گذاشت دست به سینه؛ سلام سوی حرم
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،
گذاشت دست به سینه؛ سلام سوی حرم
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم

لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد
در آستانه دریا گرفت بوی حرم

گذاشت صورت خود را به صورت یک در
نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم

تمام حس عطش را به کاسه‌ها نوشید
و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم

در آن طرف پدری که خمیده با گریه
گره زده پسرش را به آبروی حرم

چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست
چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم

در ازدحام توسل، ز چشم من گم شد
ضریح بود و هزاران دعای توی حرم

شکست بین نماز زیارت آقا
گسست و ریخت قنوت‌ش به گفتگوی حرم

شفا گرفته مریضی؛ زدند نقاره
صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم

گذاشت دست به سینه، عقب عقب برگشت
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم


پ‌ن۱: درست روز زیارتی امام رضا بود، پیکر مادرجان را از غسال‌خونه بردیم حرم، تو صحن آزادی؛ آقایون تابوت را گرفتند رو دست‌هاشون و بردند داخل و تا کنار ضریح چرخوندند؛ آخرین زیارتِ مادرجان بود … روح‌ت شاد مادرجانِ مهربان‌م … به فاتحه‌ای روح‌ش را شاد کنیم.