شما هم حتماً دیده و شنیدهاید؛ مداح آنجا که میخواهد هم روضه باز بخواند و هم هر شنوندهای حرفش را مستقیم لمس نکند، سراغ سلامهای زیارت «ناحیه مقدسه» میرود و با ضربآهنگ سینه زنی متن عربی را میخواند؛ اما معمولاً ترجمه نمیکند که در دعا آمده است: «سلام بر آن آغشته به خون؛ سلام بر آن که حُرمت خیمهگاهش دریده شد؛ سلام بر غریبِ غریبان؛ سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند؛ سلام بر آن جسدهای عریان و برهنه؛ سلام بر آن خونهای جاری؛ سلام بر آن اعضایِ قطعه قطعه شده…»
یکی از تلخترین سلامهایی که در ناحیه مقدسه آمده و جای خود را در روضهها و سینهزنیها پیدا کرده این است: «أَلسَّلامُ عَلی مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُری» یعنی سلام بر کسی که اهالی قریهها و روستاها دفنش کردند.
حر! بگذار به غاضریه برسیم…
حسین بن علی و یارانش را ظهر عاشورا به شهادت رساندند و سرهایشان را با کاروان اسرا به شام بردند؛ اما پیکرها روی خاک بیابان باقی ماند. در اسناد اغلب تاریخی آمده «یک روز» و بلعمی مورخ قرن چهارم آورده است که پیکرها «سه روز» در صحرا روی خاک افتاده بودند. تا آن که زنان روستای «غاضریه» از آنجا رد شدند.
غاضریه روستایی است منسوب به «بنی غاضره»؛ یکی از تیرههای قبیله «بنی اسد» که در یک کیلومتری شهر کربلاست. میگویند زمانی که امام حسین (ع) به نینوا رسید فرستادهای از سوی «عبیدالله بن زیاد» نامهای برای «حر بن یزید ریاحی» آورد. در نامه آمده بود که حسین را در سرزمین بیآب و علف متوقف کنند.
حر، امام حسین (ع) را از محتوای نامه باخبر کرد و گفت: «عبیدالله به فرستاده خود دستور داده تا ناظر اجرای دستورش باشد!» امام حسین (ع) فرمود: «کمی ما را بیشتر ببر تا به دهکده غاضریه برسیم.» حر در پاسخ به درخواست امام گفت: «ابنزیاد دستور داده تا شما را در منطقهای بیآب و علف فرود آوریم و چارهای جز اطاعت امر او نیست…»
حر نگذاشت امام و کاروانش به غاضریه بروند؛ غافل از آن که به زودی پیکر خودش در کنار مردان همین کاروان روی همین خاک میافتد و زنان همین روستای غاضریه، دفنشان میکنند…
خوب شد زنان روستایی آمدند...
زنان غاضریه از صحرا عبور میکردند که پیکرهای بی سر، تکهتکه و رها شده را دیدند. متأثر شدند، گریه کردند، به روستا بازگشتند، بیل و کلنگها را به دست گرفتند و باز به طرف کربلا رفتند تا پیکرها را به خاک بسپارند.
مردان قبیله بنی اسد، بعد از جنگ جمل سه دسته بودند؛ موافقانی که در جنگ جمل، با علی (ع) بیعت کردند و در کنارش جنگیدند. مخالفانی که با او دشمن شدند و بی طرفان.
نقل است که زنان روستا برای آن که رضایت شوهرها را بگیرند، مهریههایشان را بخشیدند و دل به بیابان زدند تا پیکرها را دفن کنند. بیتابی زنان وجدان مردان بنیاسد را هم بیدار کرد. بالاخره آنها هم به دنبال زنان راه افتادند و به بیابان رفتند تا اجساد را دفن کنند.
اجساد، اما تکه تکه بودند. تاریخ خواندهاید؟ آوردهاند که حضرت زینب (س) بالای پیکر برادر که رسید او را «مقطع الاعضاء» صدا زد. پس از تحمل تیرها، نیزهها، شمشیرها، سُم اسبان و ساعتها باقی ماندن روی خاک بیابان، دفن شهیدان کار سختی بود. آنچه امام حسین، بالای سر علی اکبرش دید و جوانان بنی هاشم را صدا زد تا «چند نفری» بیایند و برای برگرداندن «یک پیکر»، او را کمک کنند، حالا برای پیکر تمام شهیدان کربلا اتفاق افتاده بود. حمل کردنشان به این آسانی نبود.
اهالی روستا بوریا آوردند. بوریا میدانید چیست؟ بوریا، چیزی شبیه زیراندازهایی است که روستاییها با نی و حصیر میبافتند. بوریا آوردند تا پیکرها را جمع کنند و به خاک بسپارند.
تاریخنویسان آوردهاند حدود دویست سال بعد زمانی که خلیفه وقت، «ابراهیم دیزج» به دستور متوکل عباسی، مأمور ویران کردن قبر مطهر امام حسین (ع) میشود، هنگام نبش قبر، بوریای تازهای میبیند که بدن مطهر امام (ع) بر روی آن قرار گرفته است. حالا مداحان میخوانند: «به کربلا کفن مگر به غیر بوریا نبود؟»
۱۴۰۰ سال میگذرد. زنان قبیله بنی اسد هر سال، سومین روز بعد از عاشورا، به دنبال اجداد خود بر سر زنان و گریهکنان در حالی که چادرهایشان را به خاک و گل مالیدهاند و سبدهای بوریایی به دست دارند، در دستهای بزرگ برای زیارت وارد حرم میشوند. حرم امام حسین این روز برای زنان قرق میشود. تنها روزی که حتی قسمت مردانه حرم هم به زیارت زنان اختصاص دارد؛ زنانی که پیکر شهدا را به خاک سپردند...
منبع: مهر