ادبیات فلسطین تا سال ١٩٤٨ که زمان اشغال این سرزمین به‌دست صهیونیست‌ها بود، یکی از شاخه‌های جنبش ادبی اعراب به شمار می‌آمد- که در نیمه اول قرن بیستم بالیده و به یکی از جریان‌های اصلی ادبیات دنیا تبدیل شده بود.

ادبیات فلسطین را شاید بتوان یکی از غنی‌ترین شاخه‌های ادبیات عرب نامید؛ ادبیاتی جان‌دار و پر از خون و درد و زخم که در تمام این هشتاد سالی که از شدت گرفتن زخم‌های مردمان این سرزمین دیرینه‌سال می‌گذرد، درد‌ها و فریاد‌های مردمانش را اسلحه کرده و به دست گرفته و به جنگ دشمن رفته است. از این نظر ادبیات فلسطین شاید بارزترین جلوه ادبیات مساله‌دار و دغدغه‌مند باشد- که در وجود و حضور نویسندگان و شاعرانی، چون محمود درویش، سمیح القاسم، فدوی طوغان، توفیق زیاد و سالم جبران جلوه و بروز یافته است.

اما این‌که ادبیات فلسطین چیست؛ شاید بهترین تعاریف را از این ادبیات یکی از بزرگ‌ترین ادیبان این سرزمین به عمل آورده باشد: غسان کنفانی نویسنده و روزنامه‌نگار و یکی از اعضای رهبری جبهه مردمی برای آزادی فلسطین با آثاری، چون «بردگان»، «مردانی در آفتاب»، «مرد‌ها و تفنگ‌ها»، «چه برایتان مانده؟»، «بازگشت به حیفا»، «ام‌سعد»، «قصه‌ها» و «درخت زیتون» - که در مقدمه این آخری با نگاهی پدیدارشناختی به ادبیات فلسطین و ریشه‌های این ادبیات پرداخته است.

 در واقع غسان کنفانی- که در سال ١٩٧٢ در ٣٦ سالگی توسط موساد ترور شد- که در تمام دوران کاری و زندگی کوتاه‌مدت خود با شور و اشتیاق به دنبال طرح ایده‌های خود دربارهٔ چیستی و چرایی بحران‌ها و معضلات فلسطین بوده؛ همسن اشتیاق و ریزبینی را درباره ادبیات فلسطین نیز به نمایش گذاشته است. کوتاه‌سخن این‌که کارنامه کنفانی تمام‌وکمال درباره فلسطین و ادبیات فلسطین است. این روز‌ها که نام فلسطین به‌واسطه ددمنشی صهیونیست‌ها و استمرار مقاومت مردمان زخمی این سرزمین دوباره بر سر زبان مردم جهان افتاده؛ بد نیست که مروری داشته باشیم بر ادبیات این مردم- که غسان کنفانی در مقدمه کتاب «درخت زیتون» آن را دارای «یک روحیه شگفت‌انگیز مبارز، بدون هیچ ترس و اندوهی» نامیده که همین هم باعث شد «در مدتی کوتاه در تمام کشور‌های عربی رایج و شایع شود» ...

 ادبیات فلسطین

ادبیات فلسطین تا سال ١٩٤٨ که زمان اشغال این سرزمین به‌دست صهیونیست‌ها بود، یکی از شاخه‌های جنبش ادبی اعراب به شمار می‌آمد- که در نیمه اول قرن بیستم بالیده و به یکی از جریان‌های اصلی ادبیات دنیا تبدیل شده بود. ادبیاتی که ریشه در قاهره و آثار نویسندگانی از مصر، سوریه و لبنان داشت- که به عنوان سرآمدان این جنبش شناخته می‌شدند. در این زمان حتی نویسندگان نامدار فلسطین هم برای این‌که در محافل ادبی پذیرفته شده و آثارشان به فروش برود؛ باید شعر و داستان‌های خود را در پایتخت‌های این کشور‌های عربی منتشر می‌کردند. این باعث شده بود ادبیات فلسطین جز در زمینه مبارزه در راه نهضت ملی عرب از آن ارزش و اعتبار بایسته‌اش بی‌بهره بماند. پس از سال ۱۹۴۸، اما، بنای جنبش ادبی تازه‌ای پی‌ریزی شد که ادبیات غربت برایش عنوان مناسب‌تری است تا ادبیات فلسطین یا مثلا ادبیات آوارگان. جنبشی که شعر مهم‌ترین عاملش بود، ریشه‌دار در بیداری عظیمی که بعد از جنگ و اشغال سال ١٩٤٨ در مردم به وجود آمده بود، و شور و التهاب مردم را در قالب کلمات تبدیل به فریاد و آتش و گلوله می‌کرد

ادبیات انقلابی

شعر پرشور و التهاب فلسطین، در ساختمان و بنا هم انقلابی در جهان شعر برپا کرد. شعری که اندک‌اندک قواعد سنتی ادبیات عرب را درهم شکست و طغیان‌های احساساتی کهنه را زیر پا گذاشت و بازتابنده حسی شد یگانه از اندوهی ژرف که بیشتر با موقعیت واقعی زمان هم‌ساز بود. این رویکرد انقلابی با ریشه‌های ادبیات مقاومت فلسطین اشغال‌شده نیز همراه بود- که با مهاجرت یک نسل از نویسندگان و روشنفکران و اکثریتی از مردم، شالوده ادبیات عرب در این سرزمین ازهم‌گسسته و دچار انقطاع شده بود و آنها که در آن روزگار در فلسطین مانده بودند، اغلب روستاییانی بودند گرفتار انواع محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که ارتباطی با ادبیات- از هیچ نوعی- نداشتند. برای همین هم هست که در زمان خواندن ادبیات فلسطین باید به یاد داشت که این مردم در تیره‌شب ظلم و شکنجه تا نهایت جان سعی کردند موجودیت خویش را حفظ کرده و موقعیت خود را در ادبیات تپنده مقاومت تبلور دهند.

ادبیات مقاومت

شرایط فلسطین و محاصره توان‌فرسای مردمان این سرزمین به آسانی توضیح می‌دهد که چرا شعر نخستین منادی بانگ مقاومت شده است. شعر دهان‌به‌دهان می‌گردد و بی‌انتشار در قالب کتاب هم می‌تواند زندگی خود را ادامه دهد. به‌خصوص قالب‌های سنتی شعر- که حفظ کردن و از آن‌هم مهم‌تر احساساتی‌شدن با این نوع شعر آسان‌تر است. برای همین هم از خاکستر تغزل- که نخستین تظاهر شعر فلسطین بود- نخستین هسته ادبیات مقاومت جوانه زد و نوعی اشعار عاشقانه عامیانه به وجود آورد که بعدتر نقش مهمی در تاریخ این سرزمین به عهده گرفت و در سراسر دنیای عرب شناخته شد. عاشقانه‌های عامیانه‌ای که البته چند سالی پیش از ۱۹۴۸ هم رونق داشت و در واقع وسیله‌ای بود برای بیان اوضاع شکست‌خوردگان، که تمام جلوه‌های زندگی آنان از عروسی تا عزا و میهمانی‌هاشان را بی‌اعتنا به جوخه‌های اعدام، بدل به تظاهراتی شدید می‌شد. همین هم شد که بسیاری از شاعران مردم یا به زندان افتادند و یا رویاروی این سخت‌گیری‌ها قرار گرفتند و این هم نیرو‌های اشغالگر را واداشت به ستمگری خود افزوده، چند شاعر را کشته و اجتماعات اعراب را ممنوع کنند.

آتش زیر خاکستر

فشار‌های اشغالگران البته هرگز نتوانست مقاومت را درهم شکند و این آتش زیر خاکستر ماند و گر گرفت و زنده‌تر و سوزاننده‌تر سر از خاک بیرون آورد و تبدیل به یک موج تازه مهم و شگفتی‌آور در ادبیات شد. بنای این جنبش تازه ادبی بر شهامت، عشق به زندگی و امیدواری بود و خلاف آثار شاعران دور از وطن در همین روزگار- که شعرشان غم‌آلود و تلخ بود- شعر این شاعران نشان از روحیه‌ای مبارز داشت. این باعث شد حتی آن شکست‌خوردگان و بی‌پناهانی نیز که پس از ۱۹۴۸ به شعر عاشقانه رو کرده بودند، بی‌پروایی، شهامت و امید خود را بازیافته و تعالی بخشند. در واقع شعر عاشقانه که حاصل احساس تلخ تنهایی و محرومیتی بود که پس از شکست سال ۱۹۴۸ مردمان این سرزمین را در خود غرق کرده بود، با گذر زمان به احساس مبارزه تبدیل شد. انتخابی که البته یک انتخاب آسان نبود و در آن هنگامه که جنگی مستمر و همیشگی با دشمن درنده در جریان بود، مسئله مرگ و زندگی به حساب می‌آمد. با این حال این شعر که در احساس مقاومت ریشه داشت، برخلاف شعر غربت، دارای یک روحیه مبارز بود و به نحوی شگفتی‌انگیز رویه‌ای بدون هیچ هراس و اندوهی را دنبال می‌کرد- که همین هم موجب شد در کوتاه‌زمانی تمام ادبیات عرب را مشحون از خود کند.

عشق در خدمت آزادی

شعر مقاومت، تنها از نظر محتوا و مفهوم با شعر تغزلی تفاوت ندارد، بلکه این دگرگونی را در قالب و اسلوب آن نیز می‌شود دید. از نظر محتوا، شعر مقاومت عشق- به زن، سرزمین و آزادی-، طنز و مخالفت و ستیز را در خدمت آزادی به کار گرفته است. البته این را هم نباید ناگفته گذاشت که جنبه اصلی ادبیات مقاومت، جنبه ضدغربی آن است- که ناشی از موقعیت و اوضاع و احوال حاکم بر فلسطین است. شعر مقاومت، هم‌چنین مبارزه با هر نوع اعتقاد صهیونیستی را نیز شامل است. ادبیاتی بر پایه عقل و منطق، نه عاطفه و احساسات، که در زنجیره مترقی انقلاب‌های پیوسته اعراب، حلقه‌ای است مهم که دست‌به‌دست می‌شود...

منبع: شهروند

برچسب ها: ادبیات ، فلسطین
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.