دوره گردي در خانه دانشمندي توبره خود را به امانت گذاشت. چند روز بعد براي پس گرفتن امانت به دانشمند مراجعه کرد، چون وارد شد دانشمند را ديد که بر کرسي تدريس نشسته و جمعي شاگرد در پيش او نشسته اند. گفت: اي استاد آمده ام امانتي را بگيرم. استاد گفت: ساعتي بنشين تا از درس فارغ شوم. آن دانشمند را عادت آن بود که هنگام تدريس سر مي جنباند. دوره گرد تصور مي کرد که تدريس همان سر جنباندن است. گفت: اي استاد من عجله دارم اگر مي شود برو امانتي را بياور تا آن زمان من به جاي تو سر مي جنبانم.
«بهارستان جامي»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید