنها به صدای آن گوش میدهیم. هیچ اثری از صداهای فالش و ناهنجار شهر نیست و تنها زمزمه مادرانه و آواز قشنگ طبیعت بکر است... صدای شرشر آب و باد که برگهای خشک را به هم میزند این آرامش به تمام عضلات صورتم انبساط میدهد و آنها را به طرز مطبوعی شل میکند و از چنگال انقباضهای عصبی رها میکند.
شهرستانک پر از درختان گردو است. دوستان از شاخههای بلند چندتایی گردوی سبز و تازه میتکانند و همان جا با چند تکه سنگ میشکنیم و مغز خوشمزه آن را در دهان میگذاریم.
اینجا برخلاف دیگر نقاط گردشگری کشورمان بازار جلب مسافرها گرم نیست و اثری از مقواهایی که شلخته تکه پاره شدهاند و از خانههای اجارهای و خوراکیهای محلی خبر میدهند دیده نمیشود.
نمیدانم نظر شما چیست اما من آن را یک حسن قلمداد میکنم چون این احساس را در من تداعی نمیکند که اینجا مسافری بیشتر نیستم و اگر سر کیسه را شل نکنم جایی در آن ندارم! اینجا من احساس مالکیت میکنم احساس مالکیت به گوشهای از سرزمینم که گرچه زادگاهم نیست اما به تمامی مال من است!
وقتی به شهرستانک میآیید باید حواستان به این نکته باشد و بدون تجهیزات و با تصور این که آنجا چیزی میخریم یا تهیه میکنیم راه نیفتید. تمام اقلام خوراکی و چادر مسافرتی و پتوهایتان را با خودتان بیاورید و کمی لباس گرم برای آنکه بدون نگرانی در پائیز دل انگیز شهرستانک قدم بزنید.
چشمـــه گلــهگیــــلهچشمه گله گیله در بالاترین نقطه روستای شهرستانک قرار دارد با نیم ساعت پیاده روی از کاخ ناصری میتوان به این چشمه رسید. چشمه به پر آبی در منطقه معروف است.
راههــای دستـــرســـیبرای رسیدن به شهرستانک بایدمسیری زیبا همراه با
مناظر بدیع طبیعت را طی کنیم. این مسیرازامامزاده داود واقع درشمال تهران
شروع وبعد ازگذشتن ازدرهای که به شمال شرقی امتداد دارد وعبوراز ارتفاع
3600 متری، به دشت چمن مخمل وبعد کاخ ناصرالدین شاه ودر نهایت به شهرستانک
می رسد.
علاوه بر این برای دسترسی به شهرستانک، راه آسفالته ۸ کیلومتری نیز
وجود دارد که از جاده چالوس، نرسیده به گچسر منشعب شده و به شهرستانک
منتهی میشود. راه دیگر منتهی به شهرستانک روستای غیر مسکونی ده تنکه در
فاصله دو ساعته روستای آهارشم است که از قلعه دختر میگذرد. یکی دیگر از
راهها نیز از طریق امامزاده شکر آب است.
سپاس به خاطر نوآوری
راغب به دیدن این مکان شدم.وبه دهاتی رسیدم که در دره ای واقع شده بود سر سبز .
ولی اطراف ده کوهستانی و تقریبا بی اب و علف .سایه ای برای کمی درنگ نبود .جاده کاخ نادری خاکی باریک و کوهستانی وافتضاح وصد البته طولانی بود.
داخل دهات مسیر ها باریک بدون امکان توقف و دور زدن .وپر از اخطار برای عدم ورود به باغات .
کلا برای کسانی که محلی یا مهمان کسی باشند مناسب و زیباست. ولا غیر .
پیشنهاد میدم نرید.