بازگش ازاده
وبلاگ شب/
از «عزیز» تنی نحیف بر تخت افتاده بود و خس خس نفسی و چشمانی نیمه باز و نگاهی که نمی‌شناخت؛ خنده‌های ما هم الکی بود.
کد خبر: ۴۹۴۹۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۷