شاید اغراق نباشد که بگوییم مصرف‌گراها، افرادی عادی و نرمال نیستند چون سبک زندگی نمایشی را می‌پسندند.

یک کمد ایستاده عمیق را تصور کنید؛ کمدی که سراسر طبقات آن، پرشده از کفش است. تنوعی چشم‌نواز از کفش‌های مختلف، مناسب موقعیت‌های متفاوت. از زرد و آبی و سبز‌های اسپرت برای گردش‌های دوستانه و طبیعت‌گردی تا مشکی و برنزی و طلایی، با پاشنه‌های بلند و نیمه‌بلند، مناسب مهمانی‌های خانوادگی و مجلس‌های رسمی و نیمه‌رسمی. همین یک تصویر شاید گویاترین مفهوم برای واژه مصرف‌گرایی باشد؛ چیزی که امروز به‌شدت در آن غرق شده‌ایم.

به طور کامل، در آن غرق شده‌ایم؛ در مصرف‌گرایی و تولید نیاز کاذب که آن‌قدر فراگیر شده، آن‌قدر شیوع پیدا کرده و آن‌قدر همه‌گیر شده است که حتی دیگر رنجی هم بابت مصرف‌گرابودن احساس نمی‌کنیم و انگار تبدیل به سبک زندگی ایده‌آل‌مان شده است. دیگر از این‌که مدام باید طبق روز باشیم، مد روز را بخریم، پوشش‌مان را با هم ست کنیم، برایش رنگ‌های متنوع ردیف کنیم، در چند مهمانی پشت سر هم لباس تکراری نپوشیم، چندین و چند دست ظروف آشپزخانه داشته باشیم و... دیگر اذیت‌مان نمی‌کند. اصلا انگار از اول همین بوده است و تا آخر هم همین خواهد ماند. 
 
اسیران سرمایه‌داران بزرگ

«شما می‌گویید مصرف‌گرایی، من می‌گویم مصرف‌زدگی؛ چرا؟ چون این حجم از مصرف و نیاز کاذب، آن چیزی نیست که ما به آن احتیاج داشته باشیم، بلکه به ما تبلیغ و تحمیل شده است.» این را علیرضا شریفی‌یزدی، دکترای روان‌شناسی اجتماعی می‌گوید و معتقد است که ما اسیر سیستم سرمایه‌داری در دوران فعلی شده‌ایم: «آنچه روشن و واضح به نظر می‌رسد این است که اساس سیستم سرمایه‌داری بر تولید بیشتر برای سود بیشتر و برای قشر مرفه و فرادست جامعه می‌چرخد؛ این سیستم به‌طور مدام در حال تبلیغ است و فضا را به گونه‌ای هدایت می‌کند که ما روز به روز مصرف‌گرا‌تر و مصرف‌زده‌تر می‌شویم.» به این شکل که سرمایه‌داری هرچه پول ‏دارد از او می‌گیرد و انسان را که در ابتدا حق انتخاب داشت به‌تدریج به جایی می‌رساند که دیگر هیچ قدرت و اختیاری از ‏خود ندارد و تبدیل به همان چیزی می‌شود که سرمایه‌داران دوست دارند.

در این میان، شریفی‌یزدی، واژه نیازسازی را برای چنین جریانی به کار می‌برد؛ همان جریانی که باعث می‌شود ما یک پیراهن را برای این‌که به آن نیاز داریم نخریم، بلکه برای تنوع بیشتر و رفع آن نیاز ساخته‌شده، اما کاذب، بخریم. این درحالی‌است که مثلا ما به پنج دست پیراهن نیاز نداشتیم و نداریم و با کمتر از آن هم کارمان راه می‌افتد. 
 
مصرف‌گرایان به صف!

شاید اغراق نباشد که بگوییم مصرف‌گراها، افرادی عادی و نرمال نیستند! نیستند، چون سبک زندگی نمایشی را می‌پسندند و دوست دارند بیشتر از آنچه که هستند و در توان‌شان هست خودشان را به همه نشان دهند، بیشتر دیده شوند و طبیعتا برای رسیدن به هدف‌شان هم بیشتر مصرف می‌کنند. اما واقعا هدف‌شان چیست؟ سوالی که شریفی‌یزدی، پاسخ کوبنده‌ای برایش دارد: «واقعیت این است که هدف روشن و مشخصی ندارند. آنها به چیزی جز تغییر دکوراسیون و تنوع پوشش و جمع‌کردن هرچه بیشتر کالا‌ها و وسایل فکر نمی‌کنند!» وخب، واقعا اگر فقط همین باشد، هدف خیلی کمی و کوچکی برای زندگی ارزشمندی است که در اختیار داریم: «این را هم باید در نظر داشته باشیم که برخی از افراد مصرف‌گرا، افرادی پراسترس و پرتنش هستند که با خریدکردن و اضافه‌کردن دارایی‌های نه‌چندان باارزش مانند ظرف، لباس، مجسمه و... به‌طورکلی خرید‌های غیرضروری، اضطراب و نگرانی‌هایشان را کاهش می‌دهند.» 

مصرف از تو، آسیب از جامعه! 

ظاهر ماجرا این است که زندگی خودش است وهرطورکه دلش بخواهد رفتارمی‌کند؛ درصورتی‌که رفتار مصرف‌گرا‌های جامعه، تاثیر مستقیم در از دست‌رفتن منابع اقتصادی جامعه دارد! چراکه به‌جای تأسیس کارخانه‌ها و افزایش تولید، و به‌جای کاهش مستمر بیکاری، سرمایه‌های اجتماعی به لباس‌ها و دکوری‌هایی تبدیل می‌گردند که سریعا فرسوده شده و دور انداخته می‌شوند. اما از افراد جامعه چه می‌ماند؟ آدم‌هایی که فکر و ذکر و اندیشه و استعدادشان هرز می‌رود: «آدم‌هایی که به‌جای رشد و مهارت و درس‌خواندن و ارتقابخشیدن خودشان، همه فکر وذکرشان این است که چه بپوشم؟»؛ موضوعی که شریفی‌یزدی بر آن تاکید دارد و همین استعداد‌های ازدست‌رفته و شیب نزولی کیفیت آدم‌های جامعه را آفتی بزرگ برای سلامت و رشد و کیفیت جامعه می‌داند. جامعه‌ای که در مسیر دویدن برای مصرف بیشتر، در تنش و اضطراب روحی به‌سر می‌برد.

منبع: روزنامه جام جم 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.