خاطرم میآید یکی از دوستانم همیشه میگفت پدر و مادر من از زمانی که یادم میآید دوست داشتند من معلم یا کارمند بانک بشوم چرا که در سیستم دولتی میرفتم و در آن صورت خیالشان راحت بود که شغلم تأمین است در صورتی که من هیچ وقت این کارها را دوست نداشتم و در نهایت هم به شغلی مشغول شدم که اداری بود، اما همیشه از آن بیزار بودم!