
«تونل شنی» اثر طیبه مهدیزاده، اولین رمان بخش نوجوان نشر زائر محسوب میشود که در ده فصل نوشته شده است.
«تونل شنی» داستان پسر نوجوانی به نام محمدرضاست که قهرمان بودن را دوست دارد؛ اما نمیتواند به ترسهایش برای رسیدن به این آرزو غلبه کند. حال و هوای داستان بیانگر روزهایی است که نوجوانان ایران برای دفاع از مرزها سرازپا نمیشناختند؛ ولی شخصیت این داستان به دلیل ترس نمیتواند با رفقایش همراه شود و چارهای هم ندارد جز پنهان کردن دلیل این نرفتن، اما بالاخره روزی راز محمدرضا فاش میشود آن هم توسط رقیب و دشمنش. داستان از آرزوی محمدرضا برای مداحی در یک مسجد بزرگ شروع میشود و تا فرار با دوستش حسین پیش میرود.
گفتنی است از رمان «تونل شنی»، چهارشنبه ۸ اسفند در قم کتابخانه حرم حضرت معصومه (س)، سالن حضرت خدیجه (س) ساعت ۱۵ تا ۱۷ توسط نشر زائر رونمایی میشود.
در بخشی از کتاب آمده است:
«شاخههای لخت درختهای بادام و آلوی حیاط خانه منظم تکان میخوردند. انگار کسی برایشان ورد میخواند. آب دهان قورت داد. اگر روز بود تا سر شیب هم که میرفت نمیترسید. اما شب فرق داشت. تاریکی همه چیز را هیولا میکرد. لعنت به این کره که آمده بود این طرف. طرف قبرستان. نگاهش رفت به سربالاییِ بعدِ کرت عمو. بیخود نبود عمو اخلاقش اینقدر خشک بود. به مردههای قبرستانِ سرِ تپه شبیه شده بود دیگر. شاید هم جنهای قبرستان جنیاش کرده بودند. یک آن پشت گوشش داغ شد. یک دست شانهاش را گرفت. صدایی از حلقش درآمد، مثل وقتی که گلوی مرغی را سفت گرفته باشند. پشت سرش را که نگاه کرد یک غول دید. فکر کرد جن دیده! بعد فهمید نه غول است و نه جن. عمو رحمت بوده که یک پشته یونجه روی دوشش داشت و گذاشتش زمین:
_ ممدرضایِ حجت! اینور اومدی؟
محمدرضا چشمهای عمو را به درشتی چشمهای جغد دید:
_ من.. من.. من اومدم.. به زهرامون سر بزنم.»
«تونل شنی» در ۱۴۴ صفحه قطع رقعی با شماگران هزار نسخه و با قیمت ۱۱۰ هزار تومان به همت نشر زائر منتشر شد.