به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، به نقل از تبيان ؛یکی از داستان های جالب قرآنی، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه ذوالقرنین با آنهاست.
در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه96 انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته می شود. "حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَكادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو كوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت كه هیچ سخنى را نمىفهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىكنند آیا ممكن است ما هزینهاى براى تو قرار دهیم كه میان ما و آنها سدى ایجاد كنى.)(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی می رسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانه های تمدن است ضعیف و عقب مانده بودند و بین دو کوه زندگی می کردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوه ها به آنها حمله می کردند و آنها را غارت می کردند.
مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد كردند كه مالى را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدى ببندد كه مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: " آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مىكنید) مرا با نیرویى یارى كنید، تا میان شما و آنها سد محكمى ایجاد كنم."(95 کهف)
سپس از آنها خواست یاریش کنند."قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید (و آنها را به روى هم چیند) تا كاملا میان دو كوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، گفت (اكنون) مس ذوب شده براى من بیاورید تا به روى آن بریزم.(سرانجام آن چنان سد نیرومندى ساخت) كه آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمىتوانستند نقبى در آن ایجاد كنند."(96 و 97 کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: "این از رحمت پروردگار من است اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مىكوبد و وعده پروردگارم حق است."
به گفته علامه طباطبائى در" المیزان" از مجموع گفتههاى تورات استفاده مىشود كه ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروههاى بزرگى بودند كه در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند
این سد خود رحمتى از پروردگار بود، یعنى نعمت و سپرى بود كه خداوند با آن اقوامى از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم می کوبد و منظور از وعده، وعدهاى است كه پروردگار در خصوص آن سد داده بوده كه به زودى یعنى در نزدیكىهاى قیامت آن را خرد مىكند، در این صورت وعده مزبور پیشگویى خدا بوده كه ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعدهاى است كه خداى تعالى در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانه های قیامت است.
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ،اما در روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلكه بنده صالحى بود."
و درباره اینکه این دو قوم یاجوج و ماجوج که بودند نیز نظرات زیادی وجود دارد.
در برخی روایات آمده كه از نژاد ترك از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مىكردند. ذو القرنین سدى را كه ساخت براى همین بود كه راه رخنه آنان را ببندد.
در بعضى روایات دیگر آمده كه این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بودهاند كه از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمىگذشتند مگر آنكه آن را پاره پاره كرده مىخوردند. و نیز از هیچ كشت و زرع و یا درختى نمىگذشتند مگر آنكه همه را مىچریدند، و از هیچ نهرى برنمىخورند مگر آنكه آب آن را مىخوردند و آن را خشك مىكردند.
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ،اما در روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلكه بنده صالحى بود"
و نیز روایت شده كه سه طائفه بودهاند، یك طائفه مانند ارز بودهاند كه درختى است بلند. طائفه دیگر طول و عرضشان یكسان بوده و از هر طرف چهار زرع بودهاند، و طائفه سوم كه از آن دو طائفه شدیدتر و قوىتر بودند هر یك دو لاله گوش داشتهاند كه یكى از آنها را تشك و دیگرى را لحاف خود مىكرده، یكى لباس تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آنها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و رویش كرك بوده است. بدنى سفت و سخت داشتهاند. كرك و پشم بدنشان بدنهایشان را مىپوشانده.
و روایت شده كه قامت هر یك از آنها یك وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده است.
و همچنین در روایات آمده كه یاجوج یك قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بودهاند، و هر یك از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بودهاند، و به همین جهت جز خدا كسى از عدد آنها خبر نداشته.
در تورات در كتاب "حزقیل" فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در كتاب رۆیاى "یوحنا" فصل بیستم از آنها به عنوان "گوگ" و "ماگوگ" یاد شده است كه معرب آن یاجوج و ماجوج مىباشد.
به گفته علامه طباطبائى در "المیزان" از مجموع گفتههاى تورات استفاده مىشود كه ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروههاى بزرگى بودند كه در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند.