نبرد سایه‌ها میان ایران و اسرائیل از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شده و شامل طیف گسترده‌ای از عملیات‌های پنهان، حملات سایبری، ترور هدفمند و استفاده از نیروهای مقاومت بوده است.

 نبرد سایه‌ها میان ایران و اسرائیل از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شده و شامل طیف گسترده‌ای از عملیات‌های پنهان، حملات سایبری، ترور هدفمند و استفاده از نیروهای مقاومت است. در سطح راهبردی، این جنگ بر محور برنامه هسته‌ای ایران، حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان، و شبکه متحدان منطقه‌ای دو کشور می‌چرخد. تحولات اخیر نشان‌دهنده گسترش دامنه درگیری‌ها به حوزه‌های جدید مانند پهپادها و حملات سایبری است. در این میان، شبکه‌های جرائم سازمان‌یافته نقش مهمی در پیشبرد اهداف راهبردی اسرائیل علیه ایران دارد. 

در همین راستا، موسسه هم‌اندیشی جهانی راه برتر (کادراس) با همکاری خانه اندیشه ورزان، سلسله نشست‌های «تقابل ایران و اسرائیل؛ ابعاد پیدا و پنهان» را برگزار کرد. جلسه سوم این نشست با عنوان «نبرد سایه ها؛ چگونه اسرائیل از جرایم سازمان یافته علیه ایران بهره می برد؟» با حضور محمد حسین قربانی زواره (پژوهشگر ارشد جنگ های شناختی و هیبریدی)، سهیل کثیری نژاد (کارشناس مسائل اسرائیل) و دکتر منصور براتی (معاون پژوهشی موسسه کادراس) برگزار شد.

نبرد در سایه‌ها؛ تحول مفهوم جنگ در قرن 21

جنگ‌های سایه دارای ویژگی‌های بارزی همچون فضای تأثیرگذاری، عملکردهای غیرمستقیم، قدرت انکار در محیط خاکستری و مواجهه به جای مقابله مستقیم هستند. این نوع جنگ‌ها در محیط امنیتی و اطلاعاتی جریان دارند که در آن، ردیابی بازیگران بسیار دشوار است و از ابزارهایی همچون فناوری‌های نوظهور و عملیات‌های پرچم دروغین استفاده می‌شود.

محمدحسین قربانی زواره در این نشست با اشاره به فضای مبهم و پیچیده نظام بین‌الملل گفت: در عصر حاضر، نظام بین‌الملل با فضایی مبهم و پیچیده روبرو است که زمینه‌ساز شکل‌گیری جنگ‌های نوین موسوم به «وارفر» شده است. این فضای خاکستری که نه جنگ کامل است و نه صلح مطلق، محیطی مناسب برای کنشگری بازیگران مختلف فراهم می‌کند که به دنبال کسب امتیازات با کمترین هزینه هستند.

این پژوهشگر جنگ‌های هیبریدی با اشاره به رویکردهای متفاوت در حوزه جنگ‌های نوین افزود: از مهمترین این رویکردها می‌توان به نگاه بلز، دیدگاه روس‌ها در مورد جنگ غیرخطی و نظریه جنگ نامحدود چین اشاره کرد. در این میان، رژیم صهیونیستی با تکیه بر سه ویژگی کلیدی - عملکرد گرانولی، به‌کارگیری فناوری و رویکرد رباتیک - به عنوان یکی از فعال‌ترین بازیگران این عرصه شناخته می‌شود.

این پژوهشگر جنگ‌های شناختی در ادامه تصریح کرد: جنگ‌های سایه دارای ویژگی‌های بارزی همچون فضای تأثیرگذاری، عملکردهای غیرمستقیم، قدرت انکار در محیط خاکستری و مواجهه به جای مقابله مستقیم هستند. این نوع جنگ‌ها در محیط امنیتی و اطلاعاتی جریان دارند که در آن، ردیابی بازیگران بسیار دشوار است و از ابزارهایی همچون فناوری‌های نوظهور و عملیات‌های پرچم دروغین استفاده می‌شود.

وی ادامه داد: در نظام بین‌المللی کنونی، سه دسته بازیگر اصلی شامل بازیگران دولتی، غیردولتی و ضد دولتی در این فضا فعالیت می‌کنند. این بازیگران با استفاده از ابزارهای مختلف مانند جرایم سازمان‌یافته، حملات سایبری، دستکاری اطلاعات و مهاجرت‌های سیستمی به دنبال تأثیرگذاری بر نظم جهانی و منطقه‌ای هستند.

