به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،یک زوج هنری ، یکی جلوی دوربین و دیگری پشت آن. بسیاری از ما بازیهای خوب و روان ساناز سماواتی را در مجموعهها و فیلمهای تلویزیونی به خاطر داریم. او بتازگی بازی در فیلمهایی چون آقای لانسه وناقابل را نیز به پایان رسانده و در مجموعه تلاقی که از شبکه یک پخش میشود نقش محبوبه را بازی میکند.
اما همسرش هومن حسیننژاد کلایی در رشته تدوین تحصیل کرده و تدوین، برنامهریزی و هماهنگی بسیاری از برنامهها و سریالهای تلویزیونی مانند قشنگتر از ستاره گرفته تا برنامههای کودک مانند خانه مامان گلابی و باغ شادونه را برعهده داشته است. پیوند زناشویی این زوج با تولد فرزندشان برسا شیرینتر و محکمتر نیز شده است. جام جم گفتوگویی ساده و صمیمی با این زوج هنری انجام داده است که میخوانید.
ابتدا از آشناییتان بگویید و این که چطور به ازدواج انجامید؟ساناز: ما سر کار آشنا شدیم. شبکه جامجم برنامهای داشت به نام لحظه دیدار که درباره آداب و رسوم ایرانی و شیوه زندگی ایرانیان خارج از کشور بود.من به عنوان مهمان به این برنامه دعوت شده بودم. همسرم مدیرتولید و هماهنگی برنامه بود و ما با هم آشنا شدیم و چون به لحاظ فکری به هم نزدیک بودیم سرانجام ازدواج کردیم.
هومن: این را هم اضافه کنم که من آن موقع کمی عصبانی بودم و حتی دادو فریاد راه انداختم چون خانم سماواتی آخرین مهمان آن برنامه بودند و تهیهکننده هم با من برخی هماهنگیهای لازم را انجام نداده بود.
چه معیاری برای ازدواج بیشتر مد نظر شما بوده؟ساناز: بیشتر مهربانی و محبت که فکر کنم نیاز همه انسانهاست.
هومن: صداقت و روراستی. ساناز برخلاف ظاهرش که بسیار جیغجیغو است (باخنده) اما قلب مهربان و صادقی دارد.
چه ویژگی خاصی در همسرتان شما را جذب خود کرد؟ساناز: صبوری همسرم که مثال زدنی است.
هومن: مهربانی و هوشمندی. با این که کمی عجول است اما همیشه با فکر جلو میرود.
نقش همسرتان را در پیشرفت خود چطور میبینید؟ساناز: از نظر زندگی شخصی باید بگویم همسرم ایرادهای شخصیتی من را به من گوشزد میکند، جوری که نرنجم. فکر میکنم او قطعهای از وجود من است که خدا برایم آفریده اما از نظر شغلی باید بگویم تاثیر چندانی نداشته چون من قبل از ازدواج نیز جایگاه خودم را داشتم البته ایشان با من همراهی میکند و ایدههای خوبی نیز به من میدهد که راهگشا هستند.
هومن: کار من تدوین و کارگردانی است که زمان زیادی میبرد. من عاشق کارم هستم خیلی وقتها که خسته میشوم همسرم مرا تشویق به ادامه کار میکند و به من انرژی میدهد.
از تماشای فیلمهایی که در آنها بازی کردهاید، لذت میبرید؟ساناز: خیلی زیاد. من آرشیو کاملی از کارهایم درست کردهام و به آن افتخار میکنم.
چقدر کارهای همسرتان را به نقد میکشید؟هومن: نقد آنچنانی وارد نمیکنم. من از قبل بازی همسرم را دوست داشتم. الان هم اگر فیلمنامهها را بخوانم فقط نظرم را میگویم. ساناز در مورد نقشهایش فکر میکند و آناتومی نقش را میشناسد و سعی میکند با آن همذاتپنداری کند.
تعریف شما از زندگی چیست؟ساناز: آنچه در زندگی برایم مهم است این است که هرگز دل کسی را نشکنم و کسی را از خودم نرنجانم تا همه از من بخوبی یاد کنند.
هومن: من معتقدم از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری بهتر است انسانها محبت و دوست داشتن را به هم هدیه کنند.
فکر میکنید رمز بقای یک زندگی مشترک چیست؟ساناز: روراست بودن.یعنی همانی باشی که هستی و ادا در نیاوری. به خواستههای همسرت احترام بگذاری و هرگز توهین نکنی.
هومن: داشتن درک متقابل خیلی مهم است. بعد از آن اعتماد داشتن طرفین به یکدیگر و این که محرم اسرار هم باشند و حرف زندگی را بیرون از خانه نبرند.
آرزوی مشترکتان چیست؟
ساناز: به همه آرزوهایم رسیدهام.
هومن: یک خانهای داشته باشیم که دوتا آشپزخانه داشته باشد (با خنده) اما آرزوی حرفهای من این است که یک تدوینگر بزرگ و جهانی شوم.
کمی از مشکلات زندگی بگویید و این که با آنها چه میکنید؟ساناز: ما نیز مانند بسیاری از مردم با مشکلات میسازیم. الان بیشتر ما درگیر مسائل اقتصادی شدهایم و همهمان باید برنامهریزی درست برای زندگیمان در نظر بگیریم. خدا راشکر من هوش اقتصادی خوبی دارم و به اصطلاح کله ام در این زمینه خوب کار میکند.
هومن: من بیشتر دلنگرانی دارم و سعی میکنم پابه پای همسرم در همه زمینهها تلاش کنم. بیشتر نگران تربیت فرزندمان هستم و میخواهم فرزند سالم و صالحی به جامعه تحویل دهم.
کارهای خانه را چگونه انجام میدهید؟ساناز: دوست دارم همه چیز تمیز باشد برای همین به وایتکس علاقه عجیبی دارم، اما حوصله جارو و گردگیری ندارم.
هومن: من در کارها ی خانه با همسرم همکاری میکنم.ظرف میشویم و اصلا هم خرابکاری نمیکنم.
آشپزیتان خوب است؟ساناز: بله خیلی خوب است، خیلی هم فرز هستم وطی یک ساعت میتوانم سه جور غذا آماده کنم. آبگوشت، دلمه و آلبالوپلو را خوب درست میکنم. همسرم نیز این غذاها را خیلی دوست دارد.
اوقات فراغت چه میکنید؟ساناز: ورزش میکنم. به شنا، اسکی و بدنسازی علاقه دارم. مسافرت رفتن را نیز دوست دارم.
هومن: بیشتر فیلم تماشا میکنم.
بهترین تفریح شما چیست؟ساناز: الان که بچهدار شدهام این است که یک دل سیر بخوابم.
هومن: من اهل شمال هستم. آنجا هم باغچهای داریم. به باغبانی خیلی علاقهمندم. ترب، سیبزمینی و سبزیجات میکارم.
چقدر مطالعه میکنید؟ساناز: قبلا رمان زیاد میخواندم. اما در زمینه تاریخ، فلسفه و روانشناسی مطالعه دارم و دوران بارداری فرصت خوبی شد برایم تا بسیاری از کتابها را بازخوانی کنم و نکات جدیدی را یاد بگیرم.
هومن: من مدتها در زمینه نمایش کودک کار کردهام و به کتابهای کودکان علاقه دارم اما الان بیشتر کتابهای مربوط به حرفهام را مطالعه میکنم.
در چه زمینههای هنری دیگری فعالیت دارید؟ساناز: هنر خاصی ندارم اما رانندگی و دستفرمانم حرف ندارد.
هومن: به عکاسی از طبیعت علاقه دارم.
برای هم چه هدیههایی میخرید؟ساناز: من دوست دارم بیشتر سکه طلا بخرم و بیشتر اقتصادی فکر میکنم.
هومن: هرچه که همسرم دوست یا نیاز داشته باشد از مانتو گرفته تا میز اتو و انگشتر و ماساژور. راستش هدیههای گرانقیمت را دوست ندارم.
شما آدم سیاستمداری هستید؟ساناز: اصلا. ای کاش بودم. نمی دانم سیاست را با کدام سین مینویسند.
هومن: نه. من همیشه به همه رک حرفهایم را میگویم.
در زندگی شما گذشت چه جایگاهی دارد؟ساناز: سعی میکنم در زندگی زناشویی بسیاری از اشتباهات را ببخشم.
هومن: گذشت چیز خوبی است اما باید به گونهای باشد که طرف مقابل دیگر آن اشتباه را تکرار نکند، همیشه هم در زندگی نمیشود گذشت کرد البته این موضوع مربوط به زندگی حرفهای و اجتماعی ما نیز میشود. بهتر است از خطاهای هم که قابل بخشش هستند چشمپوشی کنیم.
راستی چقدر تلویزیون تماشا میکنید؟ساناز: من اخبار را پیگیری میکنم و گاهی هم برنامه کودک تماشا میکنم.
هومن: من که اصلا وقت تماشای تلویزیون را ندارم. تازه بسیاری برنامهها را خودم تدوین و هماهنگی و برنامهریزی میکنم دیگر احتیاجی به تماشا نیست.
خانم سماواتی شما مدتی خارج از کشور بودید اگر ممکن است کمی در این باره به ما بگویید.من از سال 84 تا 89 به کشور سوئد مهاجرت کرده بودم. آنجا نیز فعالیت هنریام را ادامه دادم و در زمینه تئاتر کار کردم. یک نمایش هم با عنوان «آدمها مورچههای کوچک» را خودم نوشتم و به روی صحنه بردم که با استقبال خوب هموطنان رو به رو شد چون موضوعش درباره کسانی بود که در کشوری بیگانه با فرهنگ عاطفی زندگی میکنند و این که چه اتفاقاتی برایشان میافتد.
آنجا زبان هم میخواندم اما زندگی در آن کشور زیاد مناسب روحیات من نبود و ترجیح دادم بازگردم. پس از بازگشت هم مورد لطف مردم خوبمان بودم و پرکارتر از قبل به فعالیت هایم ادامه میدهم.
کمی از تجربه مادر شدن بگویید و این که چه تاثیری بر شما گذاشته است؟مادر شدن واقعا تجربه سختی بود. الان هم حس میکنم تا آخرین روز حیاتم مسئولیت سنگینی بر دوش دارم. اما بسیار صبورتر و عاطفیتر از گذشته شدهام.
برای پسرتان چه آرزویی دارید؟نام پسرم برسا به معنای دلیر و برتر است. دلم میخواهد او برای ایران نامآور باشد و در هر زمینهای که در آینده تلاش کرد چه هنری، چه ورزشی، چه علمی، اول باشد و مدال بیاورد.
چه سوالی دوست داشتید از شما بپرسم که نپرسیدم؟این که مهمترین اتفاق زندگی ام چه بوده که میگویم تولد پسرم و این که سال 92 را چگونه آغاز کردم. راستش شروع این سال مصادف شد با از دست دادن دوستی شانزده ساله که درست یک روز قبل از جشن تولد من به دیار ابدی رفت و من امیدوارم باقی روزهای سال با خاطرات خوشی ادامه یابد.
آقای حسیننژاد شما چطور، از پدربودن چه حسی دارید؟راستش قبلا اصلا دوست نداشتم پدر شوم اما اکنون میبینم خداوند احساس خاصی در وجودم قرار داده که هرچند مسئولیت سنگینی است اما بسیار لذتبخش است.
آرزوی شما برای همسر و فرزندتان چیست؟اول از همه سلامتی و بعد خوشبختی و عاقبت به خیری و دلم میخواهد در کنار خانوادهام پیر شوم.
با یک جمله یادگاری گفتوگویمان را به پایان برسانید.ساناز: گیاهی که شجاعت عبور از زمستان را ندارد به بهار نمیرسد.
هومن: خوبی که از حد بگذرد ابله گمان بد میکند.