قبل از حضرت آدم (ع)
قبل از خلقت حضرت آدم (ع) مصیبت امام حسین(ع) بارها و بارها ذکرشده که از آن جمله میتوان به آن هنگام که خداوند امر فرمود به قلم که بر لوح امر شهادت و اکرام آن را ثبت کند که هر دو محزون شدند و دردمند مصائب حضرت سید الشهدا(ع) گشتند و یا آن زمان که خداوند به ملائک فرمود من خلق میکنم در زمین خلیفه خود را ، ملائک در پاسخ گفتند: آیا می آفرینی کسی را که خون ریزی کند ؟ که در بعضی از تفاسیر بزرگان ما آمده است که مقصود ملائک قضیه کربلا بوده است و از طرف خداوند ندا میآید : من چیزی میدانم که شما نمیدانید ؟
عزاداري انبيا بعد از آدم(ع)
گریه حضرت آدم (ع) در عرفات در عرفات
وقتی که حضرت آدم ( ع ) به سوی عرش نگاه کرد و اسماء خمسه و نورآنها را دید از جبرئیل خواست تا این اسماء را بدو یاد دهد پس آدم ( ع ) خدا را با این اسماء خواند : "یا حمید بحق محمد ( ص ) یا عالی بحق علی ( ع) یا فاطر بحق فاطمه ( س) یا محسن بحق الحسن (ع) و الحسین ( ع ) و منک الاحسان . "
اين فرشته وحي یک به يك این اسماء طیبه را میگفت تا رسید به اسم امام حسین( ع ) و تا این نام را برلبش جاری كرد، حزن و اندوه بیشماری بر قلبش مستولی گشت و اشک از هر دو دیدهاش جاری شد. حضرت آدم( ع ) از جبرئیل علت این امر را جویاشد پس جبرئیل نیز برای او مصیبت امام حسین( ع ) را نقل کرد :
"ای آدم(ع) این حسین(ع) فرزند توست که مبتلی به مصیبت بزرگی میشود مصیبتی که تمام مصائب درمقابل آن اندک و کوچک است . "
حضرت آدم (ع) پرسید : که آن چه مصبیتی است که همه مصائب درمقابل آن اندک است؟
جبرئیل گفت: ای آدم این حسین (ع)در حالیکه غریب و بی کس و تنهاست و هیچ یار و یاوری ندارد و فریاد میزند: واعطشاه ! واقلة ناصراه! (داد از تشنگی، فریاد ازکمی یار) با لب تشنه کشته میشود عطش وتشنگی او بحدی است که آسمان در دید او تیره و تار گشته و هیچ کس او را اجابتی نمیکند مگر به ضرب شمشیر . ای آدم (ع): او را از قفا مانند گوسفند ذبح میکنند و سرهای بریده او و یارانش را بر روی نی زده و به همراه حرم او که به اسارت گرفتهاند شهر به شهر میگردانند.
مرثیه خوانی جبرئبل دربهشت روایت شده است كه امام حسن مجتبی (ع ) در لحظات آخر عمر خود که زهر درتمام بدن مبارکشان اثر کرده و رنگ رخساره ایشان به سبزی گرویده بود برادر خود امام حسین (ع) را درآغوش گرفته و گریستند و فرمودند : ای برادرحدیث جدم حضرت رسول خدا( ص) درحق من و تو درست است ایشان خبرداد مرا که درشب معراج هنگامی که وارد بهشت شدم و دو قصر بسیار بلند و نزدیک هم را روایت نمودم که اولی از زبرجد سبز بود و دومی ازیاقوت سرخ . ازجبرئیل سوال کردم این دو قصر ازآن کیست ؟
جبرئیل گفت : یکی از آن حسن(ع) و دیگری ازآن حسین (ع). گفتم : چرا هر دو به یک رنگ نیستند ؟ جبرئیل ساکت شد، گفتم چرا تکلم نمیکنی ؟
گفت : ازتو حیا می کنم
پس گفتم : که تو را به حق قسم میدهم بگو
گفت : سبزی قصر حسن (ع) بخاطر آن است که او را با زهر شهید میکنند و رنگش سبز میشود و سرخی قصر حسین(ع) بخاطرآن است که او را میکشند و رنگش از خون سرخ میشود پس دراین هنگام پیغمبر و جبرئیل هردو گریستند و صدای شیون و ضجه ملائک نیز بلند شد .
حضرت آدم ( ع ) در کربلا
هنگامیکه حضرت آدم (ع)درزمین سیر میکرد ، به محل شهادت امام حسین(ع) رسيده و پایش به چیزی برخورد میکند و برزمین افتاده خون ازپایش جاری میشود. او سر به آسمان بلند کرده و عرض میکند : خداوندا آیا گناهی ازمن سرزده که من به خاطر آن عقوبت شدهام ؟
وحی میرسد : نه ای آدم (ع)این سرزمینی است که فرزندت حسین( ع ) درآن کشته میشود و خون تو همانند خون او بر روی زمین جاری شده است .
