محسن رفیقدوست در کتاب خاطرات خود به خاطره جالبی از اعتراض بچه های سپاه به پرداخت اولین حقوق اشاره کرده است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از مشرق؛ محسن رفیقدوست می نویسد: هشتاد - نود درصد بچههای سپاه مجرد بودند و اغلب خانه نمیرفتند و در مقر سپاه میخوابیدند. ما هم صبحانه و ناهار و شام، نان پنیر و کنسرو میدادیم. میدانستیم این قضیه دوام ندارد.
در شهریور و مهر 1358 کمکم داشتیم بودجه میگرفتیم. گفتیم سپاهیها باید حقوق بگیرند؛ پایه حقوق را 2000 تومان اعلام کردم و گفتیم از این ماه همه سپاهیها باید بیایند و حقوق بگیرند. دیدیم شورشی علیه ما در سپاه به راه افتاد که اینها میخواهند ما را دنیاپرست بکنند. دسته راه انداختند و سروصدا کردند، ما محکم ایستادیم. تا اینکه بالاخره به رئیس آنها که جوانی بود، گفتم هر کس حقوق نگیرد از سپاه اخراج میشود. صندوقی درست کرد و اطلاعیهای زد به دیوار که آنهایی که حقوق نمیخواهند، بروند و حقوقشان را بگیرند و در صندوق بیندازند.
بعد از چند سال، وقتی در وزارت سپاه بودم و آقای علی لاریجانی معاون حقوقی من بود، ما یک کشتی غرقشده پیدا کردیم، آن را آوردیم و به قیمت 70 میلیون تومان فروختیم. رفتم خدمت حضرت امام و گفتم: این 70 میلیون تومان را چهکار کنم؟ اجازه میدهید که با این پول زندانیان سپاهی را آزاد کنیم؟
عدهای از بچههای سپاه تصادف کرده و منجر به کشته شدن کسی شده بودند، سهواً تیری شلیک کرده و کسی را کشته بودند. اینها به خاطر دیه در زندان بودند. امام فرمودند: اگر منجر به تجری به قتل نشود، بروید اینها را آزاد کنید.
به زندان سپاه در پادگان ولیعصر رفتم و رئیس زندان را صدا کردم، گفتم: همه زندانیان دیهای را ردیفکن و با دادسرای نظامی هماهنگ کن. میخواهم پول دیه آنها را بدهم و آزاد کنم.
بچهها را آوردند بیرون و همه صف بستند. دیدم یک نفر عقب ایستاده و جلو نمیآيد. خوب که نگاه کردم، شناختمش. پرسیدم: این چرا نمیآید؟
گفتند: این را از سپاه اخراج کردهاند و بعداً به جرم سرقت مسلحانه دستگیرشده.
صدایش کردم و گفتم: تو همان نبودی که همه را جمع کرده بودی و علیه حقوق شعار میدادی؟ سرش را پایین انداخت و حرفی نزد.
انتهاي پيام/