در ایران کمتر دانش آموز، دانشجو و کارمندی است که یک بار خودکار بیک دستش نگرفته باشد. اهالی قلم حداقل یک بار هم که شده بیک را امتحان کرده‌اند.

در ایران کمتر دانش آموز، دانشجو و کارمندی است که یک بار خودکار بیک دستش نگرفته باشد. اهالی قلم حداقل یک بار هم که شده بیک را امتحان کرده‌اند. حتی من که کارم نوشتن است، چند سالی است با آمدن صفحه‌کلیدها، خودکار از دستم افتاده، نوشتن واقعی روی کاغذ را فراموش کرده‌ام و توی دست و بال و لای انگشتانم که دائم توی سر دکمه‌های صفحه کلید می‌کوبند، خودکار پیدا نمی‌شود! با این همه، نوستالژی «خودکار بیک» هنوز همراهم است و فکر می‌کنم خیلی‌ها از هم‌نسلان، نسل قبلی‌ها و نسل بعدی‌ها هم از خودکار بیک هزارجور خاطره دارند.

«خودکار بیک» اگرچه نام و اصالتش ایرانی نیست، اما پس از ۶۰ سال تولید در ایران، رفاقت و همراهی با میرزابنویس‌ها، کارمندان، دانش‌آموزان، دانشجویان و... برای خیلی از ما ایرانی‌ها، تقریباً مثل «پیکان» و خاطراتش می‌ماند!

پدر نوشت‌افزار ایرانی
برخلاف خودنویس‌های لاکچری و خودکار‌های باکلاس امروزی و دیروزی که معلوم نیست توی دلشان چه راز‌هایی را پنهان کرده‌اند، «بیک»‌های ایرانی از ۶۰سال پیش تا امروز هنوز شفافیتشان را حفظ کرده‌اند و با همان نگاه اول متوجه می‌شوید این لوله پلاستیکی باریک، با لوله باریک‌تر داخل شکمش که از جوهر پُر شده، چیز چندانی برای مخفی کردن ندارد و با اولین اشاره و حرکت دست شما حاضر است حرف‌های توی دلش را بریزد روی کاغذ. اما فکر نکنید با وجود این شفافیت و صراحت شصت‌ساله، حرف‌های ناگفته دیگری درباره خودکار بیک وجود ندارد. به جز اخبار یا شایعات مربوط به تعطیل شدن خط تولید و تکذیب و تأیید‌های بعدی و البته مشکلات اقتصادی که گریبان تولیدکننده «بیک» و امثالهم را مثل هر تولیدکننده دیگر ایرانی گرفته است، حرف‌ها، خاطرات و ناگفته‌های زیادی درباره نخستین خودکار ایرانی وجود دارد. 

میان خانواده «تحریریان» که پشت در پشت واردکننده یا فروشنده نوشت‌افزار بودند، نقش «علی‌اکبر» در تولید نوشت‌افزار ایرانی پررنگ‌تر است؛ آن‌قدر پررنگ که برخی‌ها او را «پدر نوشت‌افزار» ایران می‌دانند. «علی اکبر» اگر هم پدر نوشت‌افزار ایرانی نباشد، بدون شک پدرِ خودکار بیک ایرانی است. او که بعد‌ها نام خانوادگی‌اش را به «رفوگران» تغییر داد، از دوران جوانی به چیزی فراتر از فروشندگی یا واردات قلم و نوشت‌افزار فکر می‌کرد. برای همین وقتی دید محموله مداد وارداتی ژاپنی، مشتری ندارد و روی دست پدرش مانده، با یک طراحی ساده و اضافه کردن تزئینات، کاری کرد که دو مداد روی هم سوار شوند و تشکیل یک مداد بلندتر را بدهند و شکل و قیافه کودک‌پسندی پیدا کنند. مداد‌هایی را که بیخ ریش پدر باد کرده بودند خرید، با تغییراتی توانست آنها را در بازار بفروشد و برای خودش سرمایه و کار مستقلی دست و پا کند. چند سالی جدا از تشکیلات و شهرت و اعتبار پدر کار کرد و با واردات عکس‌برگردان و... توانست سرمایه مختصری برای خودش فراهم کند.

نام خودکار از کجا آمد؟
مدتی بعد، پدرش از او خواست حجره و تشکیلات پدری را با توسعه کار واردات و تولید بگرداند. جرقه تولید خودکار ایرانی از همان موقع و سال۱۳۳۵ در ذهنش زده شد. آن زمان هنوز چیزی به نام خودکار وجود نداشت و به جایش قلم، سرقلم، مداد و خودنویس مرسوم بود. «رفوگران» در خاطراتش می‌گوید: «یک روز، یک دلال، نمونه‌ای را برای فروش به حجره پدرم آورد که همان خودکار «بیک» فرانسوی بود. نمونه را به پدرم نشان داد، پدرم گفت: چطور کار می‌کند؟ جوهر را چطور داخل آن می‌ریزند؟ من در توضیح چطور کار کردنش گفتم: خودکار است، جوهر ریختن لازم ندارد... جالب است که از آن به بعد نام خودکار روی آن ماند... اصلاً اسم جالبی نیست و می‌توانست اسم دیگری داشته باشد». بازرس شرکت «بیک» فرانسه آمده بود تا ببیند چرا میزان فروش در ایران کم است و بالا نمی‌رود. وقتی فهمید نماینده شرکت در ایران، خودکار‌ها را با قیمت ارزان می‌خرد و با قیمت بالا به توزیع‌کنندگانی مثل «رفوگران» می‌فروشد تعجب کرد! همین قیمت بالا سبب می‌شد کمتر کسی رغبت به خرید خودکار داشته باشد.

 کمی بعد که فرانسوی‌ها نمایندگی بیک را به رفوگران واگذار کردند، فروش خودکار به شکل حیرت‌انگیزی بالا رفت و سود خوبی را هم نصیب خانواده کرد. «علی‌اکبر»، اما به تولید خودکار در ایران فکر می‌کرد. هرطور بود پدر را راضی کرد، با مشقت به فرانسه رفت و خودش را به مؤسس شرکت، آقای بیک فرانسوی رساند. در خاطراتش گفته است: «رئیس کارخانه بیک گفت: چه کاری می‌توانم برایتان بکنم؟ من یک کیف پر از پول را باز کردم و گفتم یک ماشین تزریق پلاستیک از آنها که اضافه دارید به اضافه یک قالب خودکار دست‌دوم به من بفروشید و پولش را همین الان بردارید... من قول می‌دهم خودکار درجه یک تولید کنم...». آقای بیک وقتی پول را از رفوگران می‌گرفت با خنده و خوشرویی گفت: من این پشتکار شما را تحسین می‌کنم.

بیک و دیگران
در ایران با هزارجور مشکلات توانست مجوز تولید شرکت صنعتی «قلمِ خودکار» را بگیرد. دستگاه تزریق پلاستیک با تأخیر به ایران رسید و بالاخره در سال ۱۳۴۳ نخستین خودکار بیک ایرانی به بازار آمد. نخستین نمونه‌های تولیدی که به فرانسه ارسال شد، چشم‌های آقای «بیک» را از تعجب گرد کرد! پیغام فرستاد چطور توانستید چنین محصول خوبی تولید کنید؟ ماجرای بیک ایرانی و سازنده‌اش که لوله‌ها را در ایران می‌ساخت و جوهر و ساچمه نوک خودکار را وارد می‌کرد، این طور آغاز شد، اما فرجام خوبی نداشت. پدر خودکار ایرانی سال‌هاست دیگر مالک کارخانه‌اش نیست. آن را واگذار کرده، مدتی به تولید عطر بیک مشغول شده و بعد‌ها قید کارخانه‌داری و کارآفرینی را زده و خانه‌نشین شده است تا خودکار ایرانی بدون پدر و با تولد برادران تنی و ناتنی مثل خودکار «کاسپین» یا «کیان» به زندگی ادامه دهد.

شروع ناکامی‌های «رفوگران» را از قول حجت‌الاسلام ناطق نوری به عنوان پایان‌بندی مطلب، بخوانید: «.. تعزیرات با بچه‌های وزارت اطلاعات، برادران «تحریریان» را به اتهام سوء‌استفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر و با وجود سن بالایی که داشتند به‌شدت اذیت کرده بودند... اینها تحت فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده بودند که البته مأموران مانع این کار شدند... آنها شکایتی را به دفتر رهبر معظم انقلاب داده بودند... نامه رهبر معظم انقلاب به من خیلی تند بود... نوشته بودند خدا کند این‌طور که برادران تحریریان می‌گویند نباشد... پس از گزارش من به رهبر معظم انقلاب، سه جوان بازجو که این تخلفات را انجام دادند، دستگیر، محاکمه و حکم به اخراج و شلاق آنها داده شد... متأسفانه دیدگاه مبارزه و برخورد با بخش‌خصوصی در یک دوره خیلی شدید شده بود... در مورد «بیک» هم تلاش کردیم گرفتاری آقای رفوگران برطرف شود».

منبع : ایسنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار