به گزارش خبرنگار
ويژهنامه محّرم باشگاه خبرنگاران، در روز عاشورا شهادتها اغلب بعد از ظهر صورت گرفت، یعنی تا ظهر عاشورا غالب صحابه و تمام بنیهاشم و حضرت اباعبدالله(ع) که بعد از همه شهید شدند، زنده بودند.
فقط حدود تعدادی از یاران اباعبدالله در یک جریان تیراندازی که به وسیله دشمن انجام شد، قبل از ظهر شهید شدند وگرنه ساير افراد تا ظهر عاشورا درقید حیات بودند.
مردی از اصحاب اباعبدالله الحسين(ع) به حضور ايشان آمد و عرض کرد؛ یا اباعبدالله وقت نماز است و ما دلمان میخواهد برای آخرین بار نماز جماعتی با شما بخوانیم.
حضرت نگاهی به آسمان کردند و تصدیق کردند که وقت نماز است، نقل است که فرمودند:
" ذکرت الصلوة... جعلک الله من المصلین..."
امام حسين(ع) ظهر عاشورا در میدان جنگ نماز خواندند، نمازی که در اصطلاح فقه اسلامی «
نماز خوف» نامیده میشود، نماز خوف مثل نماز مسافر دو رکعت است نه چهار رکعت. یعنی انسان اگر در وطن هم باشد باز باید دو رکعت بخواند برای این که مجال نیست و آنجا باید مخفف خواند. چون اگر همه به نماز بایستند وضع دفاعیشان بهم میخورد، سربازان موظف هستند در حال نماز، نیمی در مقابل دشمن بایستند و نیمی به امام جماعت اقتدا کنند. امام جماعت یک رکعت را که خواند صبر میکند تا آنها رکعت دیگرشان را بخوانند. بعد آنها میروند پست را از رفقای خودشان میگیرند در حالی که امام همین طور منتظر نشسته یا ایستاده است. سربازان دیگر میآیند و نماز خودشان را با رکعت دوم امام میخوانند.
امام حسين(ع) در آن هنگامه جنگ در کربلا چنین نماز خوفی خواندند، نمازي که اوج بندگي خدا و اخلاص را به نمايش گذاشت، اما وضعيت خاصي داشتند زیرا چندان از دشمن دور نبودند.
اما آن عدهای که میخواستند دفاع کنند نزدیک اباعبدالله ایستاده بودند و دشمن بیحیای بیشرم حتی در این لحظه هم آنها را راحت نگذاشت و در حالی که اباعبدالله مشغول نماز بود. دشمن شروع به تیراندازی کرد، دو نوع تیر اندازی: هم تیر زبان که یکی فریاد؛ حسین! نماز نخوان نماز تو فایدهای ندارد، تو بر پیشوای زمان خودت یزید یاغی هستی، نماز تو قبول نیست! و هم تیرهایی که از کمانهای معمولی شان پرتاب میکردند.
در اين شرايط یکی دو نفر از اصحاب اباعبدالله(ع) که خودشان را برای ایشان سپر قرار داده بودند، روی خاک افتادهاند، یکی از آنها سعید ابن عبد الله حنفی به حالی افتادند که وقتی نماز اباعبدالله تمام شد، دیگر نزدیک جان دادنش بود. آقا خودشان را به بالین او را رساندند. وقتی به بالین او رسیدند، او جمله عجیبی گفت:
«یا اباعبدالله! اَوفیتُ؟» آیا من حق وفا را به جا آوردم؟ مثل این که هنوز هم فکر می کرد که حق حسین آن قدر بزرگ و بالاست که این مقدار فداکاری هم شاید کافی نباشد. این بود نماز حضرت ابا عبدالله(ع) در صحرای کربلا.
نماز معراجاما نکته ويژه در نماز ظهر عاشوراي حضرت اباعبدالله الحسين(ع) اين بود که ايشان در این نماز تکبیر گفتند، ذکر گفتند، سبحان الله گفتند، بحول الله و قوته اقوم و اقعد گفتند، رکوع و سجود کردند و اين در حالي بود که درست
دو سه ساعت بعد از این نماز برای ایشان نماز دیگری پیش آمد، رکوع دیگری پیش آمد، سجود دیگری پیش آمد، به شکل دیگر ذکر گفتند، اما رکوع ابا عبدالله آن وقتی بود که تیری به سینه مقدسشان وارد شد و حضرت مجبور شدند تیر را از پشت سر بیرون بیاورند.
سجود ایشان... سجده بر پیشانی... وقتی که از اسب بر زمین افتادند... طرف راست صورتشان را روی خاکهای گرم کربلا گذاشتند... ذکر ایشان ذکری دیگر بود... بسم الله... و بالله... و علی ملة رسول الله... و با اين نماز حضرت به عرش خدا عروج کردند.
انتهاي پيام/پ3