جاودانگی قبل از مرگ
دردلهای شنیدنی صادق صندوقی، تصویرگر پیشکسوت کتابهای درسی
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ امروز وقتي حس زندگي را از زاويه همان قاب قديمي نظاره مي‌كند دشتي سبز پيش چشمانش جلوه‌گري مي‌كند و ناخودآگاه خاطره آن روز كلاس اول در ذهنش مجسم مي‌شود. همان روزي كه مسير اهداف آينده‌اش را پيدا كرد و جاده‌اي هموار ساخت تا به اوج هنر دست پيدا کند.

صادق صندوقي، در سال 1325 در شهر همدان به دنيا آمد. علاقه‌اش به هنر نقاشي موجب شد تا امروز نامي ماندگار در كتاب‌هاي درسي بر جا گذارد. امسال از سوي ششمين دوسالانه تصويرگري در بخش تصويرگري کتاب به عنوان پيشكسوت تصويرگري ايران از وي تجليل شد.

«قبل از اين‌كه وارد دبستان شوم كتاب‌هاي برادرم را كه تصاويري سياه و سفيد داشت، رنگ‌آميزي مي‌كردم. اين علاقه كم كم در من ايجاد شد و شروع به نقاشي كردم. هيچ وقت خاطره روز اول مدرسه از يادم نمي‌رود اگر آن روز معلم برخورد تندي با من مي‌كرد معلوم نبود كه امروز سرنوشت چه تقديري را برايم رقم مي‌زد.»

صادق صندوقي تصويرگر كتاب‌هاي درسي از آن روزها مي‌گويد: روز اول مدرسه بود. بچه‌ها در كلاس شلوغ مي‌كردند و معلم مان براي ساعتي كلاس را ترك كرد و به بچه‌ها گفت: «تا برمي‌گردم هر كدامتان يك نقاشي بكشيد.» تصويري از يک خرگوش کشيدم و براي يکي از همکلاسي‌هايم همان تصوير را طراحي کردم. در دفتر چند نفر ديگر هم همين تصوير کشيده شد مبصرمان که دو سال هم از بچه‌هاي کلاس بزرگتر بود مرا تهديد کرد که به معلم مي‌گويد، با چهره‌اي نگران منتظر آمدن معلم بودم.

وقتي در کلاس باز و معلم وارد شد اضطراب داشتم هر لحظه فکر مي‌کردم معلم از کلاس اخراجم مي‌کند اما برخلاف تصورم وقتي معلم نقاشي‌ها را ديد و متوجه شد که همه نقاشي‌ها را من کشيده‌ام به جاي تنبيه، تشويقم کرد و بچه‌هاي کلاس برايم دست زدند اين نخستين بار بود که کلمه تشويق را با همه جانم حس مي‌کردم براي هر انساني از شيرخوارگي تا بزرگسالي تشويق حس خوبي را در وجودش القا مي‌کند و با اين کار کوچک بود که مسير زندگي‌ام به کلي تغيير پيدا کرد و اگر آن روز معلم‌مان مرا تشويق نمي‌کرد ممکن بود راه ديگري را انتخاب کنم؛ از آنجا بود که به طور جدي همه فکرم ورود به دنياي نقاشي شد.

وي ادامه مي‌دهد: با ديدن تابلوهاي سينما و پلاکاردهاي نصب شده سر در مغازه‌ها سعي مي‌کردم تصوير‌سازي ذهني کرده و آن را نقاشي کنم. بعد از گرفتن سيکل با اشتياق به هنرستان هنرهاي زيباي تهران آمده و درسم را ادامه دادم بعد از گرفتن مدرک ديپلم چون علاقه زيادي به رشته معلمي داشتم به استخدام آموزش و پرورش در آمده و به عنوان معلم روستا به آذربايجان غربي رفتم.

محيط روستا او را با واژه زندگي بيشتر آشنا مي‌کرد. ايده‌هاي ذهني‌اش الهام گرفته از طبيعت و مناظر روستايي بود. ذهن خلاقش او را تا وراي آنچه که در دل دارد مي‌کشاند و سفر به اعماق آرزوها برايش محيط سازنده‌اي را شکل داده بود تا بتواند در اين خلوت خودخواسته هنرمندي با آثار ماندگار و جاودان باشد.

صندوقي مي‌افزايد: در روستا که بودم فقط مطالعه مي‌کردم و نقاشي از طبيعت بهترين سرگرمي‌ام شده بود. 3 سال از بهترين روزهاي عمرم را کنار دانش‌آموزان روستا در آذربايجان غربي گذراندم و از پايه اول تا پنجم تدريس مي‌کردم زماني که قصد بازگشت داشتم تمام دانش‌آموزانم را با خطي خوش به آينده‌اي درخشان سپرده و راهي سفري دوباره شدم. دو سال هم در ساوه بودم و در اين شهر در سال 48 زماني که جواني 23 ساله بودم ازدواج کردم. بعد از آن به تهران آمده در انستيتو تربيت مربيان امور هنري که وابسته به آموزش و پرورش بود مشغول به کار شدم. دانشجوي ممتاز بودم و زماني که از هنرهاي 7 گانه فارغ‌التحصيل شدم به من وعده بورس مطالعاتي در فرانسه و ايتاليا دادند که متأسفانه محقق نشد. در تهران ماندگار شدم و چون براي هنر، نقاشي و قلم حرمت قائل بودم ديگر هيچ تصويري را طراحي نمي‌کردم.

هنر براي هنر

براي هنر ارزشي خاص قائل بود. دلش نمي‌خواست براي پول هنرش را به حراج گذاشته و بفروشد. از يک سو خانه استيجاري، فرزندان، تکفل والدين و... عرصه را بر او تنگ مي‌کردند اما باز هم هنر را براي هنر مي‌دانست تا اينکه يک روز تمثالي کشيد و به مغازه قاب‌سازي برد با فروش آن اجاره خانه يک ماه را پرداخت اما باز هم معتقد بود هنر قداست دارد و نبايد براي پول کار کرد. از سال 53 به طور جدي شروع به کار کرد و سفارش‌هايي را مي‌پذيرفت.

اين تصويرگر کتاب‌هاي درسي مي‌گويد: قبل از پيروزي انقلاب اسلامي کتاب قصه‌هاي قرآني را به سفارش امام خميني(ره) طراحي کردم و زماني که از کارم استقبال شد به عنوان يک تصويرگر کتاب شناخته شدم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي کارم وارد مرحله جديدي شد و تقريباً تمام شخصيت‌هاي اسلامي و چهره‌هاي مذهبي را نقاشي کردم. از سال 66 بود که وارد دفتر چاپ و توزيع کتاب‌هاي درسي شده و نقاشي کتاب‌هاي درسي را به عهده گرفتم. در کتاب‌هاي درسي ماندگارترين اثرم نقاشي‌هاي معروف اصحاب فيل است و تقريباً همه افراد من را با تصوير چهره امير کبير مي‌شناسند. خيلي از نويسنده‌هاي معاصر مي‌گويند: «نخستين عشق و علاقه به کتاب و کتابخواني با ديدن نقاشي‌هاي من در آن‌ها به وجود آمده است.»

تمام توجهم را به سمت جوانان و نوجوانان جلب کردم و دوست داشتم اثري ماندگار و تأثيرگذار برايشان طراحي کنم. چون آن‌ها آينده‌سازان کشور هستند و به نوعي بايد آينده‌نگري را در نقاشي‌هايم نشان مي‌دادم.

وي ادامه مي‌دهد: وقتي مي‌ديدم تمام نقاشي‌هايم در همه نقاط ايران حتي در دنيا به عنوان کتاب درسي مورد استقبال قرار مي‌گيرد حس خوبي را تجربه مي‌کردم چون اين نقاشي‌ها دست پرورده خودم بود که به همه نقاط دنيا سرک مي‌کشيد. درواقع نيمي از شخصيت من بود. به همين خاطر با عشق و علاقه کار مي‌کردم. علي رغم کار زياد و وقت اندکي که داشتم سعي مي‌کردم بهترين کار را ارائه دهم.

خلاقيت در هنر

جنگ بود و شهرها موشک باران مي‌شدند که تصميم گرفت براي نوجوانان و جوانان آن زمان فکري نو بينديشد. پيشنهاد داد تا در کتاب زبان انگليسي تصاوير به صورت کاريکاتور نقاشي شود که در آن شرايط متشنج جوانان با فکري باز به تحصيل ادامه دهند. اين طرح مورد توجه قرار گرفت و موجب شاد شدن روحيه جوانان زمان جنگ شد.

اين تصويرگر کتاب‌هاي درسي از مشکلاتي که در کار وجود دارد مي‌گويد و ادامه مي‌دهد: ‌گاهي اوقات در کار نظرات مخالف و موافق موجب پيش آمدن مشکلات مي‌شد با اينکه اغلب آن‌ها افرادي باسواد و آگاه بودند اما سواد بصري نداشتند. در عصر جديد تمام کارها با رايانه پيش مي‌رود و با تکنولوژي جديد و ديجيتالي شدن وسایل کار سريع‌تر و بهتر شده است اما حال و هواي هنري ندارد و اين موضوع کمي علاقه‌ها و انگيزه‌ها را کمرنگ کرده است به هر حال دوره زندگي ماشيني است و بايد مدرنيته را پذيرفت درست است که مدرن بودن و تجدد مهم است اما بايد با توجه به شرايط کار کرد و موقعيت‌ها را در نظر گرفت.

کار مدرن در جايگاه خود ارزشمند است اما نه براي کتاب‌هاي درسي، اين نوع طراحي‌ها براي کتاب‌هاي غيرآموزشي و تخيلي مناسب‌تر است. در کشورمان فکر و ايده‌هاي خوبي وجود دارد اما از نظر تکنولوژي و صحافي کشورهاي ديگر بالاتر هستند اما از نظر نقاشي و طراحي تقريباً برابري مي‌کنيم وقتي کارهايم را در نمايشگاهي در ايتاليا گذاشته بودم بازديدکنندگان تصور نمي‌کردند کار فردي است و خيال مي‌کردند اين تصاوير کار يک گروه باشد.

جاودانگي ها

بزرگترين آرزوي يک هنرمند جاودانگي قبل از مرگ است. اين جمله را مي‌گويد و ادامه مي‌دهد: مي‌خواهم تا زماني که زنده هستم چند نمايشگاه برپا کنم و کتاب بنويسم تا ردپايي از خود باقي گذارم و کاري ماندگار ارائه دهم. تمام دلگرمي و دلخوشي‌ام همين نقاشي‌ها هستند الان براي دل خودم نقاشي مي‌کشم. در تصاويري که براي نوجوانان طراحي مي‌کردم سعي‌ام اين بوده از رنگهاي خالص استفاده کنم تا بچه‌ها با مفهوم رنگها آشنا شوند چون نوجوانان وجودشان خالص است و يکرنگ و بي‌ريا هستند. همه رنگها زيبايي خاصي دارند اما در ميان آن‌ها رنگ فيروزه‌اي جلوه‌اي خاص دارد و بيانگر فرهنگ شرقي است.

وقتي در کوير يک گنبد فيروزه‌اي نمايان مي‌شود نمايي زيبا دارد. براي اثر خلقي نو و جاودانه بايد در ابتدا طرح را مجسم کنم و با قوه تخيل و هنر تجسمي به آن بپردازم. آنجا که اوج داستان قصه است و زماني که به نقطه طلايي قصه مي‌رسم نقاشي را شروع مي‌کنم تا تأثير‌گذار باشد. نقاشي، صبور و با حوصله‌ام کرده است که اين دو ويژگي نعمتي بزرگ است. نقاشي در روابط اجتماعي، تربيت فرزندان و ارتباطات خانوادگي‌ام نيز تأثيرگذاربوده و نکاتي را به من ياد داده است. ازدواج با همسرم را رنگ صورتي زده‌ام، کودکي‌هايم سبز و ميانسالي را به رنگ زرد تجسم مي‌کنم. تولد برايم رنگ قرمز و رنگ زندگي است و مفهوم مرگ را با رنگ خاکي بيان مي‌کنم. از سوي طرفدارانم نقاش مردمي نام گرفته‌ام که از موهبت تولد تا حلاوت مرگ را به تصوير کشيده‌ام.