يادداشت/

اينجا كربلاست ...

این جا زمین در خون خدا غلت می‌زد این جا ستارگان بر زمین می‌افتند این جا فرزندان رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع) را سر می‌برند، این جا محلی است بی وفایان ندای وفاداری سر می‌دهند این جا محل اسارت زینب(س) است این جا کربلاست!

به گزارش خبرنگار ويژه‌نامه محرم باشگاه خبرنگاران؛ سيدالشهدا (ع) از اسب به زیر آمد، باد عبایش را جابه جا می‌کرد نگاهی به نخلستان کرد و نگاهی به شریعه فرات، دستارش را آرام از چهره گشود، ناگهان خورشید طلوع کرد.

اين سرزمين حس غریبی دارد، حسی که حقیقت آن را فقط او می‌فهمید حس قربت و حس غربت. حس معراج ، حس پرواز ، او در این سرزمین چه می‌کند او چگونه باید آرامش خود را در مقابل حقیقت حفظ کند؟ او مامور است که در قربانگاه بیاورد آن چه برایش عزیز تر است.

او پرسیده بود که نام این سرزمین چیست؟ خطابش کردند کربلا! آه کرب و بلاست که محل عروج ملکوت است، آری این جا محل شتران است این جا محل آبشخور اسبان است این جا محلی است که او به نماز می‌ایستد، این جا محلی است که ملائکه به انسان سجده می‌کنند. این جا آسمان مفهوم ذبح العظیم می‌فهمد این جا زمین در خون خدا غلط می‌زد این جا ستارگان بر زمین می‌افتند این جا فرزندان رسول خدا و علی مرتضی را سر می برند این جا محلی است بی وفایان ندای وفاداری سر می‌دهند این جا محل اسارت زینب است این جا کربلاست!

آرام به سمت شریعه گام برداشت عباس (ع) چون پروانه‌ای که به گرد شمع می‌گردد او را همراهی می‌کند، ناگهان حسین (ع) در عمق چشمان عباس (ع) می‌بیند و این جا جایی است که حسین (ع) کمرش می‌شکند... این جا کربلاست... و دیگر هیچ...


دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت

با من راه نشین باده مستانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع

آتش آن است که در خرمن پروانه زنند


يادداشت از عماد اصلاني

انتهاي پيام/پ3

برچسب ها: محرم ، حسین ، ابوالفضل
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار