جرمش همدستی با همسربرای قتل پدرخواندهاش و فروش اموال اوست.بعد از جلسه بازپرسی در راهروی دادسرا از خبرنگاران درخواست کمک میکند و میگوید قتل پدرخواندهاش اتفاقی بوده و نگران آینده شوهرش است.
یک ماه دنبال مادرم همه ساری را زیر پا گذاشتم تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی فهمید دخترش هستم، دعوایم کرد و گفت من دختری به نام تو ندارم. تا آن روز من از مادرم تصویر یک فرشته را در ذهنم ساخته بودم؛درست یادم نیست کی بود! او همان روز اول مرا از خانهاش بیرون انداخت. دیگر هرگز او را ندیدم.