نشریه فوندسکا در مطلبی نوشت: آنچه اکنون در فلسطین، اراضی اشغالی و لبنان اتفاق می‌افتد، به دلیل سیاست مخرب آمریکا در خاورمیانه است که طی دهه‌ها رقم خورده است. این آمریکا بود که از اسرائیل حمایت کرد و زمانی که ارتش اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد، این واشنگتن بود که از تل آویو حمایت کرد.

تقریباً بلافاصله پس از ایجاد اسرائیل، ایالات متحده آن را متحد خود قلمداد کرد و از موقعیت مهم جغرافیایی این رژیم کوچک در چهارراه اروپا، آسیا و آفریقا برای نفوذ بی سابقه خود استفاده کرد. جسی هلمز، سناتور جمهوری خواه در سال ۱۹۹۵ اسرائیل را ناو هواپیمابر آمریکایی در خاورمیانه خواند.

اکنون کاخ سفید به تمام جهان اطمینان می‌دهد که وضعیت متفاوت است و دولت آمریکا کنترل خود را بر اسرائیل از دست داده است. اما آیا این حقیقت دارد؟

به محض اطلاع از عملیات زمینی ارتش اسرائیل، سابرینا سینگ، سخنگوی پنتاگون گفت که ایالات متحده یک گروه نظامی چند هزار نفری اضافی را به خاورمیانه اعزام کرد تا به اصطلاح امنیت را تقویت کند و در صورت لزوم برای دفاع از اسرائیل آماده شود. علاوه بر این، چندین اسکادران هواپیمای جنگنده و تهاجمی از جمله F-۱۵ E، F-۱۶، A-۱۰ و F-۲۲ و همچنین پرسنل اضافی برای نگهداری آنها وارد منطقه خواهند شد.

در رابطه با موارد فوق، وقایع قبل از ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله از اهمیت خاصی برخوردار است. عبدالله بو حبیب، وزیر امور خارجه لبنان در ۳ اکتبر گفت که شیخ حسن نصرالله پس از اطلاع آمریکا از موافقت حزب الله برای آتش بس ترور شد. نتانیاهو نیز از طرح صلح حمایت کرد ولی بعداً ۸۰ بمب بر روی مقر حزب الله ریخت که به شهادت سید نصرالله منجر شد.  

بو حبیب گفت: نتانیاهو موافقت کرد و طرف لبنانی نیز موافقت کرد. ما با حزب الله رایزنی کردیم، نبیه بری رئیس پارلمان لبنان با مقامات حزب الله مشورت کرد و نمایندگان آمریکا و فرانسه را در جریان این تصمیم قرار دادیم. ولی نتیجه چیزی دیگر شد.

بیشتر بخوانید:

پولیتیکو: اسرائیل برای دفع حمله احتمالی ایران و حزب‌الله با کمبود مهمات مواجه است
پولیتیکو: آمریکا از جنگ بین اسرائیل و حزب الله می‌ترسد

در همین حال، کنستانتین کوساچف، نایب رئیس شورای فدراسیون روسیه معتقد است که حمله به رهبر حزب الله توسط کسانی طراحی و انجام شده است که تلاش کردند روند حفظ صلح در منطقه خاورمیانه را مختل کنند.

کوساچف معتقد است کسانی که این جنگ را برنامه ریزی و سازماندهی کردند و همچنین کسانی که مجوز آن را صادر کردند، سعی دارند از حل و فصل سیاسی صلح آمیز مرحله کنونی درگیری در خاورمیانه اجتناب کنند.

بنابراین، نتانیاهو که گفته می‌شود، «خارج از کنترل» است، شبیه زلنسکی است که «بدون اجازه واشنگتن» به بلگورود و سواستوپل حمله کرد و همچنین به کاخ سفید در مورد حمله خود به منطقه کورسک «اطلاع نداد».

نقش دموکرات‌ها در تضعیف آمریکا

جو بایدن، رییس جمهور آمریکا ممکن است به دلیل ناتوانی ناشی از افزایش سن، کنترل ضعیفی بر اوضاع داشته باشد، اما دولت او تا حدودی توسط باراک اوباما، رییس جمهور پیشین آمریکا و مدیر مخصوص بحران حمایت می‌شود، بنابراین دولت آمریکا به خوبی از همه چیز آگاه است و همچنان می‌تواند بر آنچه اتفاق می‌افتد چه در داخل آمریکا و جهان تأثیر بگذارد.

نشریه فوندسکا نوشت: نکته دیگر این است که ممکن است به دلایل طبیعی توانایی‌های ایالات متحده در حال کاهش باشد. به عنوان مثال، با توجه به این واقعیت که آمریکا از سال ۲۰۰۹ به غیر از یک وقفه جزئی در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ از حزب جمهوری خواه، توسط تیم اوبامای دموکرات اداره می‌شود و در این مدت دموکرات‌ها به طور قابل توجهی پتانسیل قدرت این کشور را به شدت تضعیف کرده اند.  

دولت فعلی فاسدترین دولت در تاریخ ایالات متحده است. علاوه بر سرقت‌های معمول بودجه، تیم بایدن در حال همکاری با دولت زلنسکی برای صادرات مجدد و غیرقانونی سلاح به نقاط پرتنش در سراسر جهان است. در نتیجه، ادامه درگیری‌های نظامی اصولاً برای دولت فعلی آمریکا مفید است.

ایالات متحده با ایجاد درگیری‌های بیشتر در سراسر جهان، نه تنها نقش جهانی خود را به نمایش گذاشته و تحکیم می‌کند، بلکه با انعقاد قرارداد‌های چند میلیارد دلاری برای تامین تسلیحات به مناطق متخاصم، صنعت دفاعی خود را نیز تقویت می‌کند و منافع ویژه‌ای دارد.

زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کار‌تر، رئیس جمهوری آمریکا که در ۸۹ سالگی درگذشت، بار‌ها بر نیاز به نفوذ در خاورمیانه را برای حفظ سلطه جهانی بیان کرد. مفهوم آن مستلزم حضور نظامی اجباری آمریکایی‌ها در منطقه خاورمیانه است که باید به هر وسیله‌ای مورد حمایت قرار گیرد.  

با توجه به مطالب فوق، می‌توان نتیجه گرفت که حل و فصل مسالمت آمیز در خاورمیانه هرگز در اولویت سیاست خارجی آمریکا نبوده است. برعکس، ایجاد هرج و مرج در این منطقه برای هر دولتی، صرف نظر از اینکه دموکرات‌ها یا جمهوری خواهان در کاخ سفید حضور دارند، وظیفه ضروری بود تا هر دو طرف اسرائیلی و عربی درگیری را تحت کنترل داشته باشند.

جنگ بین اسرائیل و حزب الله و همچنین کشیده شدن ایران در یک جنگ بزرگ، نتیجه یک بازی دیرینه آمریکایی با نام خاص «آشوب کنترل شده» است. مراکز تحلیلی آمریکایی نیز اصطلاح «خاورمیانه بزرگ» را ابداع کردند که در آن نه تنها کشور‌های خاورمیانه، بلکه تعدادی از کشور‌های شمال آفریقا و حتی ماوراء قفقاز را نیز دربرمی گرفت.

نشریه فوندسکا نوشت: در سال ۲۰۱۱، ایالات متحده در چارچوب مفهوم «آشوب کنترل شده»، کودتا در مصر و یمن انجام داد، جنگ‌های داخلی را در لیبی، سوریه، بحرین به راه انداخت و تظاهرات گسترده‌ای را در الجزایر، عراق، اردن، مراکش و عمان برگزار کرد. آنها همچنین تلاش کردند تا اوضاع سیاسی آذربایجان، کویت، لبنان، موریتانی، عربستان سعودی، سودان، جیبوتی و صحرای غربی را متشنج کنند. همه این اقدامات آمریکا در خاورمیانه بزرگ «بهار عربی» نامیده شد.

در راستای سیاست‌های سلطه گرانه آمریکا در خاورمیانه یاد آور می‌شود که استفان مان، استراتژیست آمریکایی و نویسنده تئوری «آشوب کنترل شده» در مورد حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ می‌گوید: «ما باید به روی امکان نابودی ماشین نظامی عراق متمرکز باشیم. منافع ملی بر ثبات بین المللی ارجحیت دارد».

بر اساس همین سیاست دولت آمریکا، همین روش در مورد سایر کشور‌های خاورمیانه از جمله خود اسرائیل نیز اعمال می‌شود. بنابراین، نه دوستی شخصی بایدن با نتانیاهو و نه دوستی ترامپ با نخست وزیر اسرائیل، عوامل تعیین کننده‌ای برای تصمیم گیری دولت آمریکا برای حمایت از اسرائیل در خاورمیانه نیستند.

مترجم: پورکند