وداع مادر
گوشه‌ای می‌نشست و چشم به نقطه‌ای می‌دوخت. 60 روز بود که نگاهش به این درها مانده بود و شبانه روز با تسبیحی که مدام میان سبابه و شست می‌گرداند و لب‌هایی که لحظه‌ای از دعا باز نمی‌ماند، صبورانه دعا می‌کرد و انتظار می‌کشید و امروز پایان آن انتظار بود.
کد خبر: ۵۷۵۳۴۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۵

واقعیت داشت؛ قلب جسد می‌زد و همین کافی بود تا فریادهای مادرانه سکوت بیمارستان را بشکند و ... .
کد خبر: ۵۶۶۸۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۷