با پیامک شروع میشود و بعضی وقتها با قتل به پایان میرسد. فرستنده پیامک، فردی ناشناس است که خود را چوپان معرفی میکند و مدعی میشود کوزهای پر از سکه و جواهرات قدیمی یا مجسمه پیدا کرده اما چون میترسد در دام قاچاقچیان عتیقه بیفتد، دست به دامان مادرش شده تا با کمک استخاره، برایش شماره تلفن پیدا کند. او هم به شمارهای که از استخاره به دست آمده پیامک فرستاده و درخواست مشتری کرده است تا هرچه سریعتر از شر کوزههای گرانقیمت خلاص شود.
نقشه گنج ی که مردان جوان در اختیار داشتند نشان میداد که خمرههای طلا در حیاط خانهای قدیمی مدفون هستند. آنها با اجاره این خانه، عملیات حفاری را شروع کردند اما زمانی که نقشهشان به موفقیت رسیده بود، خود را در محاصره پلیس دیدند.