ترکیه از سال ۲۰۱۳ تاکنون با سرمایه‌گذاری گسترده در کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکل‌گیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرز‌های جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد بیات* - تحولات جاری در منطقه غرب آسیا اگر صرفا با «لنز» نظریات رئالیستی و نگاه ژئوپلیتیکی میان قدرت‌های منطقه‌ای نگریسته شود، تصویر «درست» و «دقیقی» در اختیار تحلیلگران قرار نخواهد داد.

در عصر جدید مسائل ژئوپلیتیکی و ژئواکونومی دارای پیوستگی بوده و هیچکدام را نمی‌توان به صورت تفکیک شده و مجزا مورد بررسی قرار داد. چنین اشتباه تحلیلی سبب می‌شود تا واحد‌های سیاسی بدون توجه توامان به پیامد‌های اقتصادی-امنیتی اقدامات خود در محیط منطقه‌ای‌-بین‌المللی دست به اقداماتی بزنند که نه تنها تامین کننده «منافع ملی» آنها نیست، بلکه در میان‌مدت می‌تواند دریچه‌ای بر شکست برنامه‌ها و آغاز تهدیدات علیه دولت کارگزار باشد.

به عنوان نمونه حمایت «میت» ترکیه از تحریرالشام و سایر اعضای ائتلاف نظامی «فتح المبین» زمانی به درستی فهمیده می‌شود که تحلیلگر آگاهی خوبی نسبت به اهمیت شمال سوریه برای اتصال آسیای مرکزی به اروپا، خط لوله گاز خلیج فارس-مدیترانه و اهمیت راهبردی بنادر لاذقیه و طرطوس در رقابت ژئوپلیتیکی روسیه و غرب داشته باشد. به عبارت دیگر آنکارا صرفا به دنبال حمایت از معارضان مسلح، سقوط اسد یا کاهش نفوذ ایران در منطقه شامات نبود، بلکه تمام اقدامات را با توجه به اهداف خاص امنیتی-اقتصادی دنبال کرده است. دیگر آسیب دستگاه تحلیلی برخی کارشناسان توجه صرف به سطح تحلیل «داخلی»، «منطقه‌ای» یا «بین‌المللی» است!

 به عنوان مثال کارشناس نمی‌تواند عملیات انصارالله یمن در محدوده دریای سرخ را صرفا اقدامی برای حمایت از مقاومت غزه بداند، در حالی که شناخت از جایگاه محدوده شمال اقیانوس هند در چرخه اقتصاد جهانی ندارد. مثال دیگر عدم شناخت کافی تحلیلگران ایرانی از زنجیره تامین ارزش «آیمک» و نوع ارتباط آن با رویکرد تهاجمی رژیم صهیونیستی در قبال محور مقاومت است. اساسا ابرپروژه آمریکا در منطقه خاورمیانه ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی و عملیاتی کردن آلترناتیو «آیمک» در برابر چین، روسیه و ایران است. اگر اسرائیل قصد دارد همچنان به عنوان قدرت «نظامی-امنیتی» در منطقه شناخته شود، چاره‌ای جز «نمایش قدرت» در برابر ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور ندارد. به بیانی دیگر شکست رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا، این امکان را در اختیار قدرت‌های تجدیدنظر طلب در منطقه قرار خواهد داد تا نظم جدید منطقه را به گونه‌ای سامان دهند که در جریان آن آمریکا و متحدان آن کمترین سهم و نفوذ را داشته باشند. به همین دلیل سنتکام تمام استعداد‌های نظامی-اطلاعاتی خود را در اختیار ماشین جنگ اسرائیل قرار داده است. 

متصلب شدن نظم بین‌المللی

بعد از فرو ریختن دیوار برلین، بسیار اندیشمندان لیبرال در عرصه روابط بین‌الملل، ندای «پایان تاریخ» سر داده و از آغاز عصر «تک قطبی» پس از شکست دو ایدئولوژی «فاشیسم» و «کمونیسم» در قرن بیستم خبر دادند. این تئوری با تمام جذابیت‌های آن برای دولتمردان آمریکایی، اما خیلی زود تبدیل به «خاطره» شد. خیزش اقتصادی چین از سال ۲۰۰۵، بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، خیزش مجدد تروریسم در خاورمیانه در سال ۲۰۱۲، الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱ و در نهایت جنگ‌های جاری در اوکراین و غزه نشان‌دهنده شکست جهان تک قطبی و حرکت نظام بین‌المللی به سمت ساخت نظمی جدید است.

در دوران گذار آنچه بر رفتار دولت‌ها حاکم است، نوعی سیاست مبتنی بر «نظم شبکه‌ای» است که براساس منطق «رقابت در میانه همکاری، همکاری در میانه رقابت» رفتار واحد‌های سیاسی را نسبت به یکدیگر تنظیم می‌کند. راهبرد اساسی دولت در حوزه سیاست خارجی «موازنه مثبت» بوده و کشور‌ها سعی می‌کنند از طریق برقراری ارتباط با تمام قدرت‌های بزرگ و تاثیرگذار منطقه‌ای-بین‌المللی به بیشینه‌سازی منافع ملی خود بپردازند. نمونه اجرای این سیاست در سال‌های اخیر کشور‌هایی همچون امارات یا ترکیه هستند. 

با آغاز جنگ غزه، اما به نظر می‌رسد به تدریج نظم موقت شبکه‌ای در حال رنگ باختن و ستون‌های نظم جدید در حال شکل گیری است. پیش از این قدرت‌های میانی این امکان را داشتند تا با بازیگران جدید و قدیمی نظام بین‌الملل ارتباطی متوازن برقرار کنند، اما در شرایط کنونی دیگر چنین امکانی وجود ندارد و آنها نیز مجبور به انتخاب هستند.

به عنوان مثال رژیم صهیونیستی قصد داشت تا امتیاز اداره و هدایت بندر حیفا را به اپراتور هندی و به شکل متقابل امتیاز اداره بندر اشدود را به یک اپراتور چینی واگذار کند. نمایان شدن نشانه‌های اجرای چنین سیاستی در سال ۲۰۱۸ زمینه سفر مایک پمپئو به اراضی اشغالی و هشدار واشنگتن به تل‌آویو را فراهم کرد. در موردی دیگر بندر جبل علی امارات همواره لنگرگاه کشتی‌های چینی به مقصد بازار‌های خاورمیانه، آفریقا و اروپا بوده است. همچنین شرایط امارات در حوزه توسعه فناوری‌های مبتنی بر هوش مصنوعی است. با این حال ابوظبی نیز مجبور به انتخاب و در سال جاری میلادی تبدیل به شریک دفاعی اصلی آمریکا پس از هند شد. قرار گرفتن در چنین جایگاهی به معنای آن است که دیگر حکام امارات نمی‌توانند در حوزه‌های استراتژیک به شراکت بلندمدت با پکن فکر کنند. این موضوع در جریان رقابت‌های کریدوری میان چین و آمریکا نیز تبلور پیدا کرده و رژیم صهیونیستی-امارات تبدیل به محور‌های اصلی در کریدور «آیمک» و «جاده توسعه» شدند. 

بندبازی ترک‌ها در میان آمریکا و چین

از سال ۲۰۱۳ تاکنون ترکیه با سرمایه‌گذاری گسترده در کشور‌های آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی زمینه شکل‌گیری یک زنجیره ارزش جدید را در مرز‌های جنوبی روسیه و شمالی ایران ایجاد کرده است. تشکیل «سازمان دولت‌های ترک» سبب به هم پیوستن حلقه‌های این زنجیره و تشکیل بلوک قدرت جدید در معادلات جهانی شد. ابر پروژه‌ای که سبب می‌شود تا دولت‌های عضو این سازمان بتوانند چشم‌اندازی از همکاری بلندمدت را ترسیم کنند که عبور «کریدور آهنین» از خاک این کشور‌ها و اتصال چین به بازار‌های اروپایی است. تحقق چنین سیاستی به شکل مستقیم، ضمن تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران-روسیه، زمینه لازم برای مهار چین توسط یکی از اعضای پیمان آتلانتیک پیمان شمالی را فراهم خواهد کرد.

با توجه به پیوند‌های امنیتی ترکیه و غرب، در بزنگاه تشدید رقابت میان پکن-واشنگتن، آمریکایی‌ها می‌توانند زمینه این اخلال در مسیر و مسدود کردن راه چین را فراهم آورند. مسدود بودن دالان زنگزور و عدم اتصال یکپارچه این مسیر ریلی همچنان چالش اصلی برای عملیاتی‌سازی این پروژه است، اما به نظر می‌رسد موانع دیگری نیز در این مسیر وجود دارد. مهم‌ترین ابهام پیش‌رو دولتمردان و اعضای ارشد حزب کمونیست چین آن است که چطور می‌توان با یک عضو ناتو وارد تعامل اقتصادی استراتژیک شد، بی‌آنکه هیچگونه تهدیدی از جانب غرب این مسیر را تهدید نکند؟

جو بایدن برای مقابله با مسیر‌های زمینی، ریلی و دریایی ابر طرح «یک کمربند-یک جاده»، در جریان اجلاس «جی-۲۰» در دهلی‌نو از کریدور آلترناتیو «هند-خاورمیانه-اروپا» رونمایی کرد. کمی بعد ترک‌ها نیز با همراهی عراق، قطر و امارات از شکل‌گیری مسیر مکمل این کریدور تحت عنوان «جاده توسعه» خبر دادند. برخی کارشناسان معتقدند حضور نظامی ترکیه در شمال عراق و سوریه، ارتباط مستقیمی با دو پروژه «کریدور آهنین» و «جاده توسعه» دارد. در چنین شرایطی سوال اساسی در میان دولتمردان چینی آن است که آیا «آنکارا» شریک مطمئنی برای اتصال به بازار‌های اروپا است؟

تجربه تاریخی نشان داده است که آمریکا و وزارت خزانه‌داری این کشور با استفاده از ظرفیت قدرت میانی همچون ترکیه، امارات و سعودی قصد دارند تا زمینه مهار قدرت‌های تجدید نظرطلب مانند چین، روسیه و ایران را فراهم آورند. به عنوان مثال عبور چینی‌ها از جغرافیای تحت سیطره ترکیه، این کشور آسیایی را در موقعیت کنترل و نظارت در برابر نماینده امنیتی غرب در منطقه قرار خواهد داد. همچنین چینی‌ها باید آماده افزایش نفوذ ترکیه در مناطق ترک‌نشین و مسلمان‌نشین کشور خود در آینده نزدیک به عنوان بخشی از برنامه غرب برای ایجاد آشوب در محیط پیرامونی چین بزرگ باشند. چنین سیاستی در جریان ایجاد شبکه ضدتحریمی روسیه و ایران در امارات عربی متحده نیز دیده می‌شود. حکام ابوظبی و دبی سعی دارند در ظاهر خود را مستقل و همراه با مسکو-تهران نشان دهند، اما در عمل اطلاعات کشور‌های یاد شده را در اختیار وزارت خزانه‌داری آمریکا قرار می‌دهند. 

بهره سخن

در رقابت چین و آمریکا، منطقه خاورمیانه به دلیل میزبانی از منابع سرشار هیدروکربن و در عین حال مسیر‌های ارتباطی به سمت سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا از اهمیت زیادی برخودار است. فهم این اهمیت سناریو‌های خروج کامل آمریکا از منطقه را کم رنگ می‌کند. دولتمردان آمریکایی قصد ندارند تا با خروج کامل از منطقه نوعی وضعیت خلاء قدرت ایجاد کرده و «منا» را به نفع رقبای خود ترک کنند. بر همین اساس، واشنگتن با همکاری متحدان راهبردی خود یعنی هند، رژیم صهیونیستی، امارات، عربستان سعودی و ترکیه تصمیم گرفته است تا با ایجاد دو خط کریدوری «آی ۲ یو ۲» و «آیمک» اجازه رونق کریدور «یک کمربند-یک جاده» چینی‌ها در منطقه را ندهد. شناخت صحیح این وضعیت، سبب ایجاد نگاهی ژرف نسبت به جنگ کنونی میان اسرائیل و محور مقاومت به رهبری ایران خواهد شد. علت اصلی حمایت کامل آمریکا از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، لبنان، سوریه، یمن و سایر نقاط منطقه تلاش برای بازتعریف نظم منطقه خاورمیانه با هدف مهار چین، روسیه و ایران در آینده نزدیک است. 

در چنین شرایطی ایران نیز به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در منطقه غرب آسیا دیر یا زود باید در خصوص پیوستن به هر یک از بلوک‌های قدرت تصمیم‌گیری کند. به عبارت دقیق‌تر نتیجه نهایی نبرد میان تهران-تل‌آویو را جمع‌بندی نهایی ایران در خصوص قرار گرفتن در زنجیره‌های تامین ارزش چینی یا آمریکایی مشخص خواهد کرد. در شرایط کنونی آمریکا به صورت کامل از متحد راهبردی خود در شرق مدیترانه حمایت کرده و خواستار تضعیف محور مقاومت با ابزار‌هایی همچون تحریم، ترور و ایجاد بلوک بندی‌های امنیتی است.

با توجه به موارد ذکر شده، تعلل در روند انتخاب هر یک از بلوک‌های قدرت می‌تواند به قیمت تضعیف جایگاه ایران در نظام بین‌الملل و استمرار فعالیت محور مقاومت در منطقه غرب آسیا منتهی شود. پیشنهاد می‌شود در این «جنگ کریدوری» ایران در سمت چین قرار گرفته و بتواند نوعی مناسبات امنیتی-اقتصادی بلندمدت با این شریک آسیایی تعریف کند.

*پژوهشگر مسائل خاورمیانه

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار