سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تمام مراحل گرفتن مجوز توليد و انتشار آلبوم موسيقي را در اين گزارش مي‌توانيد بخوانيد

وقتي با يک لپ تاپ مي‌توان خواننده شد!

بازار رسمي و غيررسمي آلبوم‌هاي موسيقي اين روزها آشفته‌تر از هميشه است و پيشرفت‌هاي فناورانه عصر جديد و دسترسي آسان به امكانات ضبط صدا، تحولات شگفت‌انگيزي را در اين عرصه ايجاد كرده است.

 به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران ،بازار رسمي و غيررسمي آلبوم‌هاي موسيقي اين روزها آشفته‌تر از هميشه است و پيشرفت‌هاي فناورانه عصر جديد و دسترسي آسان به امكانات ضبط صدا، تحولات شگفت‌انگيزي را در اين عرصه ايجاد كرده است.

اين جملات اشاره به آلبوم‌هايي است كه بي‌قاعده و بي‌رويه منتشر مي‌شوند و خوانندگان ناشناسي كه گويي همچون قارچ هر روز بيش از ديروز در عرصه موسيقي كشور سبز مي‌شوند، افرادي كه با كمترين سواد موسيقيايي، بعضاً به دليل تمكن مالي و صرفاً با سوداي شهرت، آلبوم‌هاي شخصي خود را توليد مي‌كنند. اين‌گونه آلبوم‌ها آيا مانايي آثار هنري فاخر موسيقي را دارد؟

اصولاً چرا چنين وضعي به وجود آمده و به وجود آمدن آن چه پيامدهايي را در حوزه موسيقي دارد؟سطح سليقه مردم در چنين فضايي به كدام سو مي‌رود و چه اتفاقي براي هنر موسيقي به معناي كلان آن در طولاني مدت مي‌افتد؟ خواننده شدن با اين شرايط جديد چه مراحلي دارد و دريافت مجوز آلبوم‌هاي موسيقي نيازمند چه مقدماتي است؟ و...، براي فهميدن پاسخ اين سوالات و سوالات ديگري كه احتمالاً در اين خصوص به ذهنتان مي‌رسد، پرونده ويژه جام‌جم را در اینجا بخوانید.


«دلتان خوش است! بايد اينقدر اين پله‌ها را بالا و پايين برويد و آخرش هم به نتيجه نرسيد... فکر کرده‌ايد مجوز گرفتن به همين سادگي است؟ من که خسته شدم از بس رفتم و آمدم و مثل توپ فوتبال از طبقه‌اي به طبقه ديگر و از اتاقي به اتاق ديگر پاس داده شدم.» اينها را جواني مي‌گويد که چندماهي است براي گرفتن مجوز آلبوم موسيقي در دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي رفت‌وآمد دارد. وقتي به او مي‌گويم که ما يک گروه موسيقي هستيم و قصد داريم آلبومي را منتشر کنيم، اين حرف‌ها را مي‌زند و سعي مي‌کند به من بفهماند چه راه سختي در پيش دارم.

البته تنها او چنين نظري ندارد. بسياري از کساني که اينجا رفت‌وآمد دارند، از سختگيري‌هاي دفتر موسيقي گلايه دارند و مي‌گويند که نمي‌گذارند کارمان را انجام دهيم!

مدير اجرايي يکي از شرکت‌هاي پخش آلبوم‌هاي موسيقي هم با خواننده جوان و تازه‌کار هم‌عقيده است. او که روي يک صندلي آرام نشسته است، چند برگه نامه اداري از لاي پوشه‌اي که در دست دارد، بيرون مي‌آورد و مي‌گويد: خودتان اينها را بخوانيد و قضاوت کنيد. آن وقت نظرتان عوض مي‌شود و قيد گرفتن مجوز را مي‌زنيد.

خواننده جوان از من سوال مي‌کند که در چه مرحله‌اي هستم. مي‌گويم تازه آمده‌ام ببينم مراحل کار چيست؟ هنوز هيچ کاري نکرده‌ام که همه باهم مي‌گويند واااااي!

يک نفر هم با خنده مي‌گويد: پس هنوز هفت‌خوان رستم مانده! اين سوال برايم پيش مي‌آيد که مگر گرفتن يک مجوز براي آلبوم موسيقي چه مراحلي دارد که همه اينقدر از آن مي‌نالند؟ راه مي‌افتم و طبقات را به قول آنها بالا و پايين مي‌روم تا ببينم اين حرف‌ها واقعيت دارد يا نه؟

خوان اول؛ دفتر شعر و ترانه

در مرحله اول، شعرها بايد به شوراي شعر و ترانه وزارت ارشاد برود و تائيد شود. کارشناسان حاضر در اين دفتر، شعرها را از نظر فني بررسي مي‌کنند تا اشعار سخيف و سطح پايين را رد کنند و به قول نيما غربال به دست از عقب کاروان بيايند و سره و ناسره را جدا کنند.

البته بسياري از جواناني که مي‌خواهند مجوز آلبوم بگيرند، مي‌گويند اين شورا شعرهايشان را به شکل بي‌رحمانه‌اي سلاخي مي‌کند! تيم جديد اين گروه از گرد راه رسيده‌اند و سختگيري‌هايشان نسبت به دوره‌هاي قبل بيشتر هم شده است.

اين حرف‌ها را با سعيد بيابانکي، يکي از اعضاي دفتر شعر و ترانه ارشاد مطرح مي‌کنم. مي‌خندد و مي‌گويد: اغلب ما بيش از 20 سال است که شاعريم، من فکر مي‌کنم اين خواننده‌هاي جوان هستند که تازه از گرد راه رسيده‌اند! او توضيح مي‌دهد ميان اعضاي اين دفتر، شاعراني از هر طيف و قشر حضور دارند و حتي شاعران آشنا با شعرها و گويش‌هاي محلي کشورمان نيز در اين ترکيب جاي دارند.

او مي‌گويد: اغلب ايرادهايي که ما به اشعار مي‌گيريم، فني است. باور کنيد اشعاري به دستمان مي‌رسد که تصور مي‌کنيم طرف يک خودکار گرفته دستش و هرچه دوست داشته نوشته و بعد هم تصور کرده شاعر است!

اين شاعر ادامه مي‌دهد: اين جوانان اغلب نه شعر خوانده‌اند و نه کتاب! آنچه تحت عنوان شعر به ما تحويل مي‌دهند پر است از ايرادهاي دستوري و در بيشتر موارد حتي قافيه شعرها ايراد دارد و نمي‌تواند با موسيقي اجرا شود. اگر قرار باشد ما اين شعرها را تائيد کنيم بايد خودمان را زير سوال ببريم.

به گفته بيابانکي، شعرها اغلب يا حالت شخصي دارد يا فضاي عاشقانگي‌شان آنقدر سخيف است که بايد از ورود آنها به عرصه موسيقي و به تبع آن ذهن و زندگي مردم جلوگيري شود. ضمن اين‌که تاکيد مي‌کند: در اين دفتر خرد جمعي حکم مي‌کند نه راي يک نفر. بنابراين مطمئن هستم که با حساسيت کامل در اين عرصه عمل مي‌کنيم و اين‌گونه انتقادات غيراصولي را نمي‌پذيرم.

او که خود دل پردردي از خواندن شعرهاي ارسالي به اين دفتر دارد، مي‌افزايد: نمي‌دانيد ما با چه معضلاتي روبه‌رو هستيم. عده‌اي که اصلا شاعر نيستند و از قضا تصور مي‌کنند خيلي هم شاعرند، پاشنه در را درمي‌آورند که واي چرا به ما مجوز نمي‌دهيد. کار به اينجا هم ختم نمي‌شود. مي‌روند نامه از نماينده مجلس و وزير مي‌آورند که مجوز بگيرند!

اين عضو دفتر شعر و ترانه در واکنش به اين‌که مي‌گويند در اين دفتر به شعر نو مجوز داده نمي‌شود، مي‌گويد: اصلا اين‌طور نيست. مگر اشعار اخوان ثالث و سياوش کسرايي را براي مجوز نمي‌فرستند و مجوز هم مي‌گيرند؟! ما چنين نگاهي نداريم و حتي از کساني که شعر نو خوب و قوي مي‌فرستند، قدرداني هم مي‌کنيم.

بيابانکي مي‌گويد: برخي شعرها در همان مرحله اول مجوز مي‌گيرند، شعرهاي ديگر هم اغلب براي اصلاح برگردانده شده و بخشي هم رد مي‌شود. وقتي اشعار را براي اصلاح مي‌فرستيم، يعني سعي داريم که رد نشود.

او ادامه مي‌دهد: حالا که حرف به اينجا رسيد، بگذاريد بگويم! ما دو روز در هفته مي‌نشينيم و شعرها را مي‌خوانيم. باورتان مي‌شود که از ميان 200 شعر تنها 10 تا 20 شعر خوب داريم؟ اين يعني فاجعه! ما هم دلمان مي‌خواهد شعرهاي خوبي بخوانيم و به آنها مجوز بدهيم، اما با مواردي روبه‌رو مي‌شويم که ناراحت‌کننده است.

او مي‌گويد: باورتان مي‌شود اغلب اين جوانان هنوز مراحل گرفتن مجوز را هم نمي‌دانند! چند وقت پيش شعر بسيار ضعيفي به ما داده شد و آن را رد کرديم. خواننده‌اش آمد به گريه و زاري که من اين کار را کامل ساخته‌ام و برايش هزينه کرده‌ام، مجوز بدهيد!

بيابانکي در پايان سخنانش مي‌گويد: باور کنيد مسئولان مافوق مدام تذکر مي‌دهند که مراجعان گلايه دارند، اما وقتي سطح شعرها تا اين حد پايين است، ما چه کنيم؟ اجازه بدهيم آثار ضعيف وارد سطح جامعه شود؟ چه کسي با اين کار موافق است؟ فکر مي‌کنم توضيحات سعيد بيابانکي تا حد زيادي تکليف ما را با خوان اول روشن کرده و کمي مي‌توان تصور کرد که در اين دفتر چه مي‌گذرد و حق با کيست.

خوان دوم؛ دفتر موسيقي

مراحل توليد يک قطعه موسيقي هم مانند کار در يک شرکت توليدي است، نه اين‌که بخواهيم با اين جمله درک هنري از موسيقي را کنار بگذاريم. منظور اين است که موسيقي هم مانند هر چيز ديگري براي توليد خود مراحلي دارد. در اين مرحله خواننده‌ها براي شعرهايي که از نظر کارشناسان دفتر شعر و ترانه تائيد شده‌ است، آهنگسازي کنند و آن را براي تائيد موسيقي به اين دفتر بياورند.

برديا کيارس، يکي از کارشناسان اين دفتر درباره کيفيت آثاري که اين روزها از سوي موزيسين‌هاي جوان توليد مي‌شود، مي‌گويد: يک بازيگر براي بازي در فيلم 20 ميليون تومان دستمزد مي‌گيرد، اما انتشار يک آلبوم تنها به سه تا چهار ميليون تومان پول نياز دارد.

او ادامه مي‌دهد: کارنابلدهاي عرصه موسيقي زياد شده‌اند. دسترسي به امکانات خيلي راحت شده و خيلي از مخاطبان هم گوش شنيداري حرفه‌اي ندارند، در نتيجه هر کسي از گرد راه برسد و اراده کند، مي‌تواند با صرف کمترين هزينه، سوداي خواننده شدن را در سر بپروراند.

کيارس در دسترس بودن امکانات نرم‌افزاري را يکي از دلايل ضعيف بودن آثاري که براي کارشناسي مي‌شنود، مي‌داند و تاکيد مي‌کند: هم‌اکنون امکاناتي وجود دارد که جوانان مي‌توانند با يک کامپيوتر معمولي در خانه‌شان خواننده شوند! البته در موسيقي سنتي به مراتب کمتر اين امکان وجود دارد تا موسيقي پاپ.

اين کارشناس مي‌افزايد: وقتي هنوز مردم ما در يک موسيقي، اول شعر را مي‌شنوند و بعد موسيقي را ، يعني هنوز ارتباط درستي با موسيقي نگرفته‌اند.

كيارس، موسيقي‌هاي توليد شده در جامعه امروز ايران را مصرفي مي‌داند و معتقد است تنها تعداد محدودي از اين آثار ماندگار مي‌شود.

يکي ديگر از کارشناسان اين دفتر هم که تاکيد مي‌کند نامش را در گزارش نياورم، حرف‌هاي جالبي از دوره فعاليتش دارد. او از زني مي‌گويد که آمده و گفته اگر آلبوم همسرش مجوز نگيرد، طلاق خواهد گرفت يا از جواني مي‌گويد که فرياد مي‌زده اگر آلبومم مجوز نگيرد، خودکشي مي‌کنم! و هزاران خاطره ديگر که مي‌گويد روزي سر فرصت از آنها حرف خواهد زد...

خوان سوم؛ استعلام از مراجع ذي‌صلاح

بعد از تائيد کيفيت يک اثر، نام اعضاي گروه براي انجام برخي استعلام‌ها به مراجع قانوني اعلام مي‌شود تا بررسي‌هاي لازم را انجام دهند و به اصطلاح ما سوءپيشينه خاصي نداشته باشند. درست انگار که شما مي‌خواهيد در يک اداره استخدام شويد (آن هم به صورت قراردادي، ساعتي و... تازه نه دائمي) بعد بايد برويد براي انگشت‌نگاري و گرفتن برگه عدم سوءپيشينه. اين مرحله تقريبا چيزي در همين مايه‌هاست با اين تفاوت که شما لازم نيست جايي برويد. آنها خودشان استعلام شما را دريافت مي‌کنند و نتيجه مثبت يا منفي‌اش را به شما مي‌گويند.

خوان چهارم؛ ثبت مشخصات اثر در کتابخانه ملي

در اين مرحله که شعر و آهنگسازي به تصويب کارشناسان رسيده‌، مشخصات اثر در کتابخانه ملي ثبت مي‌شود و مي‌توان گفت آماده انتشار است. اين مرحله چندان طولاني نيست و زمان زيادي از مراجعان نمي‌گيرد و آنها بزودي به مرحله بعد وارد مي‌شوند، چون در اين بخش فعاليتي انجام نمي‌شود که نياز به کارشناسي داشته و زمانبر باشد.

اين مرحله براي تمام کتاب‌ها هم انجام مي‌شود و به آن مي‌گويند فيپا يا شناسنامه کتاب!

خوان پنجم؛ طرح جلد آلبوم موسيقي

در اين مرحله هم ما گلايه‌هاي بسياري را از متقاضيان شنيديم كه مي‌گفتند بهانه‌هاي بني‌اسرائيلي به جلد آلبوم‌ها مي‌گيرند.

البته نتوانستم با مسئول اين بخش گفت‌وگويي داشته باشم، اما از آنجا که در دفترهاي ترانه و موسيقي حرف‌هاي دو طرف را شنيدم، مطمئنم کارشناسان اين بخش نيز از طرح جلد آلبوم‌هايي که مي‌بينند احتمالا راضي نيستند، چون تب خواننده شدن تا آنجا رسيده که بعضي از جوانان در راه اين عشق کور، حرف و نگاهشان چندان منطقي نيست.

خوان ششم؛ مجوز نهايي

در اين مرحله هم مجوز نهايي براي انتشار آلبوم صادر مي‌شود و محمد ميرزماني زير برگه را امضا مي‌کند تا يک آلبوم بتواند منتشر شود.

براي کساني که مي‌خواهند بدانند سيدمحمد ميرزماني کيست و از کجا آمده است هم بايد عرض کنم که او متولد سال 1335 تهران است. او از دوران نوجواني‌ با تمرکز در رشته موسيقي و شرکت در کلاس‌هاي موسيقي کودکان و نوجوانان راديو و تلويزيون ملي ايران (سابق) به طور حرفه‌اي با موسيقي آشنا شد و با تشکيل گروه هم‌آوازان راديو و تلويزيون ملي ايران به اين گروه پيوست و آموزش‌هايش را ادامه داد.

سال 1359 فعاليت آهنگسازي را با ساختن آهنگ «تلاش» با صداي رشيد وطن‌دوست آغاز کرد.

ميرزماني از سال 1372ـ 1369 رهبري ارکستر بزرگ صداوسيما را عهده‌دار بوده و تدريس در دانشگاه صداوسيما و ديگر مراکز فرهنگي و هنري از ديگر فعاليت‌هاي اوست.

او همچنين در زمينه ساخت موسيقي فيلم و سريال‌هاي تلويزيوني، فعاليت‌هاي گسترده‌اي دارد که از جمله معروف‌ترين آنها مي‌توان به موسيقي فيلم شوکران و سريال کوچک جنگلي (به کارگرداني بهروز افخمي) اشاره کرد. او در کارنامه مديريتي خود مسئوليت مرکز موسيقي صداوسيما را در يك دوره‌ داشته است.

خواني که به هفت نرسيد

اين مراحل آنقدر هم که مي‌گويند، سخت نيست. البته درست است که گاهي خوانندگان حرفه‌اي هم از برخي نگاه‌ها در دفتر موسيقي وزارت ارشاد گلايه دارند، اما اعتراض آنها به آثار خوانندگان جوان به مراتب بيشتر از عملکرد وزارت ارشاد است.

مثلا خشايار اعتمادي مي‌گويد: در حق وزارت ارشاد ظلم شده است! و اين ظلم را گردن ما رسانه‌ها مي‌اندازد که مجوز نگرفتن برخي آلبوم‌ها را که از کيفيتشان مطلع نيستيم، خبري مي‌کنيم و جنجال به‌پا مي‌كنيم. در هر صورت يک گروه موسيقي خوب و مسلط که موسيقي را بشناسد و براي کارش تعريف داشته باشد، نيازي به نگراني براي گرفتن مجوز ندارد.

البته شنيده‌ها حکايت از آن دارد که روند صدور مجوزها در دوره فعاليت ميرزماني در دفتر موسيقي، سرعت بيشتري پيدا کرده و راحت‌تر از قبل انجام مي‌شود.


 برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.