دوست دارم با عاشورا نجوا کنم، به هر سو که مینگرم خیمهگاه حسین(ع) برپا است، قدم در این خیمهها که میگذارم، معرفت فریاد میکند فقط کافی است چشمان دل را باز کنم و این دریای عرفانی را با جان و دل پذیرا باشم، آنگاه خواهم فهمید صحرای بلا کجا بوده و از چه رو به این نام ملقب گشته است.
صدای فرات میآید، این صدا سوز دارد و خروشش دل را از جا میکند با صدای شش ماهه حسین(ع) در هم میپیچد و روضهای میشود که بر اندامت رعشه میافکند.
آرام باش! دقیقتر شو، ببین منظومهای غریب و در میان آن سیارهای غریب تر میبینی در اطرافش شیطان هلهله می کند و نمایندگانش را با نگاههایی دروغین برای برپایی هنگامهای راهی میدان کرده است.
چه پلید آدمیانی هستند یزید، شمر، ابن زیاد، خولی و حرمله که سپید برگ تاریخ را آلوده کردند و داغ ننگی شدند بر جبین انسانیت.
چه واژه شگفتی است حسین، که عالم هنوز مبهوت آن مانده است و از پرتو این نام خونآلود شور و حماسه میبارد.
اندوهگینترین پیام که همواره خود را در میان واژهها جای میدهد "هیهات من الذله” شکوه در این واژه موج میزند اما از دل آهی بر میآید که زخمهای کهنه را میسوزاند و عمیقترشان میکند.
اندکی شنواتر شویم به یاد میآوریم صدای لب تشنهای را که بر نی قرآن میخواند و ضجههای کودکانی را که تازیانه خورده نام حسین را با هزاران حسرت فریاد میکردند و با زبان بی زبانی او را میطلبیدند.
کربلا فراخوان عاشقی بود که توسط حسین(ع) داده شد و همه آنهایی که درس ایثار و فداکاری را از اباعبدالله تعلیم دیده بودند، آمدند و با نیت ماندن تا آخرین شهید یک به یک پرواز را تجربه کردند.
کربلا خاک نبود، خاطره بود شکوه جلالی بود که بدون تردید میشود به معنایش پی برد و از او آموخت میهمان نوازی را.
آنهایی که بر چوبههای نیزه خود خورشید را حمل کردند به راستی در تاریکی وجودشان به دنبال کدام کوره راه بودند که رفتند و نرسیدند آنان کودکانی را که خود معلمانی بزرگ برای تاریخ شدند همچون گلی تازه شکفته پرپر کردند در حالی که عطر این گلها در مشامشان بود.
ای واژههای سیاهپوش روضهای شوید برای کربلاییان که کربلا خاکی است آمیخته با خون خدا و خون به خاک اعتبار میبخشد.
در اینجا کار به (یا لیتنی کنت معکم) ختم نمیشود صحرای بلا به وسعت دنیا است، اگر مرد میدانی زیارت عاشورا را به زبان نخوان با دل به زیارت عاشورا برو و ببین معنای کل یوم عاشورا چیست که اینگونه پشت شیطان را میلرزاند.
حلقه دلدادگی حسین(ع) احیاگر است و نجاتبخش و همگان در محضر عاشوراییم و سینههای ما تکیهای زنگار گرفته و قدیمی است که با اشعار محتشم سیاهپوش است و دلهای خود را وقف حسین(ع) کردهایم.
حسین(ع) تاریخ خون است، حسین(ع) اشک است و آه و زنجیر…
شبهای محرم روشنتر از هر خورشیدی است که بر دیدگان ما میتابد و راه هدایت را نشان میدهد.
حسین(ع) تو حافظه فراموش نشدنی تاریخ هستی، آسمان پر فروغی هستی که تا همیشه دامن دامن ستاره تقدیم زمین خواهی کرد، تو اشک بی پایانی هستی که تا همیشه خواهد ریخت.
ای صاحب عاشورای بزرگ به حق دستهای ملتمس فرات که در حسرت وجود ساقی خشکید یاریمان کن، در این کارزار عشق و عقل که اگر تو مدد نکنی وای بر غروب عاشورا!
التماس دعا