10 خاطره
والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم و می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از داخلش شنیدیم...
کد خبر: ۴۹۲۹۹۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۲