![ترامپ: معامله با ایران و چین ممکن است](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/23/20339192_610.jpg)
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهدی سیف تبریزی * - با وجود خروج ایران از سوریه، این کشور هنوز بهعنوان یک بازیگر قدرتمند همچنان توانایی به چالش کشیدن سیاستهای آمریکا در غرب آسیا، حتی در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ را خواهد داشت و مطمئنا به این راهبرد ادامه خواهد داد. در همین حال، توافقات ابراهیم بین اسرائیل و کشورهای عربی منطقه، اگرچه جزء ذاتی و ضروری چارچوب امنیتی منطقهای مدنظر ترامپ و نتانیاهو هستند، به تنهایی قدرت بازدارندگی در قبال برنامههای منطقهای ایران را نخواهد داشت.
از همینروی ترامپ سعی خواهد کرد برای رسیدن به اهداف ایالاتمتحده در منطقه با استفاده از استراتژی «صلح از طریق قدرت»، دوستان و متحدان خود را در منطقه و اطراف ایران بسیج کند. در این زمینه، مشارکت راهبردی بین رژیم اسرائیل و جمهوری آذربایجان میتواند یکی از اولویتهای راهبردی آمریکا در منطقه قفقازجنوبی یا به عبارتی اوراسیا باشد.
ایران در ماهها و روزهای گذشته بهطور فعال روابط خود را با روسیه و پاکستان تقویت کرده است. در ۱۷ ژانویه، رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، برای سومین دیدار خود با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در شش ماه گذشته به مسکو سفر کرد و در آنجا دو رهبر پیمان جامع مشارکت راهبردی بیست ساله را امضا کردند. در ۲۰ ژانویه، سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در همان روز تحلیف دونالد ترامپ، از پاکستان بازدید کرد تا در مورد امنیت و مدیریت مرزها گفتگو کند. عالیترین مقام نظامی تهران، در رأس هیأتی از فرماندهان ارشد، با مقامات ارشد نیروهای مسلح پاکستان و همچنین وزیر دفاع و رئیسجمهور این کشور گفتگو کرد.
شاید یکی از اولین استراتژیهای کاخ سفید برای مهار ایران و جلوگیری از روند روبه رشد روابط تهران-مسکو، نگاهی مجدد و متفاوت به کشورهای منطقه باشد. در این خصوص نیازی نیست واشنگتن زیاد سر بچرخاند و به دنبال متحد بگردد تا نقش جمهوری آذربایجان را در تهدید منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران تشخیص دهد. کشوری با اکثریت مسلمان و مرزی قابل توجه با ایران. این کشور که ایران را از روسیه جدا میکند و حلقه اتصال مهمترین پروژه اقتصادی دو کشور یعنی کریدور تجاری شمال-جنوب است و از سوی دیگر بندر باکو دروازه اصلی تجارت شرق-غرب در آسیای مرکزی محسوب میشود.
توهم قدرت، مدل تعامل و سیاستخارجی باکو
باکو از زمان پیروزی بر ارمنستان در جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰، خود را به طور فزایندهای به عنوان یک قدرت در حال ظهور و بازی ساز در منطقه قفقاز شناسایی میکند. این رویکرد جدید را میتوان در مدل تعامل باکو با کشورهای منطقهای و فرامنطقهای همچون ارمنستان، روسیه و فرانسه و برخی کشورهای دیگر مشاهده کرد.
طغیان در برابر مسکو
این رفتار باکو خصوصا پساز شروع جنگ اوکراین جای که روسیه به دلیل تحریمهای شدید نفتی غرب در زمینه فروش حاملهای انرژی خود با مشکل روبرو و از جمهوری آذربایجان بهعنوان یکی از مسیرهای عمده دور زدن تحریمها و فروش نفت به اروپا استفاده کرد خود را نشان داد. اوج این رفتار را میتوان در خصوص سانحه هوایی که در اوایل ژانویه در آسمان روسیه رخ داد مشاهده کرد.
درخواست غیر معمول مقامات باکو از کرملین به منظور عذرخواهی و دریافت غرامت در حالی که هنوز ابهامات بسیاری در خصوص چرایی این حادثه در جریان است و مقامات رسمی هیچ گزارشی از علت این حادثه منتشر نکردهاند. این حادثه در سطوح مختلف درگیریهای را میان دو کشور ایجادا کرده است به نوعی که در چند روز گذشته باکو «خانه روسیه» را که بهعنوان بازوی فرهنگی مسکو در سراسر جهان مشغول فعالیت است با اتهاماتی همچون جاسوسی تعطیل کرد.
ایجاد آشوب در زمین بازی فرانسه
فرانسه نیز از این مدل کنشهای باکو در امان نمانده. درحالی که روابط فرانسه و ارمنستان در چهارچوب قواعد روابط بینالملل در حال گسترش است و این دو کشور در زمینههای مختلف از جمله بخش دفاعی همکاریهای منطقی را شکل دادهاند، باکو بارها دو کشور را تهدید به اقدامات خصمانه کرده است به شکلی که فرانسه از نقش مخرب سرویسهای اطلاعاتی جمهوری آذربایجان در قلمرو فرادریایی این کشور یا همان جزایر کالدونیا یاد کرده است.
تنش مدیریت شده دائمی در قبال ایران
ارمنستان نیز در یک سال گذشته از زیادهخواهیهای ارضی باکو در امان نمانده و مقامات جمهوری آذربایجان بارها از تصاحب منطقه «آذربایجان غربی» که در اصل همان استان سیونیک این کشور است صحبت کردهاند.
در سالهای گذشته باکو روابط پر چالشی نیز با تهران داشته است و در بیشتر مواقع تهران سعی کرده است بنا به مصالح و دلایلی از جمله اشتراکات مذهبی و فرهنگی مدیریت تنش انجام دهد تا از هرگونه درگیری میان دو کشور اجتناب شود و در عین حال منافع خود را تضمین کند. در مقیاس ژئوپلیتیکیتر، اتحاد چندین ده ساله جمهوری آذربایجان با رژیم اسرائیل نگرانیهای امنتی عمدهای را برای تهران به وجود آورده است که البته طرف آذری هم از ارتباطات نزدیک ایران و ارمنستان نگرانیهای را ابراز کرده است.
حتی در سطوحی بالاتر یعنی در خاورمیانه نیز جمهوری آذربایجان در تقابل با سیاستهای ایران سعی در نقشآفرینی کرده است. شاید مهمترین مشارکت باکو در خاورمیانه را بتوان به رابطه سیساله راهبردی جمهوری آذربایجان با متحد کلیدی ایالات متحده، اسرائیل مرتبط دانست. در تمام این سالها روابط جمهوری آذربایجان-اسرائیل بر سه سطح اصلی متمرکز بوده است.
باکو منبع حیاتی امنیت انرژی اورشلیم بوده و برعکس، اسرائیل بهعنوان تأمینکننده اصلی تجهیزات نظامی جمهوری آذربایجان عمل کرده است.
براساس اسناد بیشماری که در منابع مختلف موجود است این دو کشور بهویژه در زمینه تبادل اطلاعات، برای مقابله با اقدامات جمهوری اسلامی در منطقه، مشارکت نزدیکی داشتهاند.
نمونهای دیگر از نقش آفرینی باکو در تقابل با سیاستهای منطقهای ایران را میتوان در 13 سال جنگ داخلی سوریه مشاهده کرد جایی که بسیاری از تروریستهای تحت حمایت ترکیه ابتدا در کشور جمهوری آذربایجان آموزشهای نظامی لازم را دریافت میکردند و سپس از طریق ترکیه به مناطق مختلف سوریه اعزام میشدند نمونه بارز آن را میتوان در گروه ترکستانی به وضوح مشاهده کرد که متشکل از تروریستهایی از کشورهای آسیای میانه بودند و در آذربایجان سازماندهی و سپس از طریق ترکیه به سوریه وارد میشدند.
یکی دیگر از مشارکتهای نزدیک میان باکو و تلآویو را میتوان در طول 15 ماه جنایت بیرحمانه رژیم صهیونیستی در غزه مشاهده کرد. تأمین نفت از خط لوله BTC (باکو، قارص، جیهان) به اسرائیل در طول پانزده ماه جنگ غزه بدون وقفه ادامه پیدا کرد. این امر تا حدی به دلیل تصمیم دولت اردوغان برای مقاومت در برابر فشارهای مردم مسلمان ترکیه بود اما نمیتوان از تلاشهای جمهوری آذربایجان برای شکل دادن به رفتار متحد خود، ترکیه را نادیده گرفت.
اما در حال حاضر مهمترین موضوع اختلافی میان ایران و جمهوری آذربایجان را باید بر سر موضوع «مسیر سیونیک» (دالان جعلی زنگزور) دانست. پروژهای که آذربایجان در آن خواهان مسیری فراسرزمینی در منطقه سیونیک ارمنستان به منظور ایجاد دسترسی به جمهوری خودمختار نخجوان است. کریدوری که مرز ایران و ارمنستان را قطع و یکی از مهمترین مسیرهای ترانزیتی کشور به سمت اروپا را با مشکل مواجه میکند. از سوی دیگر این پروژه که از سوی ترکیه، انگلستان و رژیمصهیونیستی هم حمایت میشود میتواند مشکلات امنیتی بیشماری را برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد.
منطق روابط روبه گسترش آمریکا و جمهوری آذربایجان
به نظر میرسد واشنگتن قصد دارد از رابطه باکو-اورشلیم برای مهار ژئوپلیتیکی ایران استفاده کند. جمهوری آذربایجان میتواند به عنوان متحدی کلیدی درجهت کنترل ایران و حفظ یک کانال ارتباطی مهم با ترکیه برای ایالاتمتحده عمل کند. آنکارا، اگرچه هنوز از متحدین قدرتمند ناتو محسوب میشود، اما در تلاش است تا با توجه به تحولات منطقهای و بینالمللی خود را بهعنوان یک بازیگر تاثیرگذار معرفی کند که الزاما در این شرایط منافع ایالات متحده و ترکیه همیشه با هم همسو نخواهد بود، اگرچه در حال حاضر همپوشانی قابل توجهی در مورد ایران میان ترکیه، آذربایجان و آمریکا وجود دارد.
بنابراین، برای کاخ سفید تقویت رابطه نزدیک با آذربایجان درجهت حفظ توازن قدرت در منطقه، بهویژه با توجه به اهمیت فزاینده متعادلسازی روابط با ترکیه و کشورهای عرب خلیج فارس، متضمن منافع ایالاتمتحده است.
مطمئنا دولت جدید ترامپ به رابطه در حال تحول جمهوری آذربایجان با روسیه نیز به صورت ویژهای توجه خواهد کرد. ترکیه از سالها پیش به منظور بهرهبرداری از منافع اقتصادی حوزه دریای کاسپین و نفوذ ژئوپلیتیکی روابط خود با جمهوری آذربایجان را گسترش داده است. برای ایالات متحده، ایجاد روابط نزدیکتر با جمهوری آذربایجان، تنها کشوری که در جهان هم با روسیه و هم ایران هم مرز است، میتواند از درجه اهمیت بسیار بالاتری برخوردار باشد. این نزدیکی نه تنها بر محیط امنیتی و اقتصادی تهران-مسکو به شدت میتواند تاثیرگذار باشد، بلکه توانایی ایجاد اخلال در همکاریهای گسترده این دو پایتخت علیه غرب را نیز دارا میباشد.
*کارشناس مسائل روسیه و قفقاز