موسیقی تیتراژ سریال «ایراندخت» به آهنگسازی کامبیز روشن روان و خوانندگی سالار عقیلی توانسته رنگ و لعابی خوش نقش و دلنشین از خود برجای بگذارد.

کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب‌شده پیش روی مخاطبان قرار می‌گیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره‌بازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطره‌بازی هفتگی در روز‌های جمعه هر هفته، روح و ذهن‌مان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال‌هایی که حال‌مان بهتر از این روز‌های پردردسر بود، برویم.

«خاطره بازی تیتراژ‌های ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به‌صورت هفتگی می‌توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.

در صد وسی‌امین شماره از این روایت رسانه‌ای به سراغ موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی «ایرانداخت» با شعر رویا میرفخرایی، آهنگسازی کامبیز روشن روان و خوانندگی سالار عقیلی رفتیم. مسیری که برای بار چندم نشان داد اگر یک خواننده خوش لحن در کنار یک آهنگساز خوش قریحه و خلاق قرار گیرد، بی تردید نتیجه موثری از یک محصول موسیقایی می‌توان دریافت کرد.

چارچوبی که اکنون در فرآیند تولید و عرضه آثار موسیقایی ایران به ویژه در حوزه‌هایی نظیر سریال و سینما آنچنان که باید مانند دهه هشتاد موثر و پر از محصولات پرمخاطب نیست، اما بینندگان همیشگی تلویزیون می‌دانند که این گونه ملودی‌ها و نغمه‌ها چه تاثیرات زیادی بر جذب مخاطب و ماندگاری آثار موسیقایی دارای محتوا ایفا کردند.

سریال «ایراندخت» محصول سال ۱۳۹۶ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به نویسندگی محمدرضا ورزی و زهرا عاملی، تهیه کنندگی مصطفی شریفی و کارگردانی محمدرضا ورزی است. یک درام عاشقانه از سال‌های پایانی زندگی «ستارخان»، سردار بزرگ ایرانی که اولین بار در فروردین ماه سال ۱۳۹۷ از شبکه یک سیما پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

این سریال تلویزیون همچون اغلب آثار محمدرضا ورزی از جمله «فیلسوف ری»، «قائم مقام فراهانی، «سال‌های خاکستری»، «کریمخان زند»، «سقوط»، «صدراعظم»، «کودتای سیاه»، «ابراهیم خلیل الله»، «پدرخوانده»، «مظفرنامه»، «ستاره خضرا»، «دهخدا»، «عمارت فرنگی» «کیمیاگر»، «سال‌های مشروطه»، «تبریز در مه»، «ستارخان» و «معمای شاه» قالبی تاریخی داشت و تلاش کرد تا با روایتی هم‌سو با آنچه در بخشی از تاریخ معاصر ایران به ویژه عصر پهلوی می‌گذرد، بینندگان را به سمت خود جلب کند. شرایطی که اگرچه همچون دیگر سریال‌های ساخته شده توسط ورزی با، اما و اگرها، انتقادات و اعتراض‌ها و پیشنهاد‌های موثری از سوی منتقدان برای هرچه بهترشدنش مواجه بود، اما در آن برهه زمانی اواخر دهه نود که از سریال‌های پلتفرم‌ها خبری نبود، توانست طیف زیادی از مخاطبان آن زمان را به سمت خود جذب کند.

سام قریبیان، اندیشه فولادوند، سعید نیکپور، ایرج راد، بیتا فرهی، حسین پاکدل، ژرژ پطرسی، شکرخدا گودرزی، شایسته ایرانی، آرزو نبوت، زهیر یاری، فرزانه سهیلی، پندار اکبری، فرخ نعمتی، رضا فیاضی، داریوش کاردان، بهزاد خداویسی، فخرالدین صدیق شریف، عزت الله مهرآوران، شهراد بانکی، یوسف صیادی، محمد ساربان، مرتضی آقاحسینی، علیرضا علیا، علی خازنی، محسن صادقی نسب، باران زمانی، حمیرا عظیمی، علی زارع، سام مشایخی، قاسم طاهر احمدی، علیرضا دیلمی، مسعود رحیم پور، محمد ابهری، حسن کریمخان زند، ماهان عابدی، علی زارع، باران زمانی و (با حضور) حسین مسافر آستانه، مسعود آب پرور، صدرالدین شجره، نیکان نیک ابدی، علی محمد خدمتی، مانی آریافر، آریا خرم نژاد بازیگران این سریال تلویزیونی بودند.

اما طبیعتا یکی از مهم‌ترین محور‌ها و مولفه‌های موثر سریال‌ها و آثار سینمایی محمدرضا ورزی موسیقی متن و تیتراژهایش هستند که حتی در برخی از مجموعه‌ها نیز از نام و محتوای سریال هم پیشی گرفته اند و توانسته اند تبدیل به آثاری ماندگار و قابل اتکا در حوزه موسیقی شوند. شرایطی که آهنگسازان و رهبران ارکستر‌های مختلف را در مقاطعی متقاعد می‌کرد تا از این ملودی و موسیقی‌ها در رپرتوار‌های کنسرت‌های خود استفاده کرده و این آثار را با قالبی مستقل از آنچه در تصویر شناختیم پیش روی شنوندگان موسیقی جدی قرار دهند. فرآیندی که اگرچه در موسیقی تیتراژ‌های سریال هایی، چون «معمای شاه» و «تبریز در مه» نمود بیشتری داشت، اما به طور کلی نشان از توجه و عنایت یک کارگردان به تاثیر موسیقی روی تصویر دارد که می‌تواند به عنوان یکی از ویژگی‌های مثبت محمدرضا ورزی در حوزه کارگردانی باشد.

شرایطی که این بار در موسیقی و تیتراژ سریال «ایراندخت» هم اجرا شد و محمدرضا ورزی تلاش کرد در ادامه توجهات موسیقایی خود به سریال هایش این بار از یک آهنگساز معتبر و امتحان پس داده، چون کامبیز روشن روان برای ساخت موسیقی متن و تیتراژ سریالش با همراهی سالار عقیلی استفاده کند. خواننده‌ای که خوانش موسیقی تیتراژ‌های سریال‌های ورزی برای او بسیار «آمد» داشته و در سال‌های اخیر تبدیل به بهترین کار‌های خواننده تراز اولی، چون او شده اند. مسیری که در هم جواری با یک آهنگساز زبده و خلاقی، چون کامبیز روشن روان پیش روی مخاطبان قرار گرفت و جلوه‌ای دیگر به موسیقی تیتراژ سریال «ایراندخت» داد.

موسیقی «ایراندخت» دارای یک ملودی آرام هم سو با ساختار محتوایی سریال بود که هم برانگیزاننده روحیات مخاطب ایرانی و هم دربرگیرنده حس و حالی نشات گرفته از عشق به میهن داشت و توانست آرامش شیرین و کمتر تجربه شده‌ای را در آن روزگار به مخاطب منتقل کند. فرآیندی که در آن هم کامبیز روشن روان خوب به طراحی فرمول جلب مخاطب آشنا بود و هم صدا و تکنیک خوانش سالار عقیلی به کمک این خلاقیت آمد تا موسیقی متن و تیتراژی دلنشین تحویل مخاطبان سخت‌گیر تلویزیون در آن سال‌ها شود.

کامبیز روشن روان چندی پیش بود که در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای درباره علل موفقیت و عدم موفقیت موسیقی متن و تیتراژ‌های سریال‌ها و آثار سینمایی توضیح داد: امروزه بخش بزرگی از موسیقی‌های فیلم و سریال، افکت‌های صوتی مشابهی هستند که به سبب تکرار زیاد و نامربوط، دلزدگی ایجاد می‌کنند. این در حالی است که پیش‌تر‌ها موسیقی متن فیلم‌ها، هویت منحصر به فرد خود را داشتند.

وی افزود: من یکی از پرکارترین آهنگسازان فیلم در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ بودم؛ زمانی که موسیقی فیلم اثری هنری به حساب می‌آمد که هم در بالا بردن جنبه‌های دراماتیکی فیلم‌ها نقش به‌سزایی ایفا می‌کرد و هم اثری هنری محسوب می‌شد و قابلیت شنیده شدن و اجرای صحنه‌ای جدای از فیلم را داشت. آهنگسازان موسیقی فیلم در آن زمان اکثرا دارای تحصیلات آکادمیک موسیقی بودند و می‌توانستند موسیقی خود را به صورت پارتیتور بنویسند که در نتیجه امکان ماندگاری آنها و در صورت نیاز اجرای صحنه‌ای ممکن بود. اما از نیمه دهه ۷۰ با ورود سینتی سایزرها، سمپلر‌ها و بانک‌های صوتی که مرتبا پیشرفته‌تر و کیفیت شنیداری بهتری را عرضه می‌کردند، از یک طرف شمار زیادی از جوانان بااستعداد وارد سینما شدند که علاقه و توانایی کار با این ابزار را داشته ولی از دانش موسیقی و آهنگسازی آگاهی چندان نداشتند. آنها می‌توانستند بدون نیاز به نوازنده‌ها با کمترین هزینه موسیقی فیلم بسازند که البته خوشایند تهیه کنندگان فیلم بود.

وی ادامه داد: از سوی دیگر گروهی از نوازندگان که اجرای موسیقی‌های متن فیلم را انجام می‌دادند، بیکار شدند. این دگرگونی باعث شد تا از یک طرف، آهنگسازانی که موسیقی خود را آکوستیک و با اجرای نوازندگان ضبط می‌کردند و طبعا هزینه بیشتری برای سازندگان فیلم داشت، به مرور حضورشان در فیلم به عنوان آهنگساز کمرنگ‌تر شود. از سوی دیگر موسیقی فیلم به تدریج کیفیت هنری خود را از دست داد و تبدیل به نوعی موسیقی کلیشه‌ای از جنس موسیقی پاپ شد. همچنین تهیه کنندگان و کارگردان‌هایی که فقط فروش هر چه بیشتر گیشه برایشان مهم بود به تولید فیلم‌هایی پرداختند که عاری از خلاقیت و نگاه هنری بود و نیاز به همان موسیقی‌های ماشینی داشت. از این رو زمینه برای حذف کارگردان‌های خوب و متفکر، آهنگسازان تحصیلکرده و نوازندگان استودیویی فراهم شد. ناگفته نماند که در همان سال‌ها بودند آهنگسازان خوبی که با استفاده از مولد‌های صوتی، موسیقی‌های مناسب و تاثیرگذاری هم ساختند.

این آهنگساز بیان کرد: با توجه به موارد گفته شده از ابتدای دهه ۸۰ تصمیم گرفتم حضور کمتری در موسیقی فیلم داشته باشم؛ مگر این که فیلمی ساخته شود که نیاز به موسیقی آکوستیکی داشته باشد و کارگردان آن با شناختی که قاعدتا باید از آهنگسازان و شیوه موسیقی نویسی و سابقه کاری آنها داشته باشد، آهنگساز مناسب آن را انتخاب و به کار دعوت کند. به باور من آهنگساز نباید با لابی گری و شیوه‌های گوناگون، خود را به کارگردان، تهیه کننده و فیلم تحمیل کند، بلکه باید از طرف کارگردان با آگاهی تمام انتخاب شود. کاملا مشخص است؛ هنگامی که موسیقی متن نتواند ارتباط منطقی با فیلم برقرار کند و توانایی کمک به بالا بردن کشش‌های دراماتیکی فیلم را نداشته باشد و ساختار موسیقی ضعیف باشد، نمی‌توان توقع داشت موسیقی تاثیر مثبتی در فیلم داشته باشد و در حافظه مردم باقی بماند.

روشن روان در بخش دیگری از این گفت‌وگوی رسانه‌ای بود که توضیح داد: امروزه بخش بزرگی از موسیقی‌های فیلم و سریال، افکت‌های صوتی مشابهی هستند که به سبب تکرار زیاد و نامربوط در فیلم‌ها، دلزدگی ایجاد می‌کنند. امروزه می‌توان بخش‌هایی از موسیقی‌های متن را روی فیلم‌های دیگری گذاشت، بدون اینکه مشکلی برای فیلم یا بیننده ایجاد کند؛ فرضا بیننده بگوید موسیقی متعلق به فیلم دیگری است. در حالی که سابق بر این موسیقی متن فیلم‌ها هویت منحصر به فرد خود را داشتند که به طور کامل با فیلم منطبق و درآمیخته بودند. از این رو فرضا امروز اگر شما قسمتی از موسیقی سریال «امیرکبیر» یا «گل‌های داوودی» را بشنوید، فورا تصاویر آن فیلم‌ها جلوی چشمانتان نقش می‌بندند. هر چند که این موسیقی‌ها سی و اندی سال پیش ساخته شده‌اند.

سالار عقیلی هم چندی پیش بود که درباره مؤلفه‌های موفقیت موسیقی تیتراژ گفت: یک تیتراژ موفق می‌تواند باعث بهتر دیده شدن یک سریال هم بشود و در عین حال، موسیقی تیتراژ با فضای سریال هماهنگی دارد و در واقع، این ۲ به عنوان مکمل هم هستند. از دید من، خواندن تیتراژ یک فیلم با کاری که هنرمند در یک آلبوم موسیقایی انجام می‌دهد، کاملاً متفاوت است. چون موسیقی تیتراژ برای یک فیلم ساخته شده و مخاطبان عام‌تری را در بر می‌گیرد. درحالی‌که یک آلبوم موسیقی، برای مخاطبان خاص خواننده، وارد بازار می‌شود. در نتیجه فضای این ۲ کاملاً با هم فرق دارد. شاید اگر هر یک از کار‌هایی که من در زمینه تیتراژ پذیرفته‌ام، خارج از موسیقی سریال یا فیلم و برای انتشار در یک آلبوم پیشنهاد می‌شد، اصلاً خواندن‌شان را نمی‌پذیرفتم.

به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال تلویزیونی «ایراندخت» یکی از جلوه‌های مناسب و ارزشمند برای معرفی موسیقی تیتراژ‌های واقعی و دارای اصالت مجموعه‌های تلویزیونی است که می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور به عنوان یکی از الگو‌های معتبر و دارای شخصیت مورد توجه قرار گیرد.

منبع: مهر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.