کربلا و نفی دنیا پرستی
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ هم اندیشی دینی در جدیدترین نوشته خود آورده است:

در نظام معاویه بر سلامت جسم تأکید می­شود، هر چند که تقوای الهی و معنویت به مسلخ کشیده شوند. هر چند که سلامت جسم و تن امر مهمی است، اما وقتی بیش از اندازه به بدن، نیروی بدنی و غذاهای بدنی توجه شد، جایی برای معنویت در صحنه باقی نمی­ماند و بیماری حقیقی که سرگشتگی روح است به راحتی پنهان می­شود. کسانی که پای سفره­ی فرهنگ معاویه نشسته­اند، همّت خود را در شکم و امیال جنسی خود خلاصه می­کنند، و جایی برای معنویت وجود خود باقی نمی­گذارند. چنین افرادی برای کوچکترین با همه­­­­ی وجود برای چین و چروک چهره­ی خود افسوس می­خورند، اما برای ساعتی هم که شده، برای غربت دین خدا اظهار نگرانی نمی­کنند! این افراد میلیون­ها تومان برای طراوت و خوش­منظری جسم خود هزینه می­کنند، اما شیرینی و عزّت ارتباط با عالم ملکوت را به بهای ناچیزی می­فروشند!   

وقتی ارزش­های جامعه این­گونه وارونه شد، انسان به تمام معنا بنده­ی دنیا و تعلقات دنیوی شده و تبدیل به موجودی پست و فرومایه می­گردد. حقیقت مرگ، انتقال از عالمی به عالم دیگر است و برای مؤمن بسیار شیرین و گوارا است؛ اما او مرگ را دشمنی خون آشام و نابود کننده می­بیند و نهایت دغدغه­اش فرار از مرگ است! برای چنین افرادی عناوینی چون ایثار و شهادت، غیر مفهوم بوده و آن را نامعقول می­پندارند.

در این میان تنها حسین (علیه­السلام) است که جامعه را متوجه این بیماری نامحسوس نموده و با فدا کردن جسم خویش در راه خدای متعال، نظام ارزشی را به جایگاه اصلی خود برمی­گرداند. در این شرایط خاص اگر امام دست از تن خویشتن برندارد، راز نهایی انسان همچنان پنهان می­ماند و انسان­ها در عرصه­ی غفلت از گوهر حقیقی خود، تندرستی را مقصد و هدف اصلی خویش می­گیرند و ایمان به خدا و تمسّک به تقوای الهی را فرعی می­دانند که به تدریج رو به فراموشی سپرده می­شود.

در فرهنگ « اموی ـ رومی» معاویه هر نوع تفکری که دنیا را اصل نداند، سخن از جهان واپسین به میان آورد و دل­بستگی به این دنیا را در کام انسان تلخ نماید، باید به مسلخ شهادت برده شود و نامی از آن باقی نماند؛ در این فرهنگ افکاری مورد تکریم و پذیرش قرار می­گیرند که فقط در حوزه­ی دنیا محوری و غفلت از یاد خدا و معاد باشند. در چنین جایی، انسان­های وارسته و متّقی مطرود و منفور هستند، و موعظه­های حکیمانه­ی آن­ها را مُکدّر عیش دنیایی خود می­بینند، اما دغل­بازان دنیا گرا، محبوب و آبرومندند بوده، سخنان سخیفشان هم نقل مجالس است.

دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج فرهنگ و حکمت حسینی است. در دنیایی که ایمان به خدای یکتا و معنویت رو به فراموشی رفته و می­رود تا از اذهان مردم پاک شود، تنها چراغ روشنایی و تنها کشتی نجات، حکمت حسینی و عاشورایی است.

کسانی که برای دین تاریخ مصرف قائلند، و باور کرده­اند که عناوینی چون دین­داری، عبودیت خدای یکتا، زهد، پارسایی و … در این زمانه جایی ندارد، کسانی که در باورهای خویش دنیا را بر آخرت ترجیح می­دهند، و کسانی که برای دنیای خود و دیگران نهایت سعی و تلاش را به کار می­برند، اما ارزشی برای باورهای دینی قائل نیستند، در واقع دنباله­رو فرهنگ «اموی ـ رومیِ» معاویه بوده و در زندگی خود بر سر سفره­ی او نشسته­اند! سفره­ی پلیدی که شخصیتی چون امام حسین (علیه­السلام) جان شریفش را در راه خدا هدیه کرد تا هویتش واقعیش را بر همگان روشن سازد.     

کلام آخر: هر چند که اطعام طعام در عزاداری­ها و سینه­زنی و زنجیر زنی کاری مورد پسند و بلکه لازم است، اما بی­توجهی به تعلیم و موعظه و متمرکز شدن در دیگ غذا و آهن وزنجیر ثمره­ای جز ناآگاهی از فرهنگ و حکمت حسینی و افتادن در دامان فرهنگ غرب ندارد. روی همین اساس است که شاهد عزادارهای غافلی هستیم که زبانشان ذکر «حسین» (علیه­السلام) است، اما تفکر و روش زندگی­شان همان تفکری «اموی ـ رومیِ» معاویه بوده و در عمل تابع نظام دنیاگرایانه­ی غرب هستند.