در ابتدای جلسه دادگاه که در شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد نماینده دادستان به کیفرخواست را خواند و گفت: ساعت ۹ شب ۱۱ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ صدای شلیک چند گلوله در شمال تهران شنیده شد و پلیس درجریان قرار گرفت.
در بررسیهای پلیسی روشن شد در درگیری که در خانه بزرگی رخ داده یک مرد ۳۵ ساله به نام سپهر کشته شده است و ۲ دوستش به نامهای شاهین و صدرا زخمی شده اند.
در بررسی از محل تیراندازی مرگبار ۱۲ پوکه و مرمی کشف شد ۲ زخمی در بیمارستان از مرگ حتمی نجات یافتند و مرگ سپهر تایید شد.
در بازجوییهای یکی از مجروحان به نام شاهین گفت که سپهر به ما گفته بود خانه متعلق به مادربزرگش است که مدتی خالی از سکنه شده است، به همین خاطر چند معتاد به حیاطش رفت و آمد دارند. او از من و صدرا خواست تا شبانه به آنجا برویم و معتادها را بیرون کنیم. اما به محض اینکه به آنجا رسیدیم مردی چند گلوله به سمت ما شلیک کرد. گلولهها به پای من و صدرا برخورد کرد که روی زمین افتادیم. همان موقع سپهر را دیدیم که چند گلوله با شکمش برخورد کرده بود و نفس نمیکشید. ما فریاد کشیدیم و خودمان را مقابل در رساندیم که همسایهها سر رسیدند. در ادامه تحقیقات صدرا نیز اظهارات شاهین را تایید کرد.
نماینده دادستان ادامه داد: با اطلاعاتی که به دست آمد نیما ۳۷ ساله که مدعی بود نگهبان خانه است و خودش نیز در این ماجرا زخمی شده بود بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
این متهم به قتل مدعی شد که ۲ سال میشود نگهبان خانه باغ است مدتی قبل صاحب باغ، یک کلت کمری در اختیارش قرار داده تا اگر لازم شد برای دفاع از خودش از آن استفاده کند. شب تیراندازی ۳ مرد ناشناس وارد خانه باغ شده بودند که ابتدا نیما را کتک زده اند حتی چند ضربه چاقو به سر و گردنش زده اند. آنها میخواستند گوشی موبایلش را بدزدند. به همین خاطر برای دفاع از خودش اسلحه کشیده و برای ترساندن آنها شلیک کرده است. سه تیر به دیوار برخورد کرد، اما باقی تیرها ناخواسته به آنها خورد و موجب مرگ سپهر شد همزمان با این اعترافات بررسی سوابق نیما نشان میداد وی خلافکار و سابقه دار است و نگهبان خانه نیست. وی ۱۰ روزی بود که به مرخصی از زندان رفته بود که دست به شلیک مرگبار زده است با افشای سابقه نیما دو شاکی دیگر شناسایی شدند و روشن شد وی قبلا متهم به آدم ربایی و آزار یک پسر نوجوان بوده است.
در یکی از پروندهها مردی مدعی شد نیما مدتی قبل با همدستی یکی از دوستانش او را ربوده است و با جاسازی داخل صندوق عقب ماشین به زور کلید انبار صاحبکار این مرد را گرفته است و دست به سرقت از انبار زده است. دومین شاکی نیز پدری ناراحت بود که ادعا کرد نیما قصد آزار پسرنوجوانش را داشته است.
با توجه به اینکه در این جلسه اولیای دم سپهر حاضر نبودند، نماینده دادستان بعد از قرائت کیفرخواست از طرف آنها برای نیما حکم قصاص خواست.
سپس دو شاکی دیگر پرونده یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند.
جزییات آزار سیاه
نخستین شاکی که پدری خشمگین بود گفت:من در ورامین زندگی میکنم و صاحب ۷۰ گوسفند هستم. ما سر زمین کشاورزی در ورامین بودم که نیما با ماشین به آنجا آمد و خواست تا از کلمهایی را که کاشته بودیم بخرد. اما من به او گفتم آغل بزرگی دارم و کلمها خوراک دامها هستند. به همین خاطر او سوار ماشین شد و آنجا را ترک کرد.
وی ادامه داد: من و پسر بزرگ و پسر کوچکم شیفتی در آغل مان کار میکنیم. من و پسر بزرگم در خانه بودیم و پسر نوجوانم در آغل بود که یکی از همسایهها زنگ زد و گفت به آغل ما حمله شده است به همین خاطر من و پسر بزرگم بلافاصله به آنجا رفتیم و با نیما روبرو شدیم که قصد آزار پسر کوچکم را داشت. او به سمت ما شلیک کرد و یک تیر به پای راستم و یک تیر با کمرم برخورد کرد. او حتی به سمت پسر بزرگم هم شلیک کرد، اما گلوله به او نخورد. او با چاقو پسر بزرگم را زخمی کرد. پسر کوچکم امروز در دادگاه حاضر نشده، چون نمیخواهم دیگردرباره آن شب حرفی بزند. پس از آن شب پسر کوچکم به من گفت که نیما وقتی به آغل حمله کرده قصد آزار او را داشته و حتی لباس هایش را نیز از تنش بیرون آورده بود که پسرم داد و فریاد راه انداخت و همسایهها ما را با خبر کردند. من از نیما شاکی هستم و برایش درخواست اشد مجازات دارم.
دومین شاکی که مرد افغانی بود گفت: من در نمایشگاه اتومبیل کار میکنم و مدتی بود یک نفر با صاحب کارم مشکل مالی داشت. من از نمایشگاه بیرون آمدم که نیما و یکی از دوستانش به زور مردم را سوار ماشین جک کرد و به انتهای شهر ری بردند. او میخواست کلید گاوصندوق نمایشگاه را از من بگیرد. ولی، چون فهمید کلید را همراه ندارم از من خواست تا صاحب کارم را به آنجا بکشانم. او و دوستش به شدت مرا کتک زدند تا اینکه یکی از دوستانم وقتی مرا آنجا دید او را راضی کرد تا صاحب کارم را به آنجا بکشاند و چک ۶۰ میلیونی را از او بگیرد. به همین خاطر آنها مرا رها کردند و من از نیما شاکی هستم.
اعتراف فقط به قتل
سپس مرد خلافکار در جایگاه ویژه ایستاد و گفت:من اتهام قتل را قبول دارم، اما ۲ اتهام دیگر را قبول ندارم. من دو شاکی را نمیشناسم و اصلاً قبلا آنها را ندیده ام.
وی درباره قتل گفت:من ۱۰ روز بود که به مرخصی از زندان آمده بودم که دوستم از من خواست تا به خانه متروکه برویم و خوش بگذرانیم. ما آنجا با هم مواد کشیدیم. من تریاک کشیدم و دوستم هروئین کشیده بود که خوابمان برد. من با سروصدا از خواب بیدار شدم و متوجه شدم چند نفر به باغ حمله کرده اند. آنها اسلحه داشتند و تیر شلیک کردند که یکی از تیرها به انگشتم و به ترقوه ام برخورد کرد. مردان مهاجم همگی نیمچه قمه همراه داشتند که مرا زخمی کردند. تا اینکه من توانستم پای یکی از آنها را بگیرم. وقتی او روی زمین افتاد اسلحه را از اوگرفتم و برای دفاع از خودم بیهدف چند تیر شلیک کردم. اما اصلاً متوجه نشدم تیرها به کجا برخورد کرده است. من علت حمله مردان مهاجم را نمیدانم و گمان میکنم درگیری آنها سر خرید خانه باغ متروک بوده است.
وی ادامه داد:من در آن ماجرا به شدت زخمی شدم و حتی کسی حاضر نبودم مرا به بیمارستان برساند که به ناچار با یکی از دوستانم تماس گرفتم و به بیمارستان رفتم و همانجا بازداشت شدم. حالا دوستم نیز در دادگاه حاضر نیست تا حقیقت را بگوید.
وی درباره دو اتهام دیگرش گفت: من اتهام آدم ربایی و آزار پسر نوجوان را قبول ندارم و اصلاً نمیدانم شاکیها چه میگویند. من آنها را نمیشناسم و خصومتی با آنها ندارم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات ادامه جلسه را به بعد موکول کردند.