این روزها ایران شاهد یکی از حرکتهای خودجوش مردمی است که فراتر از مرزهای اقتصادی و اجتماعی، رنگ و بوی یک همبستگی عمیق انسانی را به خود گرفت.
پس از حمله دیوانهوار رژیم صهیونیستی به مردم غزه و لبنان، زنان ایرانی از اقصینقاط کشور، طلا و زیورآلات خود را برای کمک به مردم این مناطق جنگزده اهدا کنند. آنچه در نگاه اول شاید یک اقدام مادی به نظر برسد، درواقع تجلی عمیقترین احساسات انسانی و همبستگی بین مردم این دو کشور بود که با عشق و ارادت به مردم مظلوم و نیازمند هدیه داده شد.
در یک فضای ساده، اما پر از حس و حال معنوی، زنان، پیر و جوان، از روستاها و شهرها به این مراسم که در چند شهر خراسانشمالی نیز شاهد آن بودیم آمدند. برخی با لباسی ساده و برخی دیگر با پوششی سنتی و خاطرهانگیز که نشان از فرهنگهای متنوع ایران داشت، طلاهایی که از سالها پیش بهعنوان یادگار، هدیه یا نشانی از خاطرات خوش زندگیشان نگه داشته بودند را به صندوقهایی سپردند که نمادی از عشق و همدلی ملت ایران بود.
یکی از این زنان، خانمی مسن بود که در کنجی ایستاده و به گوشوارههای خود نگاه میکرد. او خطاب به خبرنگاری که از او درباره این اقدام میپرسید، گفت: «این گوشوارهها هدیهٔ مادر خدا بیامرزم است. از وقتی به یاد دارم، همیشه آنها را نشانهای از محبت مادرانه و عشق بیپایان میدانستم. اما امروز حس میکنم که وقت آن رسیده که این عشق را به کسی دیگر هدیه بدهم؛ کسی که شاید هیچوقت او را نبینم، اما از این محبت بینصیب نمیماند.»
کنار او دختری جوان، با شوری در چشمانش، زنجیری را که به گردن داشت درآورد و بهآرامی در صندوق گذاشت. وقتی از او علت این کار را پرسیدند، با لبخندی از جنس افتخار گفت: «این زنجیر هدیه تولد هجدهسالگیام بود. فکر میکنم امروز با بخشیدن آن، بهایی بیشتر از طلا به خود گرفته است. این هدیه شاید بتواند کمی از رنج کودکی را بکاهد یا امیدی به دل مادری ببخشد. برای من، این بهترین استفادهای است که میتوانم از آن کنم».
مراسم بهتدریج رنگ و بویی از همبستگی ملی پیدا کرد و به عرصهای برای ابراز عواطف عمیق مردمی تبدیل شد.
هر زن و مردی که طلاهایش را به صندوق میانداخت، نه فقط زیورآلات، بلکه تکهای از قلب و خاطراتش را تقدیم میکرد. هر اهدایی حکایت از فداکاری و ایثار داشت و صدایی بود برای پشتیبانی از ارزشهای مشترک انسانی.
یکی دیگر از شرکتکنندگان، مادری جوان بود که با فرزندی خردسال به مراسم آمده بود. او درحالیکه گوشوارههایش را از گوشهایش درآورده بود، با نگاهی عمیق به فرزندش گفت: «این طلاها شاید به چشم مردم چیز باارزشی باشند، اما برای من نشانهای از عشقی مادرانه است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. من میخواهم که این عشق امروز به کودکان دیگری که در جنگ و محرومیت زندگی میکنند، هدیه شود.»
داستانهای مشابه دیگری نیز در این مراسم به گوش میرسید. زنی دیگر که انگشتری به دست داشت، با آرامش در حال خارجکردن آن از انگشتش بود. وقتی خبرنگار از او پرسید که این انگشتر چه ارزشی برایش دارد، لبخندی زد و گفت: «این انگشتر یادگار اولین سال ازدواج من است. روزی که همسرم این را به من هدیه داد، گفت که این نشانی از عشق ماست و امروز فکر میکنم که این عشق میتواند دردی از دلهای دردمند در غزه و لبنان بکاهد. چه چیزی زیباتر از این؟».
فضای مراسم از یک جمعآوری ساده فراتر رفته و به یک پیام روشن و عمیق از پشتیبانی ملت ایران از آرمانهای انسانی و ارزشهای مشترک تبدیل شده بود. هر طلا که به صندوق سپرده میشد، به نشانهای از تعهد و ارادهای قوی برای حمایت از مظلومان و ایستادگی در برابر ستم تبدیل میگردید.
این حرکت همدلانه، پیامی برای جهانیان داشت. پیام روشن اینکه مردم ایران، باوجود تمامی سختیها و مشکلات، همچنان به حمایت از مظلومان پایبندند و از اصول انسانی خود کوتاه نمیآیند. زنانی که طلاهای خود را تقدیم کردند، در حقیقت غرور و ارادهای را به یادگار گذاشتند که نشانی از پشتیبانی یک ملت از حرکت مقاومت و آرمانهای انسانی است.
در پایان مراسم، برخی از اهداکنندگان در گوشهای از سالن، در حالی که دستانشان را به دعا بلند کرده بودند، برای مردم غزه و لبنان دعا میکردند. زنی که با چادر سادهای در جمع ایستاده بود، با چشمانی بسته و صدایی آرام گفت: «این طلاها را دادیم تا شاید به اندازه ذرهای از درد دلهای مادری و رنجهای کودکی در آنسوی مرزها کم کنیم. برای ما، آنها نه فقط طلا بلکه نوری از دل و عشقی بیپایان بودند. امیدوارم که خداوند ما را در این راه ثابتقدم نگه دارد و دعای ما به گوش آنها برسد.»
این حرکت، در واقع صدای همنوایی یک ملت بود؛ ملتی که، باوجود تمامی مشکلات، همچنان به ارزشهایی همچون آزادگی، انساندوستی و حمایت از مظلومان پایبند است و از ایستادگی در برابر ظلم و بیعدالتی دست نمیکشد.
منبع: فارس