در این آیه خداوند پرستش مجسمههای بی جان را که در بسیاری فرهنگها وجود داشته و توسل مردمان را بدان مجسمهها، چنین مثال میزند: موجودی را تصور کنید که هیچ چیز حتی پشه ای را خلق نتواند کرد اگرچه با دیگر مجسمهها با هم یار شوند و اگر مگسی چیزی از ایشان برباید توانایی بازگرداندن آن را ندارند.
جملهٔ «ضعف الطالب و المطلوب» در زبان عربی نزد ادبای پارسی گو به صورت ضرب المثل درآمده است و آنرا در موردی به کار میبرند که طالب حقیری مطلوب حقیری را بجوید و در مقام تخفیف و ملامت به کار میرود.
در ادب پارسی، مگس مثال بارزِ حقارت و ناتوانی است اما شاعران آسمانی ما با بهره گیری از این موجود ضعیف حکمتها و لطایف ذوقی و ادبی بسیار آفریدهاند:
دل من نه مردِ آن است که با غمش برآید مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
سعدی
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند وز تحسّر دست بر سر میزند مسکین مگس
حافظ
مگس پیش شوریده ای پر نزد که او چون مگس دست بر سر نزد
سعدی
به نُزهتگاه معنا میهمان شو ز استغنا مگس را باد زن در دست در اطراف
خوان بینی
عرفی شیرازی
آنچه را غیر خدا میخوانند در معنای وسیع هزاران اطوار از هواهای نفسانی است که همه نشانه حقارت آدمی و مطلوبات اوست و گفت زهی حقارت که پادشاهی چون انسان به ورطه گدایی و ذلت در برابر چیزی حقیر چون درهم و دیناری آلوده به خون جگر محرومان فرو افتد؛ ضَعُفَ الطالبِ و المطلوب.