حضرت آدم( ع ) عرض میکند: قاتل او کیست ؟
وحی میآید که قاتل او یزید ملعون است پس او را لعن کن و حضرت آدم (ع)نیز اورا لعن میکند .
کشتی نوح ( ع ) و وادی کربلا
هنگامیکه حضرت نوح( ع )با کشتی خود بر روی آب بود ، به مکانی رسیدند که هوا طوفانی شد و کشتی به تلاطم افتاد ، همه ترسیدند که مبادا غرق شوند. حضرت نوح ( ع ) با خدا مناجات کرد و عرضه داشت : خداوندا این چه سرزمینی است ؟ من تمام زمین را گشتم و چنین حالتی به من دست نداد .
دراین هنگام جبرئیل نازل میشود و نام این سرزمین و نحوه شهادت حضرت سید الشهدا اباعبدالله الحسین ( ع ) را برای ایشان نقل میکند و حضرت نوح ( ع )و افراد کشتیاش برای مصائب وارده بر ایشان گریه میکنند .
اشكهاي موسي(ع) و خضر(ع) بر مصيبت ابا عبدالله
حضرت موسی ( ع ) وجریان کربلا حضرت موسی ( ع )درملاقاتی که باحضرت خضر ( ع ) داشت برای او از آل حضرت محمد ( ص) و قضیه امام حسین ( ع ) میفرماید و هردو برای مصائب امام حسین ( ع )گریه میکنند .
روضه خوانی حضرت سلیمان ( ع )
هنگامیکه حضرت سلیمان نبی( ع ) به همراه حشم و خدم از روی هوا گذر میکرد به سرزمین نینوا رسید، باد او را سه دور به دور خود چرخانید و به سوی زمین آورد حضرت سلیمان نبی ( ع )نیز از باد خواست که بگوید چرا این عمل را مرتکب شده است ؟ باد در پاسخ او گفت : ای نبی خدا اینجا سرزمین به شهادت رسیدن حضرت امام حسین ( ع ) است و روضه احوالات حضرت سید الشهدا ( ع ) را برای او نقل کرد .
حضرت ابراهیم ( ع ) و گریه بر امام حسین ( ع )
حضرت ابراهیم خلیل الله ( ع ) بارها و بارها برای مظلومیت و مصائب حضرت سیدالشهدا ( ع) اشک ریخت، که از آن جمله آن هنگام که سکوت آسمان و زمین را مشاهده نمود و نور حضرت امام حسین( ع) را دید محزون شد و گریست .
باز بر طبق فرمایش امام رضا ( ع ) در آن هنگام که حضرت ابراهیم( ع ) قصد ذبح کردن فرزندش حضرت اسماعبل( ع ) را نمود خداوند گوسفندی را فرستاد تا او بجای فرزندش ذبح نماید، حضرت ابراهیم( ع ) دلگیر شد زیرا دوست داشت تا آن هدیه خداوندی نمیآمد و او پسرش را ذبح کرده و دلشکسته میشد و به درجه رفیع صبر و رضا نایل میگشت، دراین هنگام ازسوی پروردگار وحی میآید : ای ابراهیم ( ع )محبوب ترین مخلوقات من درنزد تو چه کسی است ؟ حضرت ابراهیم ( ع) عرض کرد : حبیب تو حضرت محمد ( ص ) !
وحی آمد که : آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را ؟ حضرت ابراهیم ( ع )عرض کرد : فرزند حبیب تو را بیشتر دوست میدارم .
وحی آمد که: آیا ذبح شدن فرزند او به دست دشمنان بیشتردل تو را به درد و رنج می آورد یا ذبح کردن پسر خود درطاعت من؟
حضرت ابراهیم ( ع ) عرض کرد : ذبح فرزند او بدست دشمنان بیشتر دلم را میسوزاند .
پس خداوند میفرماید : ای ابراهیم ( ع )، عده ای که گمان میکنند از امت رسول خاتم (ص) هستند او را با شقاوت وبی رحمی و بسان گوسفند ذبح میکنند و با انجام این عمل مستحق عذاب دردناک وخشم من میشوند . ای ابراهیم( ع ) من بخاطر حزن واندوه تو و دل شکستگی تو برحسین ، مرتبهات را بالا برده و تورا به درجه رفیع صبر کنندگان درمصائب میرسانم .
و این جریان تفسیر آیه ( و فدیناه بذبح عظیم ) ذبیحه بزرگی را فدای او کردیم.
درجای دیگر حضرت ابراهیم ( ع ) هنگامیکه بر اسبش سوار بود به وادی مقدس کربلا میرسد و درحین عبور از آنجا اسبش اورا بر زمین میزند که درهمین حین سر او شکسته و خون ازسرش جاری میشود پس به خداوند عرض میکند : چه گناهی از من صادر شده که من باید به خاطر آن چنین عقوبت شوم ؟
اسبش به سخن در میآید و میگوید : ای خلیل خدا( ع ) بدان که دراین جا محل به شهادت رسیدن فرزند حضرت خاتم الانبیاء( ص ) است و برای تأسی به آن بزرگوار و شریک بودن درمصائبش خون سرتو نیزمانند خون او برروی زمین جاری شده است .
حضرت اسماعیل ( ع) درکربلا
هنگامیکه حضرت اسماعیل ( ع) گوسفندان خود را به شریعه فرات فرستاد مشاهده کرد که آنان آب نمینوشند پس از خداوند علت آنرا جویا شد .
وحی رسید که ای اسماعیل از گوسفندان بپرس و او از گوسفندان سوال نمود که چرا آب نمینوشید؟
آنان در پاسخ گفتند : ای اسماعیل ( ع ) امام حسین ( ع ) فرزند حضرت محمد ( ص ) در اینجا با لب تشنه شهید میشود [ و این آب از او منع میشود ] و ما به جهت حزن و اندوه و به احترام او آب نمینوشیم .
حضرت موسی ( ع ) و عاشورا
روزی شخصی از بنی اسرائیل حضرت موسی ( ع ) را دید که او باشتاب وبا حالتی خاص و درحالیکه رنگ به رخساره ندارد برای عبادت و مناجات با خدا میرود عرض کرد : ای نبی خدا( ع ) من گناه برزگی انجام دادهام و میدانم که اکنون برای مناجات با خدا وهم صبحتی با او می روی ای پیامبر خدا( ع ) از تو طلب و خواستهای دارم و میخواهم از خداوند سوال کنی آیا گناه مرا میبخشد ؟
حضرت موسی ( ع ) پذیرفت و هنگام مناجات با خداوند عرض که : ای خداوند بزرگ توعالمی به آنچه که میخواهم تکلم نمایم آن مرد که بنده ای از بندگان توست گناهی را مرتکب گشته و ازمن خواسته تا برای او بدرگاه تو طلب عفو و رحمت نمایم .ازجانب خداوند خطاب رسید: ای موسی( ع ) هرکس ازمن طلب مغفرت و بخشش نماید من او را مورد رحمت وغفران خود قرار می دهم بجز قاتل حسین ( ع ) . حضرت موسی ( ع ) عرض کرد : حسین( ع ) کیست ؟
خطاب رسید : همان کسی که ذکر او و احوالات او در گذشته و درکوه طور برای تو گفته شده است. عرض کرد : چه کسی او را میکشد ؟
خداوند فرمود : او را جماعتی طاغی و ستمگر که خود را از امت خد ا میشمارند، میکشند و اسب او فرار کرده و شیهه کشان میگوید : ای داد از امتی که فرزند پیغمبر(ص) خود را میکشند . این ستمگران بدن او را برروی خاکها بی غسل و بی کفن رها کرده و حرم او را غارت میکنند و زنان او را به اسارت گرفته یاران او را شهید و سرهایشان را برسرنیزهها کرده و در بلاد مختلف میگردانند ای موسی اطفال صغیر ایشان از تشنگی هلاک شده و بزرگانشان از شدت تابیدن آفتاب ، پوست بدنشان بهم کشیده میشود . دراین هنگام حضرت موسی (ع) گریست و خطاب رسید ای موسی (ع)بدانکه هرکس گریه کند درعزای او یا گریاند یا خود را شبیه به گریستن کند ( تباکی ) آتش را بربدنش حرام میکنم .
حضرت ذکریا ( ع ) وذکر مصائب حضرت سید الشهدا ( ع )
از حضرت مهدی ( عج ) نقل شده که زکریا(ع) از خداوند درمورد اسماء خمسه طاهره سوال نمود و ازحضرت باری تعالی خواست تا آن اسماء را بدو هم بیاموزد ، جبرئیل نازل شد وآن اسماء را به او یاد داد . زکریا (ع) نیزآن اسماء را ذکرنمود وحالات عجیبی براو مستولی میشد اوهرگاه نام حضرت محمد(ص) ، علی(ع) و فاطمه(س) وحسن(ع) را میبرد غم و اندوه ازدلش رخت برمیبست اما همین که نام حسین (ع) را میبرد بغض گلویش را میگرفت و دلش به طپش میافتاد و اشکهايش جاری میگشت.
.
پس به خداوند عرض کرد : خدایا چه میشود که نام آن چهار بزرگوار مرا از هم وغم نجات میدهد ولی اسم حسین (ع) را که میبرم اشکانم جاری میشود و دلم میشکند ؟
سپس خداوند او را خبرداد از قضیه شهادت حسین (ع) و فرمود ( کهیعص) پس کاف به کربلا و ( هاء ) به هلاکت و کشته شدن عترت طاهره و ( یاء ) به یزید قاتل و کشنده امام حسین ( ع ) و ( عین ) به عطش او و ( صاد ) به صبرش برمصائب دلالت دارد .
چون ذکریا(ع) این مصائب را شنید تا سه روز از مسجد بیرون نیامد و کسی را بحضور نپذیرفت و پشت هم میگریست وعرض کرد خدا یا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا میسازی ؟ و سپس از خدا خواست تا او را فرزندی عطا کند که محبت او دردلش بسیار باشد و او نیز به سرنوشت امام حسین(ع) دچارشود ، خداوند نیز حضرت یحیی(ع) را به اوعطا فرمود و حضرت یحیی(ع)نیز همانند حضرت سیدالشهدا (ع) بدنیا آمد ( یعنی مدت حمل او شش ماه بود) و سراز بدن او نیز جداساختند .
حضرت عیسی مسیح ( ع ) و روضه خوانی او در کربلا
هنگامیکه حضرت عیسی (ع) به همراه حواریون خود از سرزمین کربلا عبور میکردند حزن و اندوه بیشماری آنان را فرا میگیرد که آنان ازخدا درخواست میکنند و سبب پیدایش چنین حالتی در وجودشان را جویا میشوند .
بدستور خداوند حیوانات وحشی ( آهوان) برای آنان واقعه و جریان کربلا و مصائب حضرت سیدالشهدا(ع)را بازگو میکنند و حضرت مسیح (ع) وحواریون برای آن همه مصائب و مظلومیت حسین (ع) گریه میکنند .
گریه پیامبر(ص) هنگام ولادت امام حسین(ع)
حافظ احمد بن حسین بیهقى به نقل از على بن حسین (ع) و آن حضرت از اسما بنت عمیس روایت ميکند که گفت: «من در ولادت حسن (ع)و حسین(ع قابله جدهات فاطمه (س) بودم. وقتى حسین (ع) به دنیا آمد، رسول خدا به سراغ من آمد و فرمود: اى اسما فرزندم را بیاور. حسین را در پارچه سفیدى قنداق کرده به دست آن حضرت دادم. در گوش راست اذان و در گوش چپ ایشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشته و گریستند! عرض کردم پدر و مادرم فدایت، چرا گریه ميکنید؟ فرمود: بر این پسرم! گفتم: او که هم اکنون متولد شده است. فرمود: اى اسما! پسرم را گروه ستمگران خواهند کشت، خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند!
روایت ام سلمه از سوگواری پیامبر(ص) بر امام حسین (ع)
ام سلمه روایت میکند که : «حسن(ع) و حسین (ع) در جلو پیامبر(ص) در خانه من مشغول بازى بودند، جبرئیل(ع) نازل شد و گفت:
اى محمد(ص)! امت تو فرزندت حسین(ع) را شهید خواهند کرد. آنگاه رسول خدا(ص) گریست، سپس حسین (ع)را در آغوش گرفته و به سینه چسبانید و فرمود: این تربت در نزد تو امانت باشد، خاک را بوییدند و فرمودند:اى ام سلمه! هرگاه این تربت رنگ خون به خود گرفت، بدان که فرزندم حسین(ع) به شهادت رسیده است.
روایت عایشه از سوگواری پیامبر(ص)برامام حسین(ع)
عایشه م گوید: «روزى جبرئیل(ع) بر رسول خدا (ص) نازل شد و به آن حضرت وحى نمود. حسین (ع)نزد پیامبر (ص) وارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا ميرفت و بازى ميکرد. جبرییل(ع) گفت: اى پیامبر(ص)! به زودى امت تو فتنه ميکنند و این فرزند کوچک تو را پس از تو خواهند کشت. آنگاه جبرییل(ع) دست برد و خاک سفید رنگى آورد و گفت: فرزندت در این سرزمین کشته ميشود. نام آن طف است! پس از آنکه جبرییل (ع)از نزد رسول خدا (ص) رفت، آن حضرت در حالى که خاک را در دست داشت و گریه ميکرد بر گروهى از یارانش وارد شدند و فرمودند: جبرئیل به من خبر داده است که فرزندم حسین(ع) پس از من در سرزمینى به نام طف کشته ميشود و این خاک را به من نشان داده که محل شهادت و قبر او در این خاک خواهد بود».
آری چگونه رسول خدا (ص) بر قتل سیدجوانان بهشت نگریست که تمام ملائکه آسمان و انبیا(ع) بر مظلومیت فرزندش حسین (ع) خون ریخته اند؟
نويسنده: عماد اصلانی