قربانی زواره با اشاره به تحولات جدید در عرصه جنگ‌های نوین خاطرنشان کرد: جهان امروز وارد عصر جدیدی از تحولات شده که در آن جنگ‌های جایگزین شکل گرفته‌اند. در این فضا، بازیگران متعددی از جمله گروه‌های جرایم سازمان‌یافته، هکرها و حتی چهره‌های مشهور به عنوان نیروهای عامل فعالیت می‌کنند.

این پژوهشگر جنگ‌های هیبریدی تصریح کرد: فضای اطلاعاتی در عصر حاضر دیگر محدود به سازمان‌های امنیتی نیست و از طریق فضای سایبر می‌توان اقداماتی فراتر از توان سازمان‌های امنیتی انجام داد. عملیات‌های پرچم دروغین، مانند حوادث ۱۱ سپتامبر و دستکاری اطلاعات انتخاباتی آمریکا در سال ۲۰۱۶، نمونه‌های بارزی از این نوع اقدامات هستند که رژیم صهیونیستی در آن‌ها تبحر خاصی دارد.

وی با اشاره به کنفرانس امنیتی مونیخ افزود: در این کنفرانس، ده مؤلفه اصلی در این حوزه مطرح شد که شامل حوزه‌های اطلاعاتی، سایبری، جنگ اقتصادی، نیروهای متعارف و جرایم سازمان‌یافته می‌شود. علاوه بر این، دو حوزه جدید دستکاری اطلاعات و مهاجرت‌های سیستمی نیز توسط رژیم صهیونیستی دنبال می‌شود که هزینه‌های سنگینی را به کشورهای منطقه تحمیل می‌کند.

این مدرس دانشگاه در پایان تأکید کرد: رژیم صهیونیستی با استفاده از سه اصل کلیدی (فناوری‌های پیشرفته، عملکرد رباتیک و اقدامات جزیره‌ای) و از دو طریق نفوذ سخت و نرم، در حال تأثیرگذاری بر نظم بین‌المللی است. این فضای پیچیده که نه جنگ است و نه صلح، به سختی قابل کالبدشکافی است و نیازمند توجه جدی به نقش فناوری‌های نوظهور و دولت‌های عمیق در نظام بین‌المللی است.

 

تقابل ایران و اسرائیل؛ از ابهام تا آشکارسازی

سهیل کثیری‌نژاد، پژوهشگر مسائل رژیم صهیونیستی، در نشستی تخصصی با اشاره به روند تقابل میان ایران و اسرائیل پس از انقلاب اسلامی گفت: این تقابل مراحل مختلفی را طی کرده است. در دهه اول پس از انقلاب، اسرائیل همچنان امیدوار به برقراری روابط مشابه دوران پهلوی بود، اما از اواخر دهه ۶۰ دریافت که باید رویکرد خود را تغییر دهد. این تغییر رویکرد منجر به شکل‌گیری چهار مرحله متمایز در تقابل دو طرف شد که از دهه ۷۰ آغاز و تا امروز ادامه دارد.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل با اشاره به مراحل مختلف این تقابل افزود: مرحله اول از سال ۱۳۷۰ تا اواسط ۱۳۸۰ با محوریت ابهام و انکار شناخته می‌شود، جایی که هر دو طرف از شفاف‌سازی وقایع خودداری می‌کردند و عمده خرابکاری‌ها متوجه اهداف نظامی بود. در این دوره، رژیم صهیونیستی بیشتر متکی بر عوامل مستقیم موساد و گروه‌های نیابتی مانند منافقین بود. مرحله دوم در اواسط دهه ۸۰ با تمرکز بر صنعت هسته‌ای ایران و افزایش استفاده از باندهای خلافکار همراه شد، که عمدتاً به دلیل توسعه فناوری‌های ارتباطی و افزایش حجم اهداف مورد نظر رژیم بود.

وی ادامه داد: مرحله سوم در اوایل دهه ۹۰شاهد تغییر الگوی عملیات بود؛ در حالی که عملیات‌های منطقه‌ای مستقیماً توسط ارتش اسرائیل انجام می‌شد، اقدامات داخل ایران عمدتاً توسط سازمان‌های جرایم سازمان‌یافته صورت می‌گرفت. این اقدامات طیف وسیعی از ترور دانشمندان هسته‌ای تا خرابکاری در تأسیسات را شامل می‌شد. مرحله چهارم که اخیراً آغاز شده، با کنار گذاشتن سیاست ابهام و انکار شناخته می‌شود و مقامات اسرائیلی گاه آشکارا مسئولیت برخی اقدامات را می‌پذیرند.

جمهوری اسلامی به واسطه نیروهای مقاومت از مزیت اقدام نظامی برخوردار است، در حالی که اسرائیل با وجود برتری تکنولوژیک و امنیت سایبری، به دلیل آسیب‌پذیری بالا تمایلی به درگیری نظامی ندارد

کثیری‌نژاد با اشاره به تفاوت‌های ساختاری دو کشور در مقابله با جرایم سازمان‌یافته خاطرنشان کرد: در اسرائیل، واحد لاهاوانا (۴۳۳) با قدمتی ۳۰ ساله مسئولیت اصلی را بر عهده دارد، در حالی که در ایران، سازمان اطلاعات فراجا با عمر کمتر از سه سال و با پشتیبانی وزارت اطلاعات و سپاه این وظیفه را انجام می‌دهد. این تفاوت ساختاری و تجربی، همراه با محدودیت‌های منابع انسانی و مالی، منجر به شکل‌گیری الگوی برون‌سپاری در هر دو طرف شده است، اگرچه این رویکرد چالش‌ها و مخاطرات خاص خود را به همراه دارد.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل در ادامه به تشریح ماهیت اکوسیستمی سازمان‌های جرایم سازمان‌یافته پرداخت و گفت: این سازمان‌ها در فضای کنونی می‌توانند هم تهدید و هم فرصت محسوب شوند. این اکوسیستم در سه سطح جغرافیایی، موضوعی و هم‌پیمانی قابل بررسی است. در سطح جغرافیایی، بسیاری از باندهای سازمان‌یافته در ایران با گروه‌های مشابه در کشورهای همسایه متحد هستند.

وی افزود: در حوزه موضوعی، سازمان‌های خلافکار قادرند نیازهای خود را از طریق همکاری با یکدیگر تأمین کنند یا به‌عنوان سازمان‌های رده بالاتر عمل نمایند. در اسرائیل، باندهایی وجود دارند که طیف وسیعی از فعالیت‌های غیرقانونی را از وام‌دهی در بازار سیاه تا قاچاق سلاح و انسان انجام می‌دهند. در عرصه هم‌پیمانی نیز نمونه‌هایی مانند اتحاد باند بنزیم با باند عبدالقادر در شمال اسرائیل وجود دارد، در حالی که باندهایی مانند حریری و لطیف رقیب آنها محسوب می‌شوند.

کثیری‌نژاد در بخش دیگری از سخنان خود به چالش‌های موجود اشاره کرد و گفت: در زمینه راهکارها، ضعف‌های جدی در حوزه حکمرانی سایبری ایران وجود دارد، به‌ویژه در لایه زیرساخت که تقریباً هیچ دستاورد قابل توجهی نداشته است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی به واسطه نیروهای مقاومت از مزیت اقدام نظامی برخوردار است، در حالی که اسرائیل با وجود برتری تکنولوژیک و امنیت سایبری، به دلیل آسیب‌پذیری بالا تمایلی به درگیری نظامی ندارد.

این پژوهشگر در پایان تأکید کرد: رویکرد کنونی ایران در مقابله با جرایم سازمان‌یافته که مسئولیت را به سازما

ن‌های اطلاعاتی واگذار کرده، مناسب نیست و نیاز به اصلاح دارد. از سال 1400، حرکتی به سمت اصلاح این ساختار آغاز شده و تلاش می‌شود از ظرفیت سازمان‌های خلافکار به‌عنوان ابزاری برای ایجاد بازدارندگی در برابر اسرائیل استفاده شود. این اقدامات باید بر اساس سیاست، راهبرد و اهداف مشخص صورت گیرد و به‌عنوان یک معادله بازدارندگی نامتقارن عمل کند.

 

بهره‌برداری امنیتی از جرایم سازمان‌یافته؛ ابزار جدید اسرائیل در تقابل با ایران

دکتر منصور براتی در این نشست با اشاره به تحول در روابط ایران و اسرائیل در آغاز قرن بیست و یکم گفت: تا پیش از این دوره، عراق به عنوان تهدید اصلی در محاسبات امنیتی اسرائیل قرار داشت و مواضع ضداسرائیلی ایران چندان جدی گرفته نمی‌شد. اما با سقوط رژیم صدام حسین در سال 2003، معادلات منطقه‌ای به کلی تغییر کرد و اسرائیل به تدریج توجه خود را معطوف به ایران کرد.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل با اشاره به نقطه آغاز تحول در رویکرد اسرائیل افزود: این تغییر را می‌توان به سال ۲۰۰۲ و انتصاب داگان به ریاست موساد نسبت داد. در این دوره، استراتژی جدیدی بر مبنای «اقدامات پنهان» شکل گرفت که محور اصلی آن را عملیات‌های سایبری، ترور و خرابکاری تشکیل می‌داد. این استراتژی تا سال ۲۰۱۹ادامه یافت، هرچند در سال ۲۰۱۱طرح حمله هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران نیز مطرح شد که البته به اجرا درنیامد.

چالش دیگر برای ایران، ضعف در شناخت جامعه اسرائیل و محدود بودن پاسخ‌های ایران به حوزه نظامی است

معاون پژوهشی موسسه کادراس در ادامه خاطرنشان کرد: با انتصاب نفتالی بنت به عنوان وزیر دفاع اسرائیل در نوامبر ۲۰۱۹، فصل جدیدی در تقابل با ایران آغاز شد. تجمیع دفاتر مرتبط با ایران در وزارت دفاع و اجرای سیاست «هزار خنجر» در سال ۲۰۰۲ ، به تشدید عملیات‌های خصمانه علیه ایران انجامید. این تغییر ساختاری که مشابه “Iran Action Group” در دولت ترامپ بود، نشان از عزم جدی اسرائیل برای مقابله همه‌جانبه با ایران داشت.

وی ادامه داد: یکی از مهم‌ترین ابعاد استراتژی جدید اسرائیل، استفاده از گروه‌های جرایم سازمان‌یافته برای پیشبرد اهداف خود است. این گروه‌ها که به دلیل ماهیت غیرسیاسی و انگیزه‌های مالی کمتر مورد توجه سیستم‌های امنیتی قرار می‌گیرند، در قالب‌های مختلفی از جمله کولبری، اوباش محلی و شبکه‌های داخلی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند و به ابزاری کارآمد برای عملیات‌های پنهان تبدیل شده‌اند.

براتی با اشاره به فضای رسانه‌ای بین‌المللی تصریح کرد: روایت غالب درباره استفاده از گروه‌های جرایم سازمان‌یافته در تقابل ایران و اسرائیل، عمدتاً به نفع اسرائیل شکل گرفته است. رسانه‌ها و اندیشکده‌های بین‌المللی با انتشار گزارش‌ها و تحلیل‌های مستند، عمدتاً ایران را به استفاده از این گروه‌ها متهم می‌کنند، در حالی که اسناد محدودی درباره استفاده اسرائیل از این گروه‌ها در دسترس است.

این پژوهشگر مسائل اسرائیل با اشاره به چالش‌های موجود اظهار داشت: یکی از مشکلات اساسی در مقابله با این روایت‌سازی، عدم انسجام در روایت‌های داخلی ایران است. نمونه بارز این موضوع را می‌توان در پرونده‌های ترور شهید فخری‌زاده و شهید صیاد خدایی مشاهده کرد که هنوز روایت یکپارچه‌ای از آنها ارائه نشده است.

وی افزود: اخیراً، به ویژه پس از عملیات وعده صادق، شاهد افزایش بازداشت افرادی در اسرائیل هستیم که متهم به همکاری با ایران شده‌اند. پرونده الکساندر گرانوفسکی یکی از نمونه‌های بارز این موضوع است. این روند نشان می‌دهد که ایران در حال حرکت به سمت استفاده از این ظرفیت‌هاست، هرچند که در مقایسه با اقدامات اسرائیل، هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارد.

معاون پژوهشی موسسه کادراس در پایان خاطرنشان کرد: چالش دیگر، ضعف در شناخت جامعه اسرائیل و محدود بودن پاسخ‌های ایران به حوزه نظامی است. در حالی که اسرائیل از سال ۱۹۸۶ به مطالعات ایران‌شناسی و آموزش زبان فارسی پرداخته، شناخت ایران از ساختارهای داخلی اسرائیل محدود است. همچنین، در حالی که اسرائیل از ترکیبی از اقدامات امنیتی و نظامی استفاده می‌کند، واکنش‌های ایران عمدتاً به حملات موشکی محدود شده است. این موضوع نشان می‌دهد که ایران نیازمند تقویت توانمندی‌های خود در حوزه امنیتی است.

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار