مرواریدی در ساحل دریای به خون نشسته

نمایش «مروارید» نمایشی با سبک تاریخی است که داستان دوره حمله مغول به ایران را نقل می‌کند.

مروارید در ساحل دریای به خون نشسته
به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مرز بین عشق و خشونت، مرز بین امنیت و نا امنی، مرز بین علاقه و ثروت و مرز بین هستی و نابودی چیست؟! آیا مرز بین دوست داشتن و خشونت تنها یک کیسه مروارید است؟! فرق بین عشق زن و مرد چیست؟ آیا زن همیشه فریب خورنده و مرد فریب دهنده است؟! مفهوم زن در جامعه به چه معناست؟ زن، این موجود پاک و ظریف هستی چه حقی بر زمین دارد؟! آیا مفهوم این جمله که می گویند: «هیچ انسانی کامل نیست و هیچ انسانی انسان نیست» پیرامون تمام انسان ها در این کره خاکی صدق می‌کند یا خلاف آن، ثابت شده است؟!  

نمایش «مروارید» نمایشی با سبک تاریخی است که داستان دوره حمله مغول به ایران را نقل می کند. در نمایش های تاریخی هر چیزی که بارور می شود، نماد ناموس است همانند: زن یا زمین!  

نمایش «مروارید» بیانگر غلبه ترس بر انسان هاست. محتوای این اثر، وضعیت زمان حال جهان را نشان می دهد، وضعیت انسان هایی که با ترس تصمیم می گیرند و با ترس به زندگی ادامه می دهند.

«مروارید»، تصمیم گیری را بیان می کند و مفهومی پنهان را در خود دارد. مفهومی از وجود انسان‌هایی که زیر بار ظلم رفتن را به اجبار قبول می‌کنند و باید بین الان مردن یا چند صباحی بیشتر زنده ماندن تصمیم بگیرند.

مکان نمایش، در عمارت تخریب شده ارگه بود که بازگو اتفاقات کاملا واقعی آن دوران بود. دکور نمایش، یک هیکل بی شکل و نماد عروسی به خون کشیده شده را نشان می داد که نماد ایران بود.

این اثر، بیانگر پاکی و اصالت زنان ایرانی بود. زنانی که مغولان تا به آن زمان در میان خود ندیده بودند. آن ها زنان با اصل و نسب ایرانی را با لحن بی ادبانه و توهین آمیز خطاب می کردند و زن را بعنوان ابزاری برای خوش گذرانی و شاید برای دفن خشونت های جنگجویانه خود می‌دانستند ولی زن را به مفهوم واقعی زن بودن، قبول نداشتند.

نقش مرد، «مرد مغول» در این نمایش، نقش مردی فریب دهنده و دروغگو است که به علت، خواستن مروارید (جواهرات سلطنتی)، مروارید (شاهزاده سلجوقی) را کشت. مردی که به دروغ، عشق می ورزد، به دروغ پناه می دهد، به دروغ امنیت زنی را تامین می کند، اما همه اینها خودش اوج نا امنی است. ولی زن«وطن» با دیدن این همه ظلم و بی عدالتی که بر او وارد می شود، تنها سکوت پیشه می کند و سپس یک جمله می گوید: «اگر در سکوت نجات نیست؛ نجابت هست». شاهزاده سلجوقی، مرواریدی بود که تمام کشور به مثابه صدفی او را احاطه می کرد ولی هنگامی که برای حفظ مروارید اصلی، آن را بلعید و بقیه مروارید ها، این گنجینه ارزشمند را بین تمام مردم پراکنده کرد، بدن های این انسان ها همانند صدف هایی برای حفاظت ازتمام آن مرواریدهای ارزشمند شد.

و این است؛ نجابت زن ایرانی که او را جاودانه می کند.
 

گزارش از یگانه عرب
 

انتهای پیام/
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار