به گزارش
حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران، سلسله جلسات جریانشناسی مدیریت تکنوکراتی با عنوان "تکنوکراتیسم در ایران" در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار میشود. این سلسله جلسات که به همت واحد سیاسی بسیج دانشجویی تشکیل شده، به بررسی جریان مدیریتی کشور قبل و بعد انقلاب اسلامی و همزمان با تشکیل ساختار و تیم مدیریتی جدید در دولتهاي روي کار آمده در اين مدت میپردازد.
تکنوکرات محوری، مدیریت دولتهای مختلف به عنوان سیستم ناصحیح دولتها و شدت و ضعف آن در هر دوره، موضوع اصلی اين نشستهاست که کار خود را با سخنرانی "مرتضی نبوی" مدیر مسئول روزنامه رسالت و وزیر پست، تلگراف و تلفن دولت میرحسین موسوی آغاز کرد.
مرتضی نبوی در ابتدای سخنرانی خود در این جلسه اظهار داشت: بعد از نوسانات اول انقلاب، از سال 60، نظام جمهوری اسلامی ثبات پیدا کرد و یک جریان جدیدی وارد مدیریتهای نظام شد. از میان اینها هم افراد تحصیل کرده آمریکا نیز بودند. اکثرا عضو انجمن اسلامیهای آمریکا و اروپا بودند و برخی هم تحصیلکردههای داخلی بودند و به تدریج وارد صحنههای مدیریتی شدند.
وی افزود: بنده خودم در دولت اول آقای موسوی، وزیر پست و تلگراف و تلفن بودم. البته دولت اول را آقای باهنر تشکیل داده بود. پس از فرار بنی صدر، آقای رجایی رئیس جمهور بودند و شهید باهنر نخست وزیر شدند. مثلا در همان دولت، وزیر کشور آقای مهدوی کنی بودند و موسوی وزیر خارجه بود. بعد از شهادت شهید باهنر و شهید رجایی، دورهای تا انتخاب رئیس جمهور جدید، آیت الله مهدوی رئیس جمهور شدند. دولت آقای باهنر استمرار پیدا کرد. تا زمانی که مقام معظم رهبری به رئیس جمهوری منتخب شدند. برای نخست وزیری ابتدا آقای ولایتی معرفی شدند؛ اما آقای موسوی نخست وزیر شدند و دکتر ولایتی جای آقای موسوی در وزارت خارجه قرار گرفت.
وی ادامه داد: آهسته آهسته نظام بروکراسی اداری ما شکل گرفت و خود ما از اولین افراد بودیم. در این مجموعه، به تدریج دو جریان شکل گرفت که با هم اختلاف نظر در مسائل اقتصادی داشتند. گروه اول خود مهندس موسوی، بچههای مجاهدین انقلاب، بهزاد نبوی، سلامتی که طرفدار اقتصاد دولتی بودند و گروه دوم مخالفین این نظر مثل ما بودیم.
نبوی گفت: در دولت دوم جریان دوم حذف شد و همان دوستان استمرار پیدا کردند. چهرههای شناخته شده آن جریان، بهزاد نبوی، سلامتی و نوربخش بودند و دوستانشان در مدیریت بانکها، گمرک و دیگر جاها پراکنده شدند. وقتی دولت هشت ساله عوض شد و قانون اساسی تغییر کرد. نخست وزیری حذف شد و آقای هاشمی به رئیس جمهوری برگزیده شد. هاشمی نیز در سخنرانیهای خود در نماز جمعه نشان داد پشتیبان دیدگاههای آقای موسوی است. این سیستم مدیریتی که در 8 سال آقای موسوی وجود داشت، در دولت هاشمی هم ادامه پیدا کرد. اوایل دولت میرحسین، نوربخش کنار گذاشته شد و به مجلس آمد. اما بعد از پذیرش قطعنامه وارد دولت شد.
مدیر مسئول روزنامه رسالت گفت: بعد از پذیرش قطعنامه، جریان موسوم به چپ از مجلس و دولت به دو گروه تقسیم شدند؛ یک قسمت گفتند که تفکر اقتصاد دولتی ما فقط برای زمان جنگ بود و عده دیگر بر عقیده خود مصمم بودند که برای عدالت، باید همان تفکر مسلط شود. پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی، عدهای طرفدار او شدند و وارد دولت شدند. مثل نوربخش، روغنی زنجانی که رئیس سازمان برنامه و بودجه شد و بسیاری از وزرا هم تثبیت شدند. پس آن جریان مدیریتی در نظام تثبیت شد و آهسته به یک شبکه تبدیل شد که در مکانهای مختلف از هم پشتیبانی میکردند. مثلا اگر مدیریت بانکها را نگاه کنید، اگر هم تغییر کنند، از بانکی به بانک دیگر میروند و به صورت شبکه آمدند. آقای هاشمی هم خیلی میدان داد. بعد از مجلس سوم و همان تیمی که در دولت مهندس موسوی بودند و دو دولت هاشمی رفسنجانی آمدند، جریان کارگزاران سازندگی را به وجود آوردند که چهرهها شناخته شده هستند.
وی با اشاره به شبکهای عمل کردن چپیها گفت: سپس مجلس سوم دست چپها افتاد و بعد از فوت حضرت امام هم، مقابل رهبری قرار گرفتند و بعد هم مخالفت با هاشمی رفسنجانی کردند که طیف چپی بودند که هم چنان طرفدار اقتصاد دولتی بودند. حالا چرا تبدیل به شبکه شدند و ماندگار شدند و طیف بوروکرات استمرار پیدا کرد؟ شرایط زمان جنگ بود؛ اما سیستم رانتی جذابی ایجاد میکرد که چسبندگی شان را به دستگاه اجرایی، ادامه بدهند. مثلا همان زمان که وزیر بودیم، با چند نرخی ارز و کالاها مواجه بودیم. مثلا خودرو یک قیمت رسمی داشت و یک قیمت بازار آزاد. اگر کسی میتوانست یک پیکان صد هزار تومانی بخرد، دم کارخانه یک ملیون تومان میفروخت. این امتیازات با اصرار بر اینکه نرخ ارز را 7 تومان و قیمتهای رسمی را ثابت نگه دارند، پدید آمد.
وی تصریح کرد: همان زمان نیز که جنگ بود، کلا وزیر صنایع سنگین که بهزاد نبوی بود، برای هر وزارتخانه یک سهمیه خودرو میداد. مثلا میگفت، آقای وزیر، این 5 خودرو را به مدیران خودت بده. این خودرو با تفاوت صد هزار تومان و یک ملیون تومان،برای بعضی مدیران امتیاز درست کرد. آرام آرام این سیستم مدیریت بروکراسی زیر زبان مدیران مزه کرد و گرایش داشتند که این وضعیت حفظ شود. چون بیرون دولت این خبرها نبود. باید به نوبت میرفتند و پول بریزند و .... اما این یک امتیاز شد. یا زمینهایی را در مناطق مختلف ارزان میدادند.
نبوی ادامه داد: یادم میآید تا زمانی که ما بودیم مقاومت کردیم. اما بلافاصله پس از ما، تلفن هم همین گونه شد. در بازار گران بود. به کارمندان و مدیران، بدون نوبت میدادند و در بازار میفروختند. یا همان زمانها در وزارت علوم، برای فرزندان هیئت علمی، انتقال به تهران را پیش بینی کردند. هر دستگاهی به فراخور حال خودش، امتیازاتی تعریف کرد و به مدیران مزه کرد و تلاش کردند که در سیستم پر امتیاز بمانند. که این امتیازات از قبل رانت نفت بود.
وی با اشاره به اینکه سیستم بروکراسی در دولت موسوی شکل گرفت، گفت: این سیستم در دولت موسوی شکل گرفت، در دولت هاشمی رفسنجانی نیز استمرار پیدا کرد و در دولت آقای خاتمی نیز همینها آمدند. مردم که به نوعی شرایط سخت اقتصادی را زیر سر این مدیران میدیدند، مثلا از مدیریت اقتصادی مرحوم نوربخش ناراحت بودند، دیدند که همین چهرهها با شعارهای متفاوت آقای خاتمی ماندگار شدند. کل جریان چپ هم همینها بودند. در زمان آقای هاشمی یک کارگزاران جدا شد که اختلاف سلیقه پیدا کردند. مجاهدین انقلاب هم از قبل بودند.
وی گفت: در دولت آقای خاتمی با شعارهای متفاوت و چهره منتقد آقای هاشمی وارد شدند، در عین حال که پشتیبان آنها همین کارگزاران، شهرداری و آقای کرباسچی بود. مردم هم دیدند بعد از مدتی که همان آش است و همان کاسه. یعنی همان مدیریت و همان سیاستهای آقای هاشمی استمرار پیدا کرد و همین طیفها در قوه قضائیه راه یافتند و دوستانشان را در آن جا قرار دادند.
مدیر مسئول روزنامه رسالت با اشاره به کم خاصیت بودن قوه قضائیه در زمان جنگ گفت: البته بد نیست بگوییم که در شرایط جنگ، به نوعی قوه قضائیه بیخاصیت شده بود. چون برای اینکه دستگاههای دولتی تضعیف نشوند، نمیتوانست پای مدیران ارشد را به قوه قضائیه بکشاند و اغماض میکرد و علت کم خاصیتی قوه قضائیه ما در آن زمان این بود و الان شرایط درحال تغییر است و دختر هاشمی رفسنجانی به زندان میرود و پسر وی محاکمه میشود در آن زمان جرات نداشتند سمت این جریان بروند. این جریانی که به تعبیری به شبکه تبدیل شده بودند و به بروکراسی و امتیازات از شبکه بانکی و گمرک تا قوه قضائیه راه پیدا کردند و مستقر بودند و در عوض شدنها فقط تغییر جا بود.
وی افزود: این آن چیزی شد که ما دیدیم در جمهوری اسلامی یک اشرافیت جدیدی به تعبیر مقام معظم رهبری شکل گرفت. در زمان آقای موسوی این امتیازات کمی مراعات میشد. اما در دولت آقای هاشمی علنی شد و رسما مدیران گفتند که ما تافته جدا بافته هستیم و مدیران بالاتر باید امتیازات بیشتری داشته باشند. اتاقها و دکورشان متناسب با شأنشان باشد. چیزی که تحت عنوان مانور تجمل مطرح شد و این فاصله و شکاف بین کارگزاران و مردم ملموس شد. و لذا یکی از انتقادات جدی مردم در پایان دولت هاشمی، عدالت اجتماعی بود که بعد رهبری در این مساله نگرانیشان را اعلام کردند.
نبوی ادامه داد: مردم فکر کردند با تغییر چهره آقای خاتمی، این طیف تغییر میکند که دیدند، خیر همانها هستند. یعنی همانها پیوندی بین طیف چپ در مجلس و کارگزاران پدید آوردند که بعد از آن، جبهه مشارکت را تشکیل دادند. در واقع پیوند حزب مجاهدین و مشارکت با کارگزاران ایجاد شد و در مناصب و امتیازات قرار گرفتند. مثلا در جایی مثل وزارت نیرو در پروژههای عظیم و بودجههای سنگین و بعد هم ایجاد شرکتهای نیمه خصوصی و نیمه دولتی. امتیازات را نیز همان جا استفاده کردند. این شبکه به شدت گسترش پیدا کرد و اشرافیت جدیدی این بار در بروکراسی کشور شکل گرفت. نفوذ سیاسی، اقتصادی داشتند. سر بزنگاههای قضایی، آدم دارند و عزم هم کردند که مناصب را حفظ کنند.
وی با اشاره به قضیه مهاجرانی تصریح کرد: مثلا در اواخر دولت هاشمی، مهاجرانی که در لندن نشسته، پیگیر بود که ریاست جمهوری سردار سازندگی استمرار پیدا کند که رهبری مخالفت کردند که نشود. طیف مشارکت هم که سر کار آمد، دنبال این بودند که در شرایط رفراندوم، قدرت ولایت فقیه را کم کنند و به تعبیری آمده بودند که بمانند؛ نه این که 8 سال بمانند و دولت دست به دست شود. البته این شرایط به وجود آمده مردم را ناراضی کرد و مردم دنبال تحول بودند که رسیدیم به زمان سال 84 و پایان دولت اصلاح طلبان. البته این هم عرض کنم که در سال 76 هم مردم دنبال تغییر وضع موجود بودند.
وی با ورود به بحث انتخابات سال 84 گفت: در سال 84 ،آقای احمدینژاد با درک دقیق از این مساله و انگشت گذاشتن بر مساله اشرافیت انگاری آمد و گفت میخواهم دستم را داخل دهان افعی کنم و با اینها برخورد کنم که مورد اقبال مردم قرار گرفت و رای آورد، منتهی خاصیت بروکراسی ما، به علت این که پر از این امتیازات است، هر کسی بیاید آهسته چرب و شیرین قدرت زیر زبانش مزه میکند و میخواهد دولت پایدار باشد. البته احمدی نژاد خیلی شجاعانه طبقه اشرافیگری که امتداد 16 ساله داشت را به هم ریخت و همه را متلاشی کرد. مخالفتهایی هم که با وی میشد، خیلیها به همین علت بود. چرا که دست اینها را از مناصب کوتاه کرده بود.
نبوی ادامه داد: ناگهان دیدیم که در دولت دوم احمدی نژاد باز همان ویژگیها و خصوصیات شکل میگیرد و به نوعی باید بگوییم با این نظام رانتی، افراد را جذب میکند که صندلیها را حفظ کنند که البته دوستان جدید شتاب زده عمل کردند.
وی با بیان مثالی برای فهم بهتر عنوان کرد: وقتی آقای یونسی، رئیس دادگستری تهران بود، جنگ دائمی ما در روزنامه رسالت با شهرداری بود. در شهرداری آن زمان غوغا بود. درب مغازهها را گل میگرفت و ما هم افشاگری گسترده داشتیم. ما هم همیشه دادگاه بودیم. یعنی من روزی نبود که دادگاه نروم. آن زمان هم نماینده بودیم. مدام هم وکیل میگرفتند و شکایت میکردند. ما هم از رو نمیرفتیم و علیه این مسائل کار میکردیم. اولین مصاحبه آقای یونسی به عنوان رئیس دادگستری تهران این بود که بیشترین شکایت از شهرداری است و عزم داریم که برخورد کنیم. ما خوشحال شدیم و دیدیم که آب نمایی جلوی دادگستری تهران زدند و دیگر هیچ خبری از رسیدگی به تخلفات شهرداری تهران نیست و خلاصه قضاتی که حقوقشان تا حدودی بود، شهرداری آنها را به عنوان مشاور حقوقی بیش از حقوق خودشان، حق مشاوره میداد و آهسته مسائل حل میشود.
مدیر مسئول روزنامه رسالت با طرح این سؤال که در مجلس چگونه وارد میشدند؟ ادامه داد: مجلس چهارم و پنجم نماینده بودم و میدیدم که کمیسیونهای صنایع و نفت و بعضی کمیسیونهای دیگر تافته جدا بافتهاند و ربطی به مجلس ندارند. دستگاهها نماینده خودشان را میساختند و وارد مجلس میکردند و یا در مجلس یارگیری میکردند و میگفتند که در کمیسیون صنایع، هوای ما را داشته باش، ما هم هوای شما را داریم. من یک بار در نطق پیش از دستورم در مجلس چهارم گفتم که این چه وضعی است که کمیسیون صنایع و نفت آدم دولت هستند و نه نمایندگان مردم که از حقوق مردم دفاع کند و همان موقع خیلی بر همکاران ما سخت آمد. ولی دیدیم که چگونه در سیستم رانتی شبکه سازی میکنند.
وی با اشاره به شبکه سازی در سیستم رانتی افزود: این شبکه یک دور به هم خورد و الان هم در حال شکل گیری یک اشرافیت جدید است. اینها هم بدشان نمیآمد که قبل از مجلس نهم، 150 نفر نماینده مجلس طرفدار رایحه خوش و اینها باشد که این مساله نشد. تقریبا دولتهایی که آمدند برای تداوم قدرتشان حزب تشکیل دادند. آقای هاشمی، حزب کارگزاران را که تشکیل دهنده جریان بوروکراتیک بودند را بوجود آورد. آقای خاتمی حزب مشارکت را ایجاد کرد. الان هم کارگزاران و مجاهدین و مشارکت هم با هم پیوند خوردند و باز دوباره به هم نزدیک شدند و دنبال این هستند که برگردند و مناصب از دست داده را به دست بیاورند و این سرنوشت مدیریت بوروکرات یا تکنوکراتی بود که مد نظرتان بود.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: اقتصادهای رانتی فساد را بازتولید میکند. دقیقا همان سیستم قبل از انقلاب. آدمهای پس از انقلاب که آدمهای نماز شب خوان بودند. وارد سیستم یک مدیریت بدون زحمت میشوند. از طرفی هم جذابیت قدرت به شیرینی جان است که وقتی یک نفر بخواهد قدرت را از کسی بگیرد، حاضر نیست تحویل بدهد. باید خیلی خودساخته باشد که مثل امام علی (ع) بگوید، از آب دماغ بز بیارزشتر است. یعنی از جان شیرینتر میشود. این فساد در سیستمهای رانتی بازتولید میشود. یعنی در اقتصادهای رانتی افراد سعی میکنند استفاده کنند، در میان مردم عضو گیری کنند تا مثلا موقع انتخابات برایشان خرج کنند. مثلا در سال 76، اینها محاکمه شدند. مثلا این شهرداری تهران و آقای کرباسچی، استاندارد تبلیغات را به هم زد. بیلبوردها و روزنامه رنگی و... در محاکمه گفت که پیمانکاران داوطلبانه آمدند و به ما کمک کردند. چطوری پیمانکار شهرداری داوطلبانه میآید با شهرداری کار میکند. در حالی که مثلا پروژهای یک میلیون تومان است، 500 میلیون تومان بدهی. طرف هم میفهمد که کی باید جبران کند.
وی ادامه داد: علت این سیستم رانتی در کشور ما نفت است. ممکن است جای دیگری این درآمد باد آورده از منبع خدادادی دیگر باشد. اما در کشورهایی که سعی میکنند با مالیاتها مدیریت میشود، سعی میشود که قدرت کارآمدتر باشد. رضایت عموم مردم را به دست بیاورد. ولی این جا کارآمدی مطرح نیست. مثلا در چنین سیستمی به دانشگاهها کاری ندارند. اما کدام پایان نامه و رساله به مشکلات کشور ربط دارد. البته اخیر خیلی بهتر شده است. اما مدیران فکر میکردند که تکنولوژی را با پول نفت میتوانند بدیت بیاورند و این رانت سو مدیریت را هم پوشش میدهد و از دل این سیستم، دولت پاسخگو در نمیآید.
نبوی همچنین در جواب این سوال که چه میشود پس از شکل گیری چنین طبقات دولتی، مردم دور دوم باز هم به آنها رای میدهند؟ تصریح کرد: آقای هاشمی 5 میلیون رای شان در دور دوم افت کرد. یعنی احمد توکلی در دور دوم، با انتقادهایش، 5 میلیون را از آن خود کرد. در دولت آقای خاتمی جور دیگری بود و گفتند که ما وعده اصلاحات سیاسی دادیم و نه اقتصادی. بعد هم آقای خاتمی یک آدم تبلیغاتی حرفهای بود که محبوبیتش را علیرغم نارضایتی حفظ کرد. این رای خاتمی هم افت کرد و رای اولیها به دادش رسیدند. البته نه به اندازه آقای هاشمی.
وی در پاسخ به سؤال دیگری گفت: سوابق مدیریتی را باید نگاه کرد. در انتخابات مجلس چون لیست وجود دارد، یک حساب کتابی هست و از فیلتری رد میشوند. اما در انتخابات ریاست جمهوری از اینکه یک چهره سرشناسی باشند و تایید شوند، بستگی به این دارد که با مردم ارتباط برقرار کند و نظر مردم را جلب کند. آن جا دیگه مردم نمی گویند که مورد تایید کیست و ... پس سوابق کمک میکند. البته در این موضوع مشکل کلی تر این است که تشکیلاتی نداریم که کسب مهارت کنند و تجربه پس بدهند و از فیلترهایی رد شوند که بعد از تصاحب قدرت دچار تحولات عجیب نشویم. البته حزب به فرم امروزی اش را نمیگویم که کلوب قدرت هستند.
وی در پاسخ به این سوال که الان میشود جریانی رو اسم برد که چنین تفکری داشته باشند؟ گفت: رئوس کارگزاران و مشارکت حذف شدند. اما سمپادهایشان در بدنه اداری هستند. مثلا فرض کنید در سال 88 شاید سیستم اداری شما به آقای موسوی رای دادند.
نبوی همچنین در جواب این سوال که آیا این مافیای اقتصادی موجود الان در بدنه دولتی با جریان کارگزاران ارتباط دارد؟ گفت: بی ارتباط نیست. شما در این سیستم بخواهید امتیازی بگیرید، سیستمش در دولت و دستگاههای دولتی است. مثلا فرض کنید که قیمت ارز یک دفعه بالا میرود. این ناشی از اطلاعاتی است که از بدنه دولتی بیرون میآید. غیر از رانت نفتی، رانت اطلاعاتی هم خیلی موثر است و اطلاعات به طور برابر عرضه نمیشود.
نبوی با توضیح نقش جریان تکنوکرات در انتخابات آینده و اینکه آیا برنامه دارند یا خیر؟ گفت: مگر میشود برنامه نداشته باشند؟ این همه لشکر کشی برای چیست. الان مثلا رفتار اصلاح طلبان که نسبت به آقای هاشمی تنفر داشتند و او را عالیجناب سرخ پوش مینامیدند، الان او را مطرح میکنند. چنان چه مجلس پنجم چون از ناطق نوری خوشش نمیآمد، رفتند پشت سر آقای خاتمی. در حالی که زخم خورده جریان چپ بود. یعنی این ائتلافها و هماهنگیها، منافع مشترک ایجاب میکند که ائتلاف اتفاق بیفتد. بوی این میآید که جریان مشارکت، مجاهدین و کارگزاران به وحدت برسند. پشت چه چهره ای؟مثل هاشمی یا خاتمی. امکان دارد پشت یک چهره اصولگرا ظاهر شوند. چون بعد از فتنه چهره مخدوشی پیدا کردند.
وی در پایان خاطر نشان کرد: برخی معتقدند جریان دولت و مشایی با جریان اصلاح طلب و کارگزاران ائتلاف کرده است. یا مثلا جریان شهرداری و آقای قالیباف که علیرغم چهره سرداری و بسیجی، مدیریتش نشان داده که همان سیستم تکنوکراتی را دارد و منافع آنها را تامین میکند. این مقداری که مشهود است میگویند که شهرداری از هرگونه آدمهای بوروکرات، متخصص از طیفهای مختلف استفاده میکند.
انتهای پیام/