هواداران تراکتور همواره میگویند "نمی خواهند ما قهرمان شویم." این جمله شاید برای کسی که با تراکتور زندگی نکرده و در سرمای زیر صفر درجه تبریز، مسیر چند کیلومتری ورزشگاه یادگار امام (ره) تبریز را پیموده نباشد، معنای چندانی نداشته باشد، اما کافی است از همان پرشورهایی باشید که سالها با تراکتور زندگی کرده اید. آنجا است که به خوبی مفهوم این جمله را درک خواهید کرد. جملهای که نقدهای بسیاری بر آن وارد است، اما چرایی به وجود آمدن آن خیلی مورد نقد قرار نگرفته است.
شبی که تراکتور در ورزشگاه یادگار امام تبریز مقابل نفت تهران با نتیجه ۳ - ۳ متوقف شده و قهرمانی لیگ چهاردهم را به شکلی ناباورانه از دست داد، انرژی منفی در کالبد ورزشگاه یادگار امام دمیده شد و افکار هواداران تراکتور را به سمتی برد که نتیجه آن شکل گیری یک بدبینی و ناامیدی بزرگ بود. اتفاقاتی که در آن بازی رخ داد را همه میدانیم. خیلیها در خلق آن شب سیاه از کادر فنی تراکتور تا تیم داوری و عوامل خارج از زمین مقصر بودند. هر چه که بود گذشت و رفت، اما آثار مخرب آن سالها در ذهن هواداران تراکتور نقش بست؛ به گونهای که دیگر هیچ یک از آنها باور نداشتند که روزی قرار است تیم آنها قهرمان شود. انرژی منفی که در افکار آنها نفوذ کرده بود، یک بدبینی بزرگ به همراه خود داشت، بدبینی که وقتی با ناکارآمدی مدیریتی سالهای اخیر در هم آمیخته شد، تراکتور را به تیمی تبدیل کرد که برای قهرمان شدن خیلی کوچک شده بود.

گرفتار در یک افسون بزرگ
بعد از اتفاقات تلخ هفته پایانی لیگ چهاردهم، اتفاقات عجیب دیگری در چند فصل متوالی گریبان تراکتور را گرفت. این اتفاقات به شکل شگفت انگیز به صورت بی رحمانه ای ادامه داشت. اگر اتفاقات متوالی در یک نقطه قطع نمیشد، با سرعتی عجیب به سمت بی نهایت ادامه داشت و تراکتور را نابود میکرد. در چنین شرایطی هواداران تراکتور که کاملا مستعد ناامیدی و بدبینی بودند، روز به روز ناامیدتر و بدبینتر میشدند. خیلی از آنها دیگر امیدی به تکرار یکه تازیهای تیم محبوب خود نداشتند؛ عدهای هم بودند که از رو نمیرفتند و همچنان امیدوار بودند، البته امیدی در هم آمیخته شده با چاشنی بدبینی و نگرانی.
پله، اسطوره فوتبال برزیل اظهار نظر معروفی در مورد عشق به فوتبال دارد. او معتقد است: "فوتبال با وجود سخاوتمند بودن، بی رحم هم هست. آنهایی که به افسونش گرفتار میشوند، هرگز راه گریزی از آن ندارند." او در این چند جمله به خوبی توانسته حق مطلب را ادا کند. عشق به تراکتور هم هواداران این تیم را افسون کرده بود. راه گریزی هم برای آن وجود نداشت. در چنین شرایطی که هر روز اوضاع بدتر و سختتر میشد، ادامه راه هر لحظه غیرممکنتر میشد. تیم از ۲ پنجره نقل و انتقالاتی محروم شد و ستارههایی که همه به آنها عادت کرده بودند به صورت دسته جمعی از این تیم جدا شدند. تیمی که هر سال برای قهرمانی میجنگید در صف تیمهای در خطر سقوط قرار گرفت. همه اینها انرژی منفی حاصل از هفته پایانی لیگ چهاردهم را قویتر و امید را ضعیفتر کرد.

چشمانت را ببند و فریاد بزن
برای از بین بردن جوی که از آن صحبت کردیم به یک انرژی بزرگتر نیاز بود. انرژی که بتواند غرور از دست رفته را بازگردانده و این ذهنیت را بار دیگر در تراکتوریها به وجود بیاورد که میتوان حتی بعد از این هفته اتفاق تلخ قهرمان شد. پس لرزههای این انرژی مثبت از فصل گذشته شروع شد و شامگاه پنج شنبه، سیزدهم شهریور ماه سال ۹۹ فوتبال تبریز را به مرز انفجار رساند. انفجاری که انرژیهای منفی و شوم را از بین نبرد بلکه آنها را به انرژی مثبت و شور انگیز تبدیل کرد. پیروزی مقابل استقلال و فتح جام حذفی، بغضی را ترکاند که سالها بود، گلوی فوتبالدوستان تبریزی را میفشرد. بغضی که هواداران تراکتور در شامگاه پنج شنبه چشمان خود را بستند و با فریادی بلند، آن را به سرزمین نیستیها حواله کردند.
این گونه بود که بار دیگر فوتبال قدرت خود را به رخ کشید؛ این بار در سرزمینی که مردمانش به سرسختی و تلاش معروف هستند. مردمانی که با وجود چنین ویژگی هایی، کم آورده بودند، اما یک بار دیگر شاهد احیا شدن آن بودیم. جوی که روزهای پنج شنبه و جمعه هفته گذشته در شهر تبریز و دیگر شهرهای خطه آذربایجان شرقی شاهد بودیم، سالها بود که از یادها رفته بود. پنج شنبه شب، مردم تبریز بدون اینکه تفاوتی بین فوتبالی و غیر فوتبالی بودن آنها وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند و جشن قهرمانی گرفتند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/