به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران سنندج ، مهم ترین وظیفه ای که همه ما با آن سر و کارداریم تربیت فرزندانمان است که باید به گونه ای باشد تا پس از ما جهان دراختیار کسانی قرار گیرد که نه تنها بتوانند خود و جهان خود را به نحو احسن اداره کنند بلکه باید بتوانند این جهان را به فضایی پر از صلح و صفای دائمی تبدیل نمایند پیوندهای اجتماعی نیازمند تحکیم است و برای شروع باید از همان ابتدای کودکی آغاز کرد با توجه به آموزه های دینی و سنت پیامبر باید جایگاه اخلاق در زندگی فردی واجتماعی افراد در خانواده و پس از آن اجتماع به وی آموزش داده شود به هر میزان که معیشت و معاشرت ما با الگوهای دینی در مقوله ی رفتار وگفتار هماهنگ باشد به همان اندازه زندگی هایمان مکتبی است.
اکنون که زندگی مابادین گره خورده است باید به گونه ای در چارچوب اصول وسنن فرهنگ دینی خویش زندگی کنیم وآن را با شهامت وافتخاربرای فرزندانمان درونی کنیم که درآینده بتوانند امضای دین راپای تمامی رفتارها واعمال خودشان گذاشته وزندگی آنان برچسب اسلام داشته باشدوالگوی اسلامی در خانواده وجامعه آنها سایه افکند.آداب برخورد،دیدوبازدید،رفت وآمدهای خانوادگی ودوستانه،نحوه گفتارورفتاربا اقشارمختلف،دوستی وحدوحدودآن،مراعات حقوق دیگران،ادب وسپاس واحترام ازجلوه های بارزاخلاق معاشرت است که بایدبه کودکان آموزش داده شود.کودکان ونوجوانان به دلایل گوناگونی ممکن است درگفتار،رفتاروایجاد رابطه با خود ودیگران مشکلاتی داشته باشند که چنانچه مورد توجه قرار نگیرندونسبت به اصلاح رفتار آنان اقدام نشود در آینده مشکلات آنان حاد ومزمن خواهد شد علت بیشتر نابهنجاریهای رفتاری کودکان دردرجه اول والدین می باشند.اگروالدین در زندگی مشترک ودر ارتباط با دوستان واقوام رعایت آداب اسلامی را بنمایند کودکان نیز آنان را الگوی خود قرار داده و کمتر دچار اشتباه میشوند.
کودک موجودی است که از همه جهان اطرافش تاثیر می پذیرد ولی بیشترین تاثیر والگو برداری کودک ازوالدینش است.برای درونی کردن اخلاق ورفتار صحیح در کودکان باید دو اصل مهم در تربیت که عبارتند از:هم آهنگی وثبات در رفتاروالدین و معلمین رعایت شود.واز هر گونه افراط وتفریط درتربیت خود داری شود.بسیاری از پدران ومادران درتربیت فرزندان فقط به یک جنبه از زمینه های تربیتی مانند تحصیل یاورزش وسلامتی اهمیت داده واز بقیه آن غافل میشوند وفرزند آنها رشد همه جانبه ای نخواهد داشت وبسیاری از واقعیت ها را درک نخواهد کرد.وسعت دید وگسترش فکری از مشخصات یک تربیت صحیح ومطلوب است.شخصی درباره حسن خلق از پیامبراعظم (ص)توضیح خواست حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: خذ العفووامر بالعرف واعرض عن الجاهلین/طریقه عفو ورحمت پیش گیر وبه نیکوکاری فرمان بده،اگر نپذیرفتند از مردم نادان روی بگردان.
اخلاق در انسان مثل دانه ای است که دردل خاک کاشته شودکه استعداد رشد و نموتا حد اعلا را دارد وبا مراقبت وراهنمایی به درجه عالی خود میرسد.درراستای متعالی کردن اخلاق درکودکان همانندهزارن الگوی ایرانی واسلامی به زندگی مردی باید اشاره کردکه به راستی خودتربیت یافته این مکتب بوده وفرزندان ودوستداران خودرا به روش ترغیب نموده .پرفسور حسابی پدر علم فیزیک ایران دربازگویی خاطرات خود از همه میگویند: مهرمادر،عشق همسر،ولطف هرکسی که درگذر زندگی دستی وآغوشی به مهربانی به رویشان گشوده است.استاد از مادرخود به دفعات با لفظ( خانم) یاد میکنند ایشان در طی دوره طولانی تدریس خود تاکید می کنند که خانم یا آقا بودن آسان نیست بلکه این امر مهم تربیتی را متکی برامر سابقه وتربیت درزمینه نجابت دانسته ونشان میدهند که ایمان واعتقاداز ارکان خانم وآقا بودن است که اگرخانم و آقایی به این مرتبه برسند می دانند که باید چه کارهایی انجام بدهندوازچه کارهایی باید پرهیز کنند.تنهاشاگردایرانی انیشتن با وجود دل نگرانیهایی که از پدرخود دارد هیچ گاه از وی به بدی یاد نمی کندواین مهم نیز با توجه به شیوه تربیتی ایشان به وسیله مادرودرمکتب دینی بوده است.رابطه عاطفی میان فرزندان ووالدین از بزرگترین عوامل حفظ واستواری جوامع بشری است ومیتواند به طور طبیعی شیرازه خانواده را از سستی وگسیختگی حفظ کند.اگر احترام به پدر ومادر در جامعه جریان پیدا نکند عاطفه از بین رفته وزنجیره جامعه ازهم می گسلد.هنر ارتباط برقرار کردن وهنر گفتگو با دیگران از مهارتهای اولیه هستند که چنانچه فردی انها را بداندمیتواند از هیجانهاوآفات مخرب در امان بوده و از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشد بسیاری از اضطرابها،ترسها واعتراضات کودکان با محبت کردن بر طرف میشود.توانایی اجتماعی شدن کودکان با کسب مهارت گفتگو بیشتر شده وآنها در جامعه مورد قبول واقع میشوند در واقع داشتن تفکر خلاق از مهارتهای مهم زندگی انسانها است.باید دانست که کلید واژه ی مسئولیت پذیری برای بچه ها آموزش توام با محبت است.
باید به فرزندان آموخت که توانایی ،لیاقت وشایستگی انجام هرکاری رادارند وآموخت که بدانند چه چیزدرست است وبه آنچه صحیح است عمل کنند.کودکان در هرسنی که باشند تمام نکته های تربیتی که از سوی والدین می بینند ویا می شنوند را بخاطر می سپارندوتمام نکته های تربیتی را که از طرف والدین می بینندویاگوشزد میشود به خاطر میسپارند ومراقب رفتار والدین خود هستند تا ببینند آیا خودشان به آنها عمل می کنند.والدینی که از تربیت فرزندان خود غافل میشوند ناگزیر آنها را تنبیه می کنند.یک متخصص روان شناسی کودک می گوید تنبیه کاری است که شما روی کودک اعمال می کنید ولی تربیت کاری است که برای او انجام می دهید. همان گونه که اکثر والدین نیز میدانند تنبیه آن هم تنبیه بدنی هیچگاه اثری مثبت نداشته بلکه اثر معکوس بر جای میگذارد.اما باید یادآور شد که کودکان علاقه ای عمیق به پدر ومادر خود دارند آنها والدین خود را می بخشند وتنبیه های بدنی آنها را فراموش می کنند. این امرمهم یعنی تربیت کودکان بایستی قبل از تولدودرزمان بارداری مادران انجام گردد.وهمسران در این رابطه به تفاهم برسند اختلاف نظر درخصوص تربیت فرزندان کنترل خانواده راسخت می کند.هدف از گفتگودر تربیت این است که بهترین روش تربیتی برگزیده شودنه اینکه فرزندان همانندوهمشکل والدین شوند.وقتی که فرزندان متوجه شوند که والدین به همدیگر وابسته ومتکی به هم وحتی دارای مشترکات مثبت وهمنوعی هستند احساس اعتمادوامنیت میکنند.واز این همگامی نتایج مثبت وارزشمندی می توان بدست آورد .
لازم به تاکید است که رابطه بین پدر ومادرو فرزند بایستی به حدی صمیمی ودوستانه باشد که براحتی بتوان بافرزندان خودیک نشست منطقی ؛بااحساس وعقلی وآینده ساز برقرارنمود.واگروالدین نتوانندارتباط صحیح را ایجادکنند نمی توانند امید رابه فرزندان خودبیاموزند .میگویندکودکان امیدفرداهستند.این در صورتی درست خواهدبود که کودکان امیدوار باشند.تازمانی که پدر ومادردراندیشه تربیت فرزندان خود هستند وبه این امر مهم فکر می کنند. جای بسی امیدواری است زیرا تاوقتی که انسان در فکر چیزی نباشد به راهکار آن پی نخواهدبرد.متاسفانه در بیشتر مدارس برنامه ای برای پرورش کودک که در آینده تبدیل به انسانی توانمندشود وجود ندارد لذا کودکان باید این قابلیت را در دنیای واقعی یاد بگیرند.کودکان باید بدانند که انسان توانمند همیشه ودرهمه حال اعتماد به نفس وعزت نفس خود راحفظ می کند ونسبت به اطراف خودتعلق خاطر دارد.والدین باید تمام فکرشان متوجه این مسئله باشد که بچه های آنها در مورد خود چه فکری می کنند.به نقل از بزرگان بزرگترین بلایی که ممکن است گریبانگیر انسان شود این است که خود را ناتوان بداند.تنها مانع بزرگی که میتواند در سر راه موفقیت یک کودک قرار گیرد ترس او از عدم مو فقیت خودش است.برای اینکه کودکی با اعتماد به نفس بالا پرورش یابد باید تجربه های او در زمینه های مختلف بیشتر شود.برای تربیت فرزندان معمولا والدین از سه راه کار استفاده میکنند:
1-برخی از والدین از محدودیت ومراقبت بیش از حد نسبت به فرزندان خود استفاده کرده که در نهایت ایجاد وابستگی شدید کودکان به والدین رادر پی داردو خوداتکایی واعتمادبنفس را درآنها ازبین میبرند.
2 -وعده ای از والدین آسان گیری وبی توجهی را در قبال کودکان تا انجا میرسانند که کودک پر توقع وهمه چیزراآماده می خواهدبه طوری که توجه ومحبت مداوم رانیزاز دیگران میخواهد.
3-وآخرین گروه والدین که کودک را پذ یرفته وبرای او ارزش واهمیت قائل هستند در چنین خانواده ای کودکان پرورش یافته استقلال را تجربه کرده ودارای روحیه همکاری،رفتاری دوستانه،وفادارانه،وثبات عاطفی وتوانمند خواهند بود.
به هر اندازه والدین برای فرزندان خود وقت بیشتری بگذارند فرزندان دلیل کمتری برای مبارزه جهت جلب توجه انها خواهند داشت.بنا بر این هد ف پدر ومادر در زندگی باید این باشد که به بچه ها کمک کرده تا در زندگی راهی را که دارای هد ف ومقصود مشخصی است برگزینند بچه ها باید یاد بگیرند که انسان با کمک کردن به دیگران احساس ثمر بخشی ومفید بودن بیشتری خواهد کرد وبه جای آنکه تمام مدت به فکر خود باشند با دید وسیع تری به جهان اطراف خود نگریسته ودر پی انجام کارهایی باشند که زندگی سا یرین را بهبود دهد.
یک قانون طلایی درتربیت فرزندان که بایدبه آنهاآموخت:
با دیگران همان رفتاری را داشته باشند که دوست دارند با آنها رفتار شود.
وچند نکته برای والدین:
کودکان وقتی با سرزنش وانتقاد زندگی میکنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.
وقتی با خشونت زندگی میکنند می اموزند جنگجو باشند.
وقتی با ترحم زندگی می کنند می اموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
وقتی با ترس زندگی میکنند می اموزند که بزدل باشند.
وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.
وقتی با حسادت زندگی کنند می آموزند که درخود احساس گناه داشته باشند.
اما اگر با شکیبایی زندگی کنند برد باری را می آموزند.
اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد واطمینان را می آموزند.
اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی رامی آموزند
اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.
اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.
اگر با تایید زندگی کنند باهدف زندگی کردن را می اموزند.
اگر با صداقت زندگی کنند.حقیقت را می اموزند.
اگر با انصاف کنند دفاع از حقوق را می اموزند.
اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود ودیگران را می اموزند.
اگر با دوستی ومحبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می اموزند